سرخط خبرها

نگاهی به کتاب «کلاغ» سروده محمدباقر کلاهی اهری | تجسم رئالیسم جادویی در ادبیات اقلیمی

  • کد خبر: ۱۳۱۹۹۰
  • ۰۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۵
نگاهی به کتاب «کلاغ» سروده محمدباقر کلاهی اهری | تجسم رئالیسم جادویی در ادبیات اقلیمی
نویسنده  در رئالیسم جادویی آمیخته با وهم، دنیایی پر از فقر و جنون و وحشت و خرافات جوامع شهری ـ روستایی را به تصویر می‌کشد. عین آن دو موش شهری و روستایی در کتاب آواز‌های عاشقی محمدباقر کلاهی اهری که تضاد شهر و روستا را به نمایش می‌گذارد.

ادریس بختیاری | شهرآرانیوز - ساده‌ترین تعریف برای رئالیسم جادویی این است که در آن، ساختار واقعی دگرگون شده و دنیای واقعی، اما با علت و معلول خاص خود آفریده می‌شود و این نوع ادبی، از نیمه‌های دهه ۱۹۲۰ به عنوان یک اثر آکادمیک باب شد.

پر واضح است که در آثار گذشتگان نیز همین ژانر ادبی به صورت ناشناخته وجود داشته و پهنه وسیع ادبیات پارسی نیز از آن بی بهره نبوده است و ما در آثار ماتقدم خود، چون مثنوی مولانا، آثار عین القضات، شاهنامه و … شاهد پرداخت این نوع ادبی هستیم تا روزگار فعلی و در بین شاعران. جست وجو در اعماق هویت شرقی- ایرانی و به تبع آن بازگشت به سرچشمه‌های فرهنگ بومی و آیینی، وجه همت اغلب قلم به دستان شد.

از رهگذر همین گرایش بود که ادبیات اقلیمی رشد و گسترش یافت و برخی نویسندگان در رهگذر این بازگشت به خویشتن، برای نشان دادن آثار روانی – اجتماعی جامعه بر روح مردم خرده پا، از مرز‌های تثبیت شده واقع گرایی در‌ می‌گذرند و به نوعی سور رئالیسم یا رئالیسم وهم آلود (رئالیسم جادویی) می‌رسند. از فضای داستان‌های آن‌ها حوادث واقعی چنان غیرعادی می‌نمایند که هراس انگیز می‌شوند. گویی نویسنده و شاعر علت این مشکلات را در ماوراءالطبیعه می‌جوید.

در ایران، بیشتر داستان‌هایی که حالتی افسانه‌ای و خیالی و اغراق آمیز دارند، با رئالیسم جادویی نزدیکی فراوان دارند. داستان‌هایی که در آن، نویسندگان و شاعر به گذشته ناآگاه و عنصر خیالی غریب و اسرار آمیز و به انواع رؤیا‌ها و اغراق گویی‌ها و در یک کلام به شکل‌هایی خاص از زندگی و رفتار پناه می‌برند. چنان که کلاهی اهری در کتاب کلاغ می‌گوید؛ «خودم بودم پروانه‌ای که داشتم می‌آمدم/ و کوچه‌ای گود بود/ که مثل صدف در خانه‌ی پریزاد بود»

رئالیسم جادویی و نفوذ به روان آدمی

نویسنده این سبک، طی رئالیسمی جادویی آمیخته با وهم، دنیایی پر از فقر و جنون و وحشت و خرافات جوامع شهری ـ روستایی را به تصویر می‌کشد. عین آن دو موش شهری و روستایی در کتاب آواز‌های عاشقی محمدباقر کلاهی اهری که تضاد شهر و روستا را به نمایش می‌گذارد. در این مسیر، شاعر روان کاوی را با جنبه اجتماعی- فرهنگی می‌آمیزد و بدین وسیله عوامل درون و برون آدم‌ها را کالبد شکافی می‌کند و در داستان هایش از تمامی عوامل ذهنی و حسی کمک می‌گیرد تا جنبه هراس انگیز و معنایی شوم وقایع عادی شده را در پرتو نوری سرد آشکار کند.

