محفل «امید شعر» در مشهد برگزار شد + فیلم «آهو» نامزد دریافت جایزه جشنواره یونیورسال آمریکا شد «پهلوان هرگز نمی‌میرد» به روی آنتن شبکه نمایش می‌رود + زمان پخش حسن پورشیرازی: «پیرپسر»، «شاهنامه» عصر حاضر است! بهروز شعیبی: محتوا در آثار هنری مغفول مانده است داوران دومین دوره جشنواره ادبی «خیر ایران» مشخص شدند + اسامی «۱۰۰۱» دوباره روی آنتن شبکه نسیم آمد + زمان پخش پنج نمایش جدید درباره جنگ ۱۲ روزه در راه است خانه موسیقی ایران فراخوان جایزه کتاب موسیقی را منتشر کرد بزرگ‌ترین سریال پلیسی تلویزیون در راه است توقیف «قاتل و وحشی» ادامه دارد | وزیر ارشاد: مشکل شرعی هنوز حل نشده است آموزش داستان نویسی | گسل های آدمیزادی (بخش اول) درباره آثار منثور مهدی اخوان ثالث در سی وپنجمین سالگرد درگذشت او | امید نویسندگی پیام تسلیت معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد برای درگذشت «موسی اسوار» کنسرت «ایرانم» علیرضا قربانی تمدید شد دوبله فیلم سینمایی «کارگر» برای تلویزوین استعفای عکاس رویترز در اعتراض به کشتار خبرنگاران در غزه
سرخط خبرها

خوشایند بودن در عین هولناک بودن!

  • کد خبر: ۱۳۱۱۸۷
  • ۰۳ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۹
خوشایند بودن در عین هولناک بودن!
محمدرضا امانی - داستان نویس

دنده عقب گرفتم و کف پا را بر پدال گاز فشردم و پیش از آنکه از آیینه نگاهی به پشت سرم بیندازم، صدای خرد شدن دو جسم سخت به گوش رسید و ماشین تکان سختی خورد. در همین لحظه بود که من وارد آن حالت مرموز شدم، بنابراین برای لحظاتی از برگرداندن سر و تماشای منظره‌ای که خلق کرده بودم، عاجز بودم.

در این حالت، انگار که ناگهان میان استخر آب سرد شیرجه زده باشی، برای لحظات بسیار کوتاهی، درکت از جهان اطراف را از دست می‌دهی و تبدیل به یک تکه سنگ می‌شوی؛ حالتی بسیار کوتاه که درعین خوشایند بودن، هولناک هم هست.

چشم‌ها مناظر و اتفاق‌ها را رویت می‌کند، اما هیچ نظر و ایده‌ای درباره شان ندارد. همان طور که برگشت خوردن چک برای یک کاسب و واریز نشدن اضافه کاری برای یک کارمند جزو اصول تغییرناپذیر آن شغل است، تصادف‌های جزئی نیز رکن جدایی ناپذیر شغل یک راننده تاکسی محسوب می‌شود، حتی فراموش کارترین رانندگان تاکسی دنیا نیز قیمت روز سپر عقب و جلوی خودرو خودشان را می‌دانند؛ ازبس که هرازگاهی ناچار به تعویض یا پرداخت خسارت شده اند.

آخرین دفعه‌ای را که دچار این حالت سنگ شدگی شدم، خوب به خاطر دارم. بخار ملایمی از روی کاپوت به آسمان می‌رفت و کیک تولد بزرگی کف ماشین افتاده بود و ژله هایش هنوز درحال لرزیدن بود و زن جوانی از صندلی عقب از شدت عصبانیت، دندان هایش را به هم می‌سایید و احتمالا فریاد می‌کشید که در آن وقت من چیزینمی شنیدم.

خب، تقصیر من چه بود وقتی همان وقت زنگ آخر دبستان خورد و ده‌ها پسر بچه یک باره وسط خیابان ظاهر شدند؟ یک راننده باتجربه بسیاری اوقات ناچار به انتخاب میان بد و بدتر است؛ مثلا زمانی که مطمئن می‌شوی ناگزیر از تصادف هستی، باید در کسری از ثانیه فرمان را به طرفی که احتمال حداقل خسارت را دارد، بپیچانی؛ بنابراین واژگون شدن یک کیک تولد و بر باد رفتن یک هفته برنامه ریزی برای غافلگیر کردن کسی که دوستش داری و دو ساعت تمام چرخیدن میان کیک فروشی‌های شهر، بسیار بهتر از آن است که ترسی به دل یک پسربچه دبستانی بیفتد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->