پیکر پدر شهید مدافع حرم مرتضی عطایی در مشهد تشییع شد آیت‌الله علم‌الهدی رأی خود را به صندوق انداخت (۱۵ تیر ۱۴۰۳) | امام‌جمعه مشهد: مشارکت در دور دوم انتخابات، تکمیل برکت مشارکت در دور اول است + فیلم رونمایی از بسته محتوایی شعر ماه محرم ۱۴۰۳ در حرم مطهر رضوی آغاز فرایند اخذ رأی مرحله دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری در حرم امام‌رضا (ع) (۱۵ تیر ۱۴۰۳) + فیلم و تصاویر پدر شهید مدافع حرم «مرتضی عطایی» درگذشت +زمان و مکان تشییع  دیدار صمیمی اهالی قلم با تولیت آستان قدس رضوی| هنر نویسندگی؛ امتداد دهنده سیره ائمه اطهار(ع) در جامعه مشارکت در انتخابات؛ مصداق عمل منتظرانه همه آنچه باید پیش از ورود به ماه محرم بدانیم زمان ثبت‌نام اربعین اعلام شد + لینک آیت الله سیستانی دوشنبه را اول ماه محرم ۱۴۴۶ اعلام کرد برگزاری «کرسی تفسیر موضوعی قرآن کریم» در حرم امام‌رضا(ع) عزاداری هیئت‌های مذهبی سراسر کشور در "حسینیه حرم" زیارت دلیل رفاقت بود یادی از استاد کاظم مدیرشانه چی، چهره ماندگار علوم حدیث و استاد دانشگاه فردوسی مشهد برگزاری آیین سنتی «اذن عزا» حضرت سیدالشهدا‌(ع) در حرم امام‌رضا(ع) + جزئیات به کی رأی بدیم؟! آیینه‌ها، در عبادت یار | درباره هنر چهارصدساله آینه‌کاری در حرم امام‌رضا(ع) راز سجده مروری بر آموزه‌های امام رضا(ع) درباره عزای سیدالشهدا(ع)
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

خدمت به زائرانی که مشق عشق می‌کنند

  • کد خبر: ۱۳۲۵۶۴
  • ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۲
خدمت به زائرانی که مشق عشق می‌کنند
از اقبال خوب، نوبتم شد در روضه منوره خدمت کنم. همان ساعت اول، پیرمردی با هیکلی درشت و به سختی از پله‌های دارالتوحید پایین می‌آید.

از اقبال خوب، نوبتم شد در روضه منوره خدمت کنم. همان ساعت اول، پیرمردی با هیکلی درشت و به سختی از پله‌های دارالتوحید پایین می‌آید.

یک دستش به دیوار است و دست دیگرش یک لیوان آب. باید بپرسم تا از آوردن آب به داخل منصرفش کنم یا اگر واقعا لازم دارد، خودم کمکش کنم.‌

می‌پرسم: پدر جان! آب را کجا می‌آوری؟

نفس نفس می‌زند؛ «برای تو آورده ام. بیرون آب خوردم. دلم خواست برای یک خادم هم آب بیاورم. این کار را همیشه می‌کنم.»

لیوان را‌ می‌گیرم و‌ می‌گویم: «دستت طلا! شرمنده کردی پدر جان!»‌

می‌گذارمش لبه قفسه قرآن‌ها -که حالا خالی است- و هرازچند دقیقه، یک جرعه از آن می‌خورم و تا آخر پاس، لذتش را‌ می‌برم.

یکی از همکاران پیشکسوت از ماجرای تشرفش می‌گوید: «سال‌ها تلاش کردم و چند آدم بانفوذ را واسطه کردم. اما نشد به خدمت مشرف شوم. چندوقتی دنبال خانه دار کردن یک سید عیالوار جذامی بودم. عاقبت، پیگیری‌ها جواب داد و برایش یک خانه خریدیم. فردایش فهمیدم همان ساعتی که در بنگاه قولنامه را امضا می‌کردیم، در حرم، قائم مقام آستان، حکم خادمی مرا امضا می‌کرده است و من خدمتم را مدیون دعای آن سید جذامی هستم.»

زائر سال خورده قدم برمی دارد و بلندبلند می‌گوید: «آقایان! برای همه دعا کنید. برای مردم مظلوم افغانستان دعا کنید.»

یک جوان شاد و شنگول که قدری مشکل حرکتی و تکلم دارد، به طرف من می‌آید و شکلات تعارفم می‌کند که: «اگر بدانی چقدر خوشحالم! دفعه قبل که حرم آمدم، مجرد بودم. حالا عقد کرده ایم و با خانمم به حرم آمده ایم.»

تبریک می‌گویم و قول می‌دهم هر وقت یادم بود، برای خوشبختی خودش و عروس خانم دعا کنم.

درحالی که به سمت ضریح می‌رود، می‌گوید: «هزار تومان انداخته ام در صندوق نذورات تا امام رضا (ع) خوشبختمان کند.»

عاشق ساده دلی و یکرنگی اش شده ام.

در بازگشت، راهش را گم کرده است و یکسره از لای گلدان‌ها سرک می‌کشد به قسمت خانم‌ها و گویا نگران است همسرش را پیدا نکند.

ناگفته پیداست که اگر فرد دیگری این کار را‌ می‌کرد، به او تذکر می‌دادم. ولی او حال دیگری دارد. چیزی بین استرس و خوشحالی و عشق. تا لحظه آخر، چهره اش را با چشم دنبال می‌کنم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->