برگزاری نخستین نشست فعالان سینمای خراسان رضوی در مشهد تمام مهربانی‌های یار مهربان تصویرگر آواز‌های آبی شهر | یادی از استاد علی‌اکبر زرین‌مهر نقاش فقید مشهدی هم‌زمان با سالروز درگذشتش ماجرای تخلص استاد شهریار در مسابقه تلویزیونی «دونقطه» + فیلم گنجینه ای از هنر ناب ایرانی در حرم رضوی | گذری به موزه تخصصی فرش آستان قدس رضوی روایتی طنزآمیز از روابط انسانی | گزارشی از اکران مردمی فیلم «ناجورها» در مشهد پرتره «سیدحسن حسینی»، شاعر برجسته، روی آنتن تلویزیون + زمان پخش زوربا، یک مرد رها | معرفی کتاب «زوربای یونانی» به بهانه انتشار کتاب صوتی‌اش مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا: حمایت شهرآرا از سینما برای گرم‌ترشدن بازار هنر مشهد است + فیلم «جیمی کیمل» مجری مشهور تلویزیون اخراج شد سواد رسانه‌ای؛ سپر دفاعی در جنگ نوین حماسه در غزل | فردوسی چه تأثیراتی بر شهریار گذاشته است؟ رائد فریدزاده: حمایت از پروژه‌های سینمایی استانی باید هدفمند و بلندمدت باشد + فیلم لغو اجرا‌های محسن یگانه در گرگان + علت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی: ظرفیت هنری استان نیازمند ایجاد زیرساخت‌های لازم است پایان بخش اجرایی جشنواره هجدهم موسیقی جوان رمان «جایی برای دفن مردگان نیست» در کتابفروشی‌ها مروری بر کارنامه هنری «فرهاد آییش» به مناسبت تولد هفتاد و سه سالگی‌اش
سرخط خبرها

حکایت فحش زیر پست داور

  • کد خبر: ۱۲۸۳۴۴
  • ۱۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۷
حکایت فحش زیر پست داور
امید مهدی نژاد - شاعر و نویسنده

در زمان‌های قدیم روزی بودا در میان شاگردانش نشسته بود و برای آن‌ها از گنجینه کلام بزرگان جملات قصار را استخراج می‌کرد. نزدیک ظهر مردی از راه رسید و به بودا نزدیک شد و گفت: «ای پیر خردمند، آیا خدا هست؟» بودا گفت: «بلی هست. خوبش هم هست.» مرد گفت: «چه خوب!» و رفت.

بودا نیز به ادامه جملات قصارش پرداخت. هنگام ظهر مرد دیگری از راه رسید و به بودا نزدیک شد و گفت: «ای حکیم بزرگ، آیا خدا هست؟» بودا گفت: «کی می‌گه هست؟ نخیر، نیست.» مرد گفت: «چه بد!» و رفت. بودا نیز به ادامه جملات قصارش پرداخت. هنگام غروب مرد دیگری از راه رسید و به بودا نزدیک شد و گفت: «ای مرد جالب، آیا خدا هست؟» بودا گفت: «برو بگرد ببین هست یا نه. اگر بود، مرا هم خبر کن.»

مرد گفت: «برقرار باشید.» و رفت. در این هنگام یکی از شاگردان از بودا اجازه صحبت خواست و از جا برخاست و گفت: «استاد، شما چطور می‌توانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟ آیا این منطقی است؟» بودا گفت: «برای من منطق منطق نکن. من بوداام، ارسطو نیستم.» شاگرد گفت: «درست می‌فرمایید، ولی بالاخره ما شاگرد شماییم و دور شما جمع شده ایم، بلکه چهارتا چیز یاد بگیریم تا در آینده حالا نه مثل شما، ولی دست کم در حد خودمان چراغ راه مردمان باشیم.» بودا فکری کرد و گفت: «باشد. حال که این طور است به شما می‌گویم.»

شاگرد پرسنده و دیگر شاگردان سراپا گوش شدند. بودا گفت: «شخص اول ژاپنی بود. فرزندان آن شخص در آینده پیروان من خواهند بود. پس به او درستش را گفتم.» وی ادامه داد: «شخص دوم ایرانی بود. فرزندان او در آینده دچار اختلاف خواهند شد، اما به جای آنکه دل به دل هم بدهند و مرهم آلام هم باشند، به هم خواهند پرید و یکدیگر را ترول خواهند کرد و برای هم کامنت‌ها و منشن‌های زشت خواهند گذاشت و هم را خواهند درید. از همین رو به او آدرس غلط دادم تا حساب کار دستش بیاید.» و ساکت شد.

شاگرد پرسنده پرسید: «و نفر سوم؟» بودا گفت: «داور بود.» بودا افزود: «حالا خوبتان شد؟ روشن شد؟» شاگرد که ایرانی الاصل بود و از بهره هوشی و ملاحت ذاتی بالایی برخوردار بود و گنجینه طعنه و کنایه غنی‌ای داشت، نگاهی به بیرون انداخت و گفت: «نه، الان دیگه شب شده، فردا روشن می‌شه!» سپس هارهار خندید و از نزد بودا برخاست و درسش با بودا را حذف کرد و کلیه بوداییان را در همه شبکه‌های اجتماعی بلاک کرد و زیر پست داور فحش‌های زشت نوشت و خاموش شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->