به گزارش شهرآرانیوز؛ نگرانی والدین از اینکه فرزندشان قصه خواندن و رفتن به کلاسهای مختلف هنری و ورزشی را به خواندن کتابهای درسی ترجیح بدهد چقدر جدی است؟ آیا این روند به درس و مشق دانش آموزان آسیب میزند؟ آیا تأکید زیاد بر درس خواندن و شاگرداول بودن و بهترین نمرهها را کسب کردن همچنان باید اولویت بچهها باشد و خواندن کتابهای غیردرسی به فرایند آموزشی و تمرکز آنها ضربه میزند؟
از طرفی، جذابیت کتابهای درسی روز به روز برای بچهها کمتر میشود و آنها را به سمت دیگری سوق میدهد. برای همین است که باید هرسال یا دست کم هر دوسه سال، محتوای کتابهای درسی را بازنگری جدی کرد. نگرانی والدین با شروع سال تحصیلی البته بیشتر از هروقت دیگری میشود، اما به نظر میرسد با یک برنامه ریزی درست میتوان نه کتابهای درسی را نادیده گرفت و نه کتابهای قصه و غیردرسی را.
معصومه موسویان، یکی از مربیان باسابقه کانون پرورش فکری کودکانان و نوجوانان در مشهد، است. او علاوه بر این در فضای مجازی، کانال قصه خوانی پرطرف داری دارد که بچهها با صدای خودشان قصههای موردعلاقه شان را میخوانند و آن را با دیگران به اشتراک میگذارند. موسویان بر این باور است: «من اول از خودم میپرسم که چرا بچه ام را به مدرسه میبرم؟ چه چیزی میخواهد یاد بگیرد؟ پاسخ این است که میخواهد بهتر زندگی کردن را یاد بگیرد، بنابراین هدف اصلی درس خواندن بهتر زندگی کردن است.
هدفی که الان به نظر میرسد سیستم آموزشی ما مقداری از آن دور شده است. والدین تلاش میکنند که فرزندانشان در نمره ریاضی یا درسهای دیگر بیست بگیرند؛ اما معلوم نیست چقدر از این درس ریاضی یا هر درس دیگری واقعا در زندگی واقعی شان به کار بیاید و مهارت حل مسئله در زندگی روزمره شان را به دست آورند. یا اینکه اگر نمره علوم بالایی بگیرند به آنها کمک میکند یک زندگی سالمتر داشته باشند. واقعا چقدر این موضوع در مدارس ما رخ میدهد؟ چون این اتفاق نمیافتد شاید یک مقداری بچهها از قصهها بیشتر استفاده میکنند.»
او در ادامه میگوید اگر والدین دنبال این باشند که بچه ام در آینده زندگی بهتری داشته باشد خب این در قالب قصهها و کتابها هم به دست میآید: «نکته دیگر آگاهی والدین از تأثیر کتابهای غیردرسی بر فرزندانشان است. خودِ من میبینم بچه ام با قصه خواندن به مهارتهای زندگی دست پیدا میکند؛ عموما مقاومتی نمیکنم؛ ولی این برای همه والدین صدق نمیکند. از یک طرف هم والدین میخواهند بچه هایشان در مدرسه شاگرد اول باشند و درس خوان. تعداد کمی از پدر و مادرها به بچه هایشان میگویند مهم نیست ریاضی ات مثلا ۱۵ شود؛ اما تا میتوانی کتاب بخوان. عموما آنها میخواهند بچه هایشان در درس خواندن موفق باشند.»
موسویان باور دارد که اگر والدین فقط و فقط بر درس خواندن و موفقیت در مدرسه اصرار کنند و اهمیتی به فعالیتهای جانبی فرزندشان ندهند درواقع او را تک بعدی بار میآورند: «من برای پدر و مادرها توضیح میدادم که چقدر این کتاب خواندن و قصه خواندن میتواند درک مطالب درسی آنها را افزایش بدهد. مثلا بچه اگر بتواند مسئله ریاضی را درست بخواند و درست درک کند میتواند حلش کند. اگر بچه شما در درس ریاضی ضعیف است به این دلیل است که خواندن و خیال پردازی و درک مسئله اش پایین است. برای این کار نیاز دارد قصه بخواند و درباره آنها حرف بزند. این موضوع درباره تمام درس هایش صدق میکند. شما میخواهید فرزندتان تمرکز بیشتری روی درس خواندن داشته باشد؟ میتوانید برنامه ریزی کنید تا به فعالیتهای جانبی هم بپردازد.»
موسویان میگوید حالا دیگر والدین بیشتر از هروقت دیگری برای کلاسهای مهارت آموزی فرزندانشان هزینه و وقت صرف میکنند: «من فکر میکنم حالا بیشتر از هرزمان دیگری والدین بچه هایشان را به کلاس موسیقی، نقاشی و سفالگری میبرند. این طیف حتی دارند تلاش میکنند از سفر رفتن یا خرید ماشین و چیزهای دیگر صرف نظر کنند و فرزندشان را به کلاسهای مختلف بفرستند. این یعنی آنها به این درک رسیده اند که مهارتهای زندگی فقط از مدرسه و درس خواندن کسب نمیشود.»
جمال الدین اکرمی، نویسنده کودک و نوجوان، باور دارد اگر کتابهای درسی، شادتر و شیرینتر باشند، دانش آموزان را بهتر و بیشتر جذب میکنند و «کتاب شیرین» از نگاه او، کتابی است که بچهها در تنهایی خود هم آن را بخوانند و قصه هایش را برای خواهر یا برادر خود تعریف کنند. نویسنده کتاب «مرغ مهاجر» معتقد است: «بچهها قصه را دوست دارند و یکی از روشهای آموزش در دنیا، قصه گویی است؛ چه اشکالی دارد معلم ها، قصه گویی بلد باشند؟ چه اشکالی دارد اگر در تهیه و تدوین کتابهای درسی به جغرافیای هر منطقه و فرهنگ و زبان آن توجه شود؟
چراکه ممکن است یک قصه را بچههای شیراز دوست داشته باشند؛ اما همان داستان را کودکان ماکو نپسندند. به گفته اکرمی در کنار کتابهای درسی باید کتابهای دیگری هم به زبان و گویش مردم هر منطقه منتشر شود که با فرهنگ و جغرافیا و آداب و رسوم مردم آن منطقه هماهنگ باشد؛ چراکه بچهها باید فرهنگ و سنتهای خود و زبان مادری شان را بشناسند.
از سوی دیگر بهتر است فرهنگ سازی درستی وجود داشته باشد تا خانوادهها به این باور برسند که خواندن رمان و داستان، نه تنها به درس و مشق فرزندانشان آسیبی نمیرساند که آنها را به خواندن تشویق میکند و درک مطلب و روان خوانی شان را تقویت میکند.»