داستان کوتاه چقدر کوتاه است؟ یکی از مشکلات اهالی داستان (نویسنده و خواننده) رویارویی آنها با معیار واژه شماری برای «داستان کوتاه» دانستن یک اثر است. این مشکل نه تنها در محافل ادبی ما که حتی در خود غرب به عنوان خاستگاه داستان نویسی امروز همواره وجود داشته است. ادگار آلن پو، نویسنده آمریکایی و یکی از بنیادگذاران داستان کوتاه جهان در سده نوزدهم، حجم این شکل ادبی را به اندازهای در نظر میگرفت که بتوان در یک نشست خواند، اما این پیمانه دقیقی نمینماید؛ چرا که به قول ویلیام سارویان، نویسنده ارمنی تبار آمریکایی، برخی میتوانند زمانی بیشتر از بقیه یک جا بنشینند!
تلاش دیگری که برای چارچوب بخشیدن به اندازه داستان کوتاه شد؛ قانون گذاری سردبیران مجلهها بود. آنها باتوجه به تعداد صفحاتی که میتوانستند به این قالب اختصاص دهند، حجمی را معین میکردند - برای نمونه، شش تا هشت هزار واژه - و ازاین رو فقط کارهایی در این اندازه را به عنوان داستان کوتاه در مجله خود چاپ میکردند. اما روشن است که محدودیتهای یک نشریه پیمانه درخوری برای چارچوب گذاری ادبی نیست.
بگذارید از این هم فراتر برویم و بگوییم اساسا دانش حساب و شمارش ناتوان از به دست دادن معیار مناسب برای نام گذاری ادبی است. هنر و از جمله ادبیات، امری مکانیکی نیست و نمیتوان با فرمول قطعی صادرکردن، شماری داستان کوتاه تولید کرد (البته در تاریخ ادبیات، کسانی با تحمیل ضابطه مندیهای غیر ادبی، مثلا چارچوبهای ایدئولوژیک شوروی سابق، مروج و مسبب تولید آثار فراوانی شدند؛ اما امروز آن آثار سست و کم مایه به فراموشی سپرده شده و بعید است حتی در زمان خود نیز کارهای دندان گیری بوده باشد!).
روی هم رفته، همه میدانند و بدیهی است که داستان کوتاه اثری است که حتما «کوتاه» است؛ اما این هم آشکار شده که همچنان اتفاق نظری بر سر آن وجود ندارد. این اختلافات عوامل گوناگونی دارد که از عرف ادبی یک کشور تا عادت و نگاه نویسنده را در برمی گیرد. در ایران کارهایی زیر این عنوان منتشر میشود که هر یک بین دو تا پنج هزار واژه حجم دارد.
میانگین اندازه داستانهای کوتاه در بریتانیا حدود پنج هزار واژه است و در ایالات متحده آثاری نوشته میشود که حتی به بیش از ۱۰ هزار واژه میرسد. تفاوت دیدگاهها دست کم در کشور ما گاهی باعث آسان انگاری نابجا هم میشود و کارهایی را داستان کوتاه نام میدهند که به قالب دیگری منتسب است. بعید است کاری که کمتر از پانصد واژه دارد، داستان کوتاه باشد و چنین اثری به شرط رعایت قواعد داستان نویسی، احتمالا وارد مقوله «داستانک» شده است که خود انواعی، چون داستان برق آسا (فلش فیکشن)، خرده داستان (میکروفیکشن) و... دارد.
شاید بپرسید با این تفاصیل، آیا هنوز میتوان از معیار واژه شماری برای شناخت قالب داستان بهره برد. پاسخ این است که متأسفانه فعلا چارهای نداریم جز اینکه این پیمانه را دست کم تااندازهای به رسمیت بشناسیم! معیار دقیقتر توجه به ساختار و نوع پرداختن به سازههای داستان است؛ اما همین هم نسبی است؛ زیرا ادبیات و به طورکلی هنر ناگزیر از نوعی نسبی اندیشی است. به فرض، بگوییم داستان کوتاه برشی از زندگی شخصیت است؛ در این صورت با داستانهایی که کوتاه است؛ اما دورهای طولانی از زندگی آدمهای خود را به نمایش میگذارد، چه باید کرد؟
برگردیم سر پرسش آغازین این یادداشت: داستان کوتاه چقدر کوتاه است؟ پاسخ نسبیای که شاید تا حدی وسواس ما را کاهش دهد، چنین چیزی است: باتوجه به طیفهای گوناگون داستان کوتاه که در حدود دو سده اخیر نوشته شده (آفریدههای نویسندگان از آغاز پیدایش این قالب تا کنون)، نگاهی متعادل که هم حجم و هم ساختار را لحاظ کند، میتواند نشان دهد آیا اثری داستان کوتاه است یا داستانک یا داستان بلند. هرچند پاسخ بهتر این است که خیلی دنبال جواب جامع ومانع نباشیم!