۲۵ هزار بسته تحصیلی به دانش‌آموزان نیازمند اهدا شد + فیلم دیوار ندبه چیست و پیامبر اسلام(ص) چه ارتباطی با این دیوار دارند؟ برپایی نمایشگاه عکس «شکوه قم در قاب تاریخ» در قم نقش خانواده در پرورش نسل آینده از دیدگاه امام رضا(ع) خاطره‌ای که ده سال حاجی‌زاده را در لیست شهدا نگاه داشت برپایی دوره‌های آموزش عمومی قرآن کریم در مساجد سراسر کشور آموزش سواد رسانه‌‌ای در مساجد مشهد بیست‌و‌دومین جشنواره فرهنگی‌هنری امام‌رضا(ع) در ۳۱ استان برگزار می‌شود اجرای طرح مساجد جامعه‌پرداز در مشهد ماجرای یک بانوی تونسی و قرآنی که به مشهد رسید | وقتی شفای یک بیمار به هنر پیوند خورد دیدار تولیت آستان قدس رضوی با خانواده آتش نشان فداکار مشهدی به من مشورت بدهید! کلید طلایی برای ساختن سرنوشتی روشن | مروری بر فواید مشورت در زندگی وقف، از سنت دیروز تا موتور توسعه امروز آیت‌الله علم‌الهدی: مجتمع‌های آموزشی ویژه بانوان درمناطق حاشیه‌ای برای جذب نسل جوان ایجاد شود آزادی ۱۵۰۰ زندانی خراسان رضوی به مناسبت سالروز میلاد پیامبراسلام(ص) | آغاز پویش «به عشق پیامبر(ص) می‌بخشم» + فیلم نماز باران در حرم مطهر امام‌رضا(ع) اقامه شد هجرت تاریخی حضرت معصومه(س) به قم و پیام‌های ماندگار آن برای جهان اسلام خراسان رضوی، پیشگام در بهره‌برداری از انرژی خورشیدی و طرح‌های نوین آبیاری با سرمایه وقف رشد فکری و ایجاد نشاط اجتماعی به سبک پیامبر مهربانی | بررسی جلوه‌ها و آثار مشورت در سیره پیامبر ختمی‌مرتبت(ص)
سرخط خبرها

روایت رواق مزدوجین

  • کد خبر: ۱۲۲۵۵۴
  • ۰۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۵
روایت رواق مزدوجین
محمدرضا میری - خادم حرم مطهر و هنرمند

آن روز در کفشداری رواق شیخ طوسی بودم. ما می‌گوییم رواق مزدوجین. جایی که پسر‌ها و دختر‌ها با خانواده هایشان می‌آیند که عقد کنند.
جلوتر یک کفشداری دیگر فعال است. آن‌هایی هم که کفش در دست دارند، بدو بدو و با اشتیاق می‌آیند و شادان و خوش خوشان برمی گردند و این وسط بازار ما کساد است!

■ صبح علی الطلوع، عقد‌های خاص انجام می‌شود با عاقد‌های خاص. همان دشت اول، دستم به کفش‌های آسیدجعفرآقا می‌خورد که بعد نماز صبح آمده برای عقد یک زوج. خدانگهدارش باشد.

■ اینجا همه جور آدم با همه تیپی می‌آیند. اما بنا بر خوش سلیقگی هم که باشد، تک و توک کراوات بعضی داماد‌ها خیلی در حرم فالش می‌زند!

■ عروس و داماد‌ها بعد عقد، گاهی دست در دست، گاهی با فاصله‌ای از شرم می‌روند برای زیارت. اما یک خط درمیان، با عجله برمی گردند. چرا؟ چون کفششان را جا گذاشته اند!
جاگذارنده اگر داماد باشد، من هم زبان می‌گیرم که: عیب ندارد. هنوز اول کاری. بپا از فردا خودت را جانگذاری...!
و داماد هم سر تکان می‌دهد و می‌خندد و می‌دود.

■ خدمه خواهر، یک آقا را که رفته دست بچه اش را بشوید، از وضوخانه خواهران بیرون می‌کند.
بچه را روی میز کفشداری می‌گذارد و غرغر می‌کند که: من خودم خدماتی اینجایم. مایع صابون می‌آورم. حالا که برای عقد دخترم آمده ام. نوه ام را آورده ام، راهم نمی‌دهند. تازه یاا... هم که کردم.
تبریک می‌گویم و از دخترانش می‌پرسم. می‌گوید: از اولی دوتا نوه دارم. امروز برای عقد دومی مرخصی ندادند. با مرخصی ساعتی آمده ام. باید دست به دستشان کنم و فوری برگردم سر کار.

■ یک زوج جوان می‌آیند. به داماد می‌گویم: «این روز اولی، همه به شما شکلات و شیرینی می‌دهند. ولی من می‌خواهم چیزی بدهم که همیشه از من یادتان بیاید؛ شاید دعایم کنید.» و یک جفت لواشک می‌گذارم کف دستش. حسابی خوشش می‌آید و خندان می‌رود پیش عروسش.

■ خادم انتظامات، می‌خواهد یک زوج را بلند کند و بفرستد رواق دیگری. می‌گوید: اینجا مخصوص میهمانان عقدی است. برای زیارت و عبادت باید بروید جایی دیگر.

از زوج اصرار و از خادم انتظامات -که احساس مسئولیتش گل کرده- انکار. آخر سر مرد می‌گوید: ما برای عبادت و زیارت نیامده ایم. راستش پارسال اینجا عقد کرده ایم، امروز آمده ایم که خاطره سازی کنیم. چه مشکلی دارد.

خلاصه می‌نشینند. ساعتی عروس و داماد‌ها را با دست نشان می‌دهند و درباره هرکدام مفصلا تحلیل ارائه می‌کنند. بعد هم که خسته می‌شوند، آقا بلند بلند دعا می‌کند که: خدایا به جوان‌ها پول داماد شدن بده. به همه زن‌ها اخلاق خوب بده. به مرد‌ها صبر بده...  و خانم هی سقرمه اش می‌زند و ریز ریز می‌خندند. پیداست از نمک شوهرش بدش هم نمی‌آید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->