روایت راه عود از خزر تا خلیج‌فارس در مشهد | ساز زندگی، از قشم تا مشهد کوک شد روایت محسن توسلی از حماسه مردم غزه با خط و رنگ رویداد هنری «تجسم حماسه ۳» در مشهد برگزار شد حسن فتحی با پایان فصل اول «ازازیل» از این سریال خداحافظی کرد آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۲۳ فروردین ۱۴۰۴) «تد کاچف» خالق فیلم رمبو: اولین خون درگذشت شیرمحمد احمدی، استاد قیچک‌نواز کرمانی درگذشت راهیابی «ملوپینک» در بخش لفابریک جشنواره کن ماه آسمان ادب | یادی از قمر آریان، نویسنده و پژوهشگر فقید خراسانی آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۲۳ فروردین ۱۴۰۴) مروری بر سه کتاب از جلیل عرفان‌منش که با تمرکز بر هجرت امام‌رضا(ع) نوشته شده‌اند ۲ جایزه جشنواره مستند نیون به سینماگران ایرانی رسید صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ بازیگران سریال استخوان‌سوز معرفی شدند مستند «اپوش» در راه روسیه جایزه جشنواره هلندی به فیلم شوتی از ایران رسید آخرین آمار فروش سینمای ایران | «دایناسور» همچنان در صدر علت لغو کنسرت عرفان طهماسبی در اهواز چه بود؟
سرخط خبرها

خوشایند بودن در عین هولناک بودن!

  • کد خبر: ۱۳۱۱۸۷
  • ۰۳ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۹
خوشایند بودن در عین هولناک بودن!
محمدرضا امانی - داستان نویس

دنده عقب گرفتم و کف پا را بر پدال گاز فشردم و پیش از آنکه از آیینه نگاهی به پشت سرم بیندازم، صدای خرد شدن دو جسم سخت به گوش رسید و ماشین تکان سختی خورد. در همین لحظه بود که من وارد آن حالت مرموز شدم، بنابراین برای لحظاتی از برگرداندن سر و تماشای منظره‌ای که خلق کرده بودم، عاجز بودم.

در این حالت، انگار که ناگهان میان استخر آب سرد شیرجه زده باشی، برای لحظات بسیار کوتاهی، درکت از جهان اطراف را از دست می‌دهی و تبدیل به یک تکه سنگ می‌شوی؛ حالتی بسیار کوتاه که درعین خوشایند بودن، هولناک هم هست.

چشم‌ها مناظر و اتفاق‌ها را رویت می‌کند، اما هیچ نظر و ایده‌ای درباره شان ندارد. همان طور که برگشت خوردن چک برای یک کاسب و واریز نشدن اضافه کاری برای یک کارمند جزو اصول تغییرناپذیر آن شغل است، تصادف‌های جزئی نیز رکن جدایی ناپذیر شغل یک راننده تاکسی محسوب می‌شود، حتی فراموش کارترین رانندگان تاکسی دنیا نیز قیمت روز سپر عقب و جلوی خودرو خودشان را می‌دانند؛ ازبس که هرازگاهی ناچار به تعویض یا پرداخت خسارت شده اند.

آخرین دفعه‌ای را که دچار این حالت سنگ شدگی شدم، خوب به خاطر دارم. بخار ملایمی از روی کاپوت به آسمان می‌رفت و کیک تولد بزرگی کف ماشین افتاده بود و ژله هایش هنوز درحال لرزیدن بود و زن جوانی از صندلی عقب از شدت عصبانیت، دندان هایش را به هم می‌سایید و احتمالا فریاد می‌کشید که در آن وقت من چیزینمی شنیدم.

خب، تقصیر من چه بود وقتی همان وقت زنگ آخر دبستان خورد و ده‌ها پسر بچه یک باره وسط خیابان ظاهر شدند؟ یک راننده باتجربه بسیاری اوقات ناچار به انتخاب میان بد و بدتر است؛ مثلا زمانی که مطمئن می‌شوی ناگزیر از تصادف هستی، باید در کسری از ثانیه فرمان را به طرفی که احتمال حداقل خسارت را دارد، بپیچانی؛ بنابراین واژگون شدن یک کیک تولد و بر باد رفتن یک هفته برنامه ریزی برای غافلگیر کردن کسی که دوستش داری و دو ساعت تمام چرخیدن میان کیک فروشی‌های شهر، بسیار بهتر از آن است که ترسی به دل یک پسربچه دبستانی بیفتد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->