واژه رئالیسم جادویی اولین بار توسط فرانس روِه سال ۱۹۲۵ برای تفسیر آثار نقاشی ساده اکسپرسیونیستی شکل گرفت که در آن اشکال واقعی به صورتی ارائه شده بود که واقعیت روز آن را تصدیق نمی‌کرد؛ بنا بر اظهار روِه، موضوع‌ها از ورای چشمانی به تصویر کشیده می‌شوند که از هیجان بیرون زده اند و در آن ها، نوعی بازآفرینی جادویی از جهان ارائه می‌شود. آن‌ها این کار را با معرفی عناصر واقعی و خیالی انجام نمی‌دهند، بلکه تقریبا نشان می‌دهند که راه‌های گوناگونی برای درک و دیدن اشیا و موضوع‌های روزمره وجود دارد.

به تعبیر آن ها، رئالیسم جادویی فقط شیوه و ابزار متفاوت نگرش به اشیا از دریچه هنر و ادبیات است؛ «مثل دانستن اسم صفورا بود/ وسط درخت‌های سپیدار پرسه می‌زدم/ پریزادی صدا زد: صفورا! صفورا!» رئالیسم جادویی، واقعیت است به علاوه خیال و حتی معشوقه شاعر شمایل خیالی پیدا می‌کند؛ «ماه در آب می‌لغزد/ خیال تو در خاطر من‌ای ماه پری! / با دامن عنابی میان درختان سیب که می‌گردیدی...» یا شاعر خود را در هیبت شخصیت‌های وهم آلود و خیالی تصور می‌کند؛ «کدخدای چراغ‌ها بودم/ شاه تاریکی‌ها شدم/ امیر دقیقه‌های نورانی بودم...»

پارادوکس خیال و واقعیت

«آماریل چندی» در کتاب رئالیسم جادویی و خیالی می‌نویسد: رئالیسم جادویی شیوه‌ای ادبی است که می‌خواهد ترکیبی پارادوکسی از اتحاد امور متضاد و ناهمگون به دست دهد. برای مثال قطب‌های متضادی مانند زندگی و مرگ، جهان مستعمراتی و جهان صنعتی امروز را در تقابل هم قرار می‌دهد. همچنین با دو منظر و جنبه متضاد تعریف می‌شود: یکی بر نگرش معقول از واقعیت پایه ریزی شده و دیگری بر پذیرش مافوق الطبیعه به عنوان واقعیتی معمول و عادی.

کلاهی اهری می‌نویسد؛ «چاه گود و سنگی که فرو می‌غلتد در پایان/ و غول کوری که در بن این چاه گود گریخته است/ در ظلمت این چاه گود...» پناه بردن به اسطوره و تاریخ و بازتولید شمایل تاریخی، روش پربسامد شاعر برای پرداختن رئالیسم جادویی است؛ «آه، پلنگ‌های قدیمی/ آه، سنگ‌های قدیمی/ و صدای انسان‌های محو/ از ما چیزی باقی مانده است که تنها ابلیس آن را می‌خرد» یا؛ «بعد تردستی آمد/ فنی زد و ما به یک دسته ورق تبدیل شدیم/ در شبی که شاهزاده هندی سوزن گرام را دزدیده بود» در فرارفتن از واقعیت و ساختنِ این نوع جادو در شعر، کلاهی چنین می‌گوید؛ «کلاغ‌ها اینجا از شیشه‌ها رد می‌شوند/ و توی خواب‌ها می‌آیند و کنار پتوی چارخانه می‌چرخند...» یا؛ «بانوی لطیف سال‌های دوردست/ که بذر نور و صدای چکاوک می‌پراکنی...» فرورفتن خیال و واقعیت گاه در فرورفتن انسان در اشیا و دیگر موجودات تحقق می‌یابد. مثل؛ «می گن آهوای غریبه دخترای پادشاین/ پادشا یه گوزنی بوده، با خال سفید، با شاخای دراز»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->