فضاهای شهری نهتنها عرصه بیان و بروز فرهنگ جامعه هستند، بلکه بستر تولید و مبادله نشانههای فرهنگی را فراهم کرده و ایفاکننده کارکردهای فرهنگی نیز هستند. در تبیین این مقوله باید گفت که بین کارکردهای فرهنگی و فضای شهری ارتباطی چندلایه و پیچیده برقرار است و تغییرات اجتماعی و فضایی شهرها از بسیاری جهات اثری مستقیم و شدید بر یکدیگر دارند؛ به نحوی که در گذر زمان شاهد شکلگیری تحولات شگرفی در فرهنگ و شیوه زندگی جامعه شهری بهدنبال تحولات فضایی شهرها هستیم که اکنون در فرهنگ رفتاری اجتماع تجلی یافته و کاملا ملموس است.
فرایند تحتتأثیر قراردادن کارکردهای فرهنگی توسط ایجاد تحول در ابعاد کالبدی و ساخت محیط مصنوع و فضاهای تولیدشده شهرها بدین شرح است که در شهرهای سنتی ابتدا فضاها مقدم بر اقتصاد پولی بود که بخشی از طبیعت محسوب شد و سمبولیسم دینی و طبیعی بر آن مسلط بود.
در پی این فضاها، فضاهای تاریخی که با شهرهای بازاری اولیه مرتبط بود، پدید آمد. سپس در عصر جدید، سوداگری و انباشت ثروت آغاز شد و پرسپکتیو بصری نقشآفرینی خود را در سازماندهی فضا شروع کرد تا درنهایت فضای انتزاعی، فضای تاریخی را دربرگرفت و تحتتسلط فضای انتزاعی روابط کالایی و مصرفگرایی، شروع به نفوذ به همه جنبههای زندگی کرد و زندگی روزمره در سیطره بازار قرار گرفت.
نفوذ بازار و تجاریشدن فضای شهری همراه با تأثیرات مدرنیزاسیون آرایش فضایی جدیدی را بر فضای تاریخی شهر تحمیل کرد که در همه جای آن برتری کمیت بر کیفیت و برتری ارزش مبادله بر ارزش استفاده دیده میشود. در فضایی که از طریق چنین فرایندهایی شکل میگیرد، ابعاد معنوی و اعتقادات مذهبی شهروندان اولویتش را از دست میدهد و این در حالی است که در شهر ایرانی در معنای سنتی آن کارکردهای شهری در همگرایی با یکدیگر قرار داشتند و تعادلی در استفاده از آن برای کسب سود مادی و استفاده از آن برای دیگر نیازهای غیرمادی و معنوی انسان وجود داشت و فضاهای شهری و روابط اجتماعی درون آنها بهطور بطنی و بر مبنای عوامل درونزا شکل نهایی خود را یافته بودند و قشربندی اجتماعی بسیار نامحسوس بود.
زیرا بهرغم وجود تمایزات طبقاتی، زندگی روزمره شامل روابط رودررو در چارچوب محلههای شهری گرایش به آن داشت که دستکم در سطح ذهنی فاصله میان صاحبان امتیاز و قشرهای محروم را کم و تا حدودی اختلاف طبقاتی را محو کند، ولی در شهر امروزی درنتیجه استفاده حداکثری از فضای شهری برای کسب سود که با رویکرد کارکردگرایانه حمایت میشود، همگرایی کارکردها جای خود را به واگرایی و تفرق میدهد و غلبه تفرق کارکردی همراه با تسلط کارکردهای تجاری بر تنزل کارکردهای فرهنگی و مذهبی فضای شهر، تمایزات طبقاتی را در شهرها دامن میزند و هژمونی عملکردهای تجاری نیروهای فرهنگی عظیم وحدتآفرین و وفاقزا شهر را رسما و عملا بیاثر و خنثی میکند و همگرایی و ساخت درونی جامعه را بیرونق و منسوخ میسازد و بیانگر تضادی میشود که در احساس فزاینده بیعدالتی در شهروندان تبلور مییابد.