یکی از دلایل مهم کاهش زاد و ولد در دهه اخیر، زاد و ولدهای فراوان در دهه۶۰ است. دههشصتیها یا در اوایل سنین جوانی هستند یا آرامآرام درحال گذراندن این دوراناند. اگر هرم جمعیتی در ایران را نگاه کنید، میبینید متولدین دهه۶۰ هرم جمعیتی کشور را بر هم زدهاند؛ زیرا اغلب آنها وقتی به سن باروری رسیدهاند، تمایل به تکفرزندی پیدا کردند. با مطالعهای در پیمایش ارزشهای جهانی در ۴۰کشور دنیا متوجه شدم وقتی از والدین درباره تعداد ایدهآل فرزندان سؤال شده بود، میانگین ایرانیها ۱.۱فرزند بود، یعنی کمتر از تمام کشورها، درحالیکه در بسیاری از کشورهای اروپایی، میانگین ۳ تا ۴فرزند عنوان شده بود. از این منظر با پدیدهای در ساختار هنجاری در حوزه ازدواج و فرزندآوری نسل جوان مواجه میشویم. برخی تمایل کمتر به فرزندآوری را ناشی از دغدغههای اقتصادی میدانند، اما نقیض این مسئله هم وجود دارد. بهطور عمده، تکفرزندی در خانوادههایی دیده میشود که از سطح درآمد و تحصیلات بیشتری برخوردارند و آنهایی هم که باید از این لحاظ نگران باشند، الگوی فرزندآوری بالاتری دارند، درست همانند خانوادههای حاشیه شهر؛ بنابراین مسئله اقتصادی در این امر دخیل نیست. آنچه از نظر جامعهشناسی مطرح است این است که ما با تغییری در نقشهای اجتماعی مواجه هستیم و تعریفها درباره پدر و مادر بودن تغییر کرده است. قبلا مادر بودن در داشتن فرزندان زیاد و پیگیری مسائل فرزندان خلاصه میشد، اما حالا تغییرات زیادی در نظام ارزشی خانمها رخ داده است و بسیاری از آنها قائل به تعاریف سنتی مادر و زن بودن نیستند. بسیاری از خانمها مایلاند درکنار وظایف مادر بودن، تفریحات، خوداظهاری، مسئولیتهای اجتماعی و دغدغههای دیگر هم داشته باشند؛ بنابراین تن به فرزندآوری بیشتر نمیدهند؛ زیرا عملا فرزندآوری دست و پای آنها را برای فعالیتهای اجتماعی مختلف میبندد. موضوع اشتغال زنان هم در تصمیم و تمایل به فرزندآوری مؤثر است.
برخی هم کاهش فرزندآوری را به موضوع همراهینکردن حکومت و نظام سیاسی مرتبط میدانند. در برخی کشورها سیاستهای تشویقی و تسهیلات به پدر و مادر تا زمان تولد فرزند و بعد از آن ارائه میشود، به این دلیل که نظام ارزشی و هنجاری آنها تغییر پیدا کرده است؛ بنابراین حکومت باید ازطریق برخی انگیزشها و امتیازات، افراد را به فرزندآوری تشویق کند. در کشور ما از یک سو سیستم ارزش هنجاری تغییر پیدا کرده است، از یک طرف حمایت دولتی وجود ندارد و از دیگر سو تغییر شرایط اقتصادی مزید بر علت شده است. درکنار اینها اینکه برخی افراد تمایل به ازدواج ندارند و عدهای هم ترجیح میدهند بعد از ازدواج، مدت زیادی فرزند نداشته باشند، در کاهش فرزندآوری مؤثر است. تحقیقات نشان میدهد اگر سن ازدواج کاهش پیدا کند، مشکل جمعیتی نخواهیم داشت؛ بنابراین اگر شرایطی فراهم شود که افراد در سنین کمتر از ۲۵ سال ازدواج کنند، احتمال فرزندآوری در آنها افزایش مییابد و این مسئله نشان میدهد فاکتور سن ازدواج هم در فرزندآوری بیشتر مؤثر است.
درست نیست که بگوییم فقط بهدلیل نبود مشوقهای مادی، فرزندآوری رو به کاهش است، زیرا کشورهای غربی هم علیرغم حمایتهای زیاد دولت از افزایش فرزندآوری، چندان دراینزمینه موفق نبودهاند. حتی برخی از این کشورها با رشد منفی جمعیت مواجه بوده و برای جبران این مشکل بهسمت مهاجرپذیری رفتهاند تا مشکل کمبود نیروی انسانی را برطرف کنند.
باید بپذیریم آدمها باتوجهبه ساختار ارزشی و هنجاریشان تصمیم به انجام کاری میگیرند. اگر در یک جامعه و در تمام شاخصهای مادی و اجتماعی به فرزندآوری بیشتر بها داده شود و افراد از فرزندآوری نفع ببرند، با این سیاست همراهی میکنند؛ بنابراین نظام ارزشی هنجاری و کارکرد آن هم مهم است. در برخی کشورها داشتن فرزند بیشتر رتبه اجتماعی افراد را بالا میبرد. در جامعه ما هنوز ظرفیت ارزشهای سنتی باقی است و باید آن را تقویت کنیم. این کار هم با حمایت از خانواده و نیز حمایت از ازدواج زودهنگام میسر میشود. اما اگر رویه منفی فعلی طی چند سال آینده و بهعنوان یک الگوی رفتاری در جامعه ایران رواج یابد و نهادینه شود، تغییر آن بسیار مشکل خواهد شد، زیرا تجربه دنیا نشان داده است وقتی نظام ارزشی و هنجاری تغییر کند، دیگر نمیتوان آن را تغییر داد. باید تلاش کنیم الگوی فرزندآوری، الگوی قالب در کشور درنظر گرفته شود.