سادهترین تعریف از تئاتر دانش آموزی که مورد قبول همه کارشناسان تولید این نوع تئاتر است، عبارت است از «تئاتری که توسط دانش آموزان خلق، تولید و اجرا شود.» اگر با این تعریف مشکلی نداشته باشیم، میرویم سراغ روش خلق و تولید آن در نهادهای آموزشی.
این نوع تئاتر به دو صورت میتواند خلق، تولید و اجرا شود؛ شکل نخست و مناسب آن شیوه اجرایی خواهد بود که ادامه نمایش در کلاس درس باشد، چنان که نمایش در کلاس درس نیز خود تحت تأثیر نمایش خلاق شکل میگیرد. اگر این کنجکاوی را ادامه دهیم که نمایش خلاق از کجا سرچشمه میگیرد، به این نتیجه خواهیم رسید که خاستگاه آن بازیهای نمایشی و نمایش بازیهایی است که کودکان به صورت غریزی انجام میدهند.
نوع دیگر تولید تئاتر دانش آموزی میتواند تقلید از تئاتر مرسوم حرفهای باشد که خود تا مرحله دکتری مدارج تحصیلی دارد. ازآنجاکه این امکان برای دانش آموزان نه از نظر تحصیلی میسر است و نه از نظر تجربی، چنین تولیدی نمیتواند در تئاتر دانش آموزی وجود داشته باشد. میماند شکل اول که آن هم متأسفانه، چون مراحل قبلی نمایشهای ذکرشده، یعنی نمایش در کلاس درس و نمایش خلاق را کودکان و نوجوانان تجربه نمیکنند، منتج به تئاتر دانش آموزی یا تئاتر خلاق نمیشود؛ بنابراین آنچه که ما به نام تئاتر دانش آموزی شاهدش هستیم چیست و چه نامی میتواند داشته باشد؟
در نهادهای آموزشی ما (دبستان، دبیرستان و هنرستان) برای امتیاز آوردن و برنده شدن در مسابقات تئاتر دانش آموزی که تا سطح کشوری و ملی ادامه مییابد، چون نمایشنامههایی که دانش آموزان نوشته باشند موجود نیست، از نمایشنامههایی استفاده میشود که مربیان یا افراد حرفهای نوشته اند. این قدم اول در انحراف از تئاتر دانش آموزی است؛ یعنی تئاتری که نمایشنامه اش را یک بزرگ سال برای آنها نوشته است، نه تئاتری که نمایشنامه اش را خود دانش آموزان نوشته اند.
ازآنجایی که نمایشنامه جایگاه مهمی در تولید تئاتر دارد، یعنی به نوعی محتوا، شکل اجرا و روش آن را به طور مستقیم یا غیرمستقیم ترسیم میکند، قدم اول انحراف قدم کوچکی نیست. این همان خشت اولی است که اگر معمار کج بنهد، تا ثریا دیوار کج خواهد رفت. بماند که اقلیتی نیز نام نویسنده را حذف و با مختصر تغییراتی در نمایشنامه آن را به عنوان دانش آموز مزین میکنند. شاید گفته شود که این اقلیت ناچیز تأثیر مخربی در روند تولید سالم یک تئاتر دانش آموزی ندارد.
پس باید به مرحله دوم انحراف از تئاتر دانش آموزی توجه کنید. ازآنجاکه برای نهادهای آموزشی فعالیت هنری و فرهنگی به عنوان یک فعالیت سازنده مطرح نیست و تولید تئاتر به عنوان یک برگ برنده برای کارنامه نهاد آموزشی مطرح است. تئاتری که نه نمایشنامه اش دانش آموزی باشد و نه کارگردانی اش، از ریشه دانش آموزی نیست؛ چون مدیریت سایه افکنده بر همه اجزای آن در تولید زیر سایه همین دو عنصر شکل میگیرد.
یعنی بازیگری و طراحیها مانند صحنه، لباس، گریم، نور، صدا، موسیقی، بروشور و پوستر باید زیر نظر کارگردان شکل بگیرد. کدام کارگردان؟ کارگردان دانش آموز یا کارگردان نیمه حرفهای که از ارشاد یا حوزه هنری قرض گرفته شده است؟ بنابراین بسیار طبیعی است که بگوییم این تئاتر دانش آموزی یک تئاتر واقعی دانش آموزی نیست، بلکه یک تئاتر تقلبی دانش آموزی است.
