رمان سیاسی گونهای از رمان است که مستقیما به سیاست و امور سیاسی میپردازد. به واقع در این آثار، سیاست و امور سیاسی در محوریت است و اگر در رمانی اینها به حاشیه رانده شود و نقش مستقیمی در کار پیدا نکند، باید در اطلاق رمان سیاسی به آن اثر، احتیاط کرد.
در ادبیات جهان، «زِد» نوشته واسیلیس واسیلیکوس، نمونهای از رمان سیاسی است که داستان کشته شدن یک سخنران منتقد و پیامدهای آن را در کشوری نامشخص روایت میکند. نویسندگان چنین آثاری به نقد نگاههای سیاسی و رفتار سیاست مداران میپردازند و در این راه معمولا رویکردی پرورشی و اخلاقی دارند؛ البته این رویکرد بسته به جهان بینی نویسنده در پیش گرفته میشود و چه بسا امری که در نگاه پیروان یک مرام سیاسی پسندیده است، در نگاه افرادی با گرایشی دیگر، ناپسند باشد.
برای نمونه، اگر نویسندهای راست گرا در کتابش به نقد یک ساختار خودکامه سوسیالیستی بپردازد، احتمالا منتقدان چپ گرا به او بتازند و حتی ویژگیهای ناروایی مانند دروغ گویی و رذالت را به وی نسبت دهند. عکس این قضیه نیز محتمل است؛ یعنی نویسنده مارکسیستی که ارزشهای یک حکومت لیبرال را نقد میکند، هیچ بعید نیست خودش مورد هجوم راست گرایان قرار بگیرد. پس ستایش و نکوهش تا اندازهای بسته به نگاه نویسنده رمان سیاسی و همخوانی یا ناهمخوانی آن با دیدگاه منتقد رخ میدهد.
درباره ادبیات موردبحث، مسائلی مطرح است. یک پرسش که در این باره میتوان مطرح کرد، این است که آیا میشود رمانی سیاسی نوشت که زیرمجموعه ژانرهای دیگر نیز قرار بگیرد؟ این امر، شدنی است و البته چنان که اشاره شد، امر سیاسی باید دغدغه اصلی رمان باشد؛ مثلا رمان سیاسی «۱۹۸۴» نوشته جرج اُروِل که داستان یک جامعه خیالی با قوانینی علیه شهروندان را روایت میکند، اثری پادآرمان شهری نیز هست - پادآرمان شهر یا ویران شهر یا مدینه فاسده به جامعهای در برخی داستانهای دانش بنیاد (علمی تخیلی) گفته میشود که در آن بدی و شر به نیکی و خیر چیره است.
در ادبیات ایران نیز رمان «همسایه ها» به قلم احمد محمود را که به وقایع مربوط به ملی شدن صنعت نفت ایران در جنوب کشور میپردازد، هم میتوان اثری سیاسی تلقی کرد و هم داستانی تاریخی. مسئله دیگری که توجه نویسنده به آن جلب میشود، آن است که با توجه به پیچیدگیهای عالم سیاست، چه راهکاری برای پیشگیری از فریب خوردن نویسنده از تبلیغات و القائات جریانهای سیاسی وجود دارد.
ظاهرا پاسخ به این پرسش همانند خود امر سیاست، پیچیده و بسیار دشوار است. همان طور که در جهان بیرون از کتابها و امور زندگی، انسانها خطاهای سیاسی میکنند، راه نوشتن نیز راهی ناهموار است و افتادن در دست انداز و اشتباههای کوچک و بزرگ در آن رخ میدهد. یک پیشنهاد شاید کارآمد، بهره گیری از عنصر «تجربه» است (تجربه عملی - یعنی کار سیاسی - و همچنین مطالعه و اندیشیدن در زمینههای مربوط).
از سوی دیگر، رمان نویس به عنوان کسی که در قامت شخصیت فرهنگی فعالیت میکند، ناگزیر است از صداقت؛ حتی اگر نوشته اش چیزی به نام «رمان سیاسی» باشد. بعید است ما متنی ادبی بر خلاف باورمان بنویسیم و آن نوشته تأثیر بسزا و ماندگاری بر ذهن و دل خواننده بگذارد. دقت کنید که اینجا دیگر بحث درستی و نادرستی برداشت و نگاه نویسنده نیست و این مفاهیم با تغییر سن و آگاهی و تجربه فرد ممکن است در باور او دگرگون شود.
مهم این است که به خودمان دروغ نگوییم و واقعیتی که اعتقاد داریم هست و حقیقتی را که از دید ما باید باشد، صادقانه در رمانمان بازتاب دهیم. در این صورت، حتی اگر خبطی ناخواسته مرتکب شویم (البته گذر زمان و فاصله گرفتن از مسائل سیاسی میتواند سبب پختگی نویسنده و نگاه ژرفتر او به امور و مسائل و پدیدهها و کاهش خبطها شود)، به شرط رعایت قواعد فنی و زیبایی شناسانه کار، داستان خلق شده به قلم ما در اندازه شایستهای اثرگذار خواهد شد.