آموزش وپرورش یا از این مسئله آگاه است یا ناآگاه. اگر ناآگاه است که جای تأسف دارد و اگر آگاه است باید دید چرا بر این روند تأکید دارد. به نظر میرسد نمیتواند ناآگاه باشد، چون نخست خود دانش آموزان اند که مطرح میکنند چه میخواهند، اما خواسته شان در این باره نادیده گرفته شده است و دیگر اینکه اهل هنر و تربیت بارها این را به مسئولان تذکر داده اند و راه چاره را نیز پیشنهاد کرده اند.
اما کو گوش شنوا؟! در اینجا منظور مسئولان پایین و میانی نیستند که بارها دیده شده است همدردی و همدلی کرده اند، اما مسئولان بالادستی... آنان اند که ارزشی برای این امور قائل نیستند؛ بنابراین گفتن راه چاره دردی را دوا نمیکند تا کننده کار آن را باور نداشته باشد و با منویات خود سازگار نبیند. کافی است یک فراخوان نمایشنامه نویسی برای دانش آموزان گذاشته شود؛ خواهیم دید که چقدر نوجوان هنرمند با نوشتن نمایشنامه به این فراخوان پاسخ خواهد داد. بگذریم از اینکه چرا آموزش وپرورش که برای همه فعالیتهای هنری و به ویژه تئاتر مسابقه دارد، چرا در این زمینه فعال نیست. بدیهی است که نباید گفته شود که این کمیت عظیم نمایشنامهها که به فراخوان پاسخ میدهند از نظر تکنیکی ضعیف است و قابل اجرا نیست.
چون این پاسخ هم غیرکارشناسی است؛ برای اینکه ما با یک کار تئاتری حرفهای روبه رو نیستیم؛ ما با تئاتری روبه رو هستیم که از لحاظ محتوا اندیشههای نوجوانان را منعکس میکند و در شکل ارائهای خلاق و تجربی دارد و اصلا این تئاتر برای تماشاگران عام تولید نمیشود، بلکه برای همسن و سالان دانش آموزان و در سطح وسیعتر خانوادهها و مسئولان آموزشی اجرا میشود. گو اینکه بارها دیده شده است در میان این آثار کارهای خلاقه و نویی چنان چشمگیر دیده میشود که شگفت انگیز است.
ضمن آنکه با یک کارگاه آموزشی چندروزه میتوان نقص ضعف تکنیک را از بین برد، اما شاید با هزاران کارگاه نتوان نویسندگان حرفهای نمایشنامه را با ذات سیال نوجوان امروزی همراه کرد. همین کارگاهها برای کارگردانی نیز کارساز خواهند بود؛ یا اینکه مربیان هنری میتوانند دورههای آموزش نمایشنامه نویسی و کارگردانی «دانش آموزی» را ببینند و آموزش خود را به نوجوانان منتقل کنند. این دورهها قبلا در مقاطع پراکنده بنا به سلیقه و شناخت بعضی از مسئولان دل سوز بوده است، اما از آنجا که در کلیت مورد توافق نبوده پیگیری نشده و تداوم نیافته است.
بنابراین راه چاره خروج از تئاتر تقلبی به سوی تئاتر واقعی دانش آموزی حرکت کردن ساده است و قبلا نیز کم وبیش تجربه شده است، اما در واقع اعتقادی به این گونه فعالیتها وجود ندارد وگرنه راه سالم و دیگرش برداشتن رقابت از گردونه مسابقات است. این راه هم مخارج مسابقات را کاهش میدهد و هم گروههای تئاتری را در مقابل یکدیگر قرار نمیدهد؛ بنابراین نهادهای آموزشی هم در تولید تئاتر تقلبی به خاطر رقابت تلاش نخواهند کرد که از یکدیگر پیشی گیرند.
در این چهار دهه در زمینه فعالیتهای تئاتر کودکان و نوجوانان که تئاتر دانش آموزی زیرشاخهای از آن به حساب میآید «متولی» وجود نداشته است، چه برسد به برنامهای درازمدت برای این فعالیت. به امید روزی که روز تئاتر واقعی دانش آموزی باشد.