انتشار ویدئویی از حضور جبلی در پشت‌صحنه «پایتخت ۷» + فیلم برو کار می‌کن، نگو بازنشسته‌ام! پدر در پدر پهلوان‌زاده‌ایم گذر‌های هنری به وسعت شهر | گزارشی از بخش جدید جشنواره هنر‌های شهری بهار ۱۴۰۴ درنگی در کم‌وکیف برگردان‌های منثور منظومه فردوسی، به‌مناسبت انتشار «شاهنامه منثور»، اثر گیتی فلاح‌رستگار رقابت ۲۴ گروه در جشنواره ملی سرود رضوی مستند «جانان» اثر فیلم‌ساز مشهدی، روی آنتن شبکه دو + زمان پخش انتشار مجموعه داستان «شرّ درونش» قسمت ۱۲ مسابقه مافیا دن، در شبکه خانگی رکوردشکنی تقاضا برای بلیت مشهد، هم‌زمان با پخش قسمت پایانی «پایتخت» حضور دیزنی با «زوتوپیا۲»، «الیو» و «داستان اسباب‌بازی ۵» در جشنواره انسی رکوردشکنی نمایش آنلاین | «پایتخت ۷» در تلوبیون ۱.۸۵ میلیارد دقیقه تماشا شد خانه منسوب به «سعدی» در حال ویرانی مجری مراسم جوایز امی ۲۰۲۵ را بشناسید زمان پخش فصل دوم سریال بی‌باک: تولدی دوباره صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
سرخط خبرها

حکایت ۲ حکیم و سس اضافه در پایان

  • کد خبر: ۱۳۵۸۵۵
  • ۰۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۶
حکایت ۲ حکیم و سس اضافه در پایان
دو حکیم که هر دو حکمای دانشمند و شایسته‌ای بودند، از منظر فکری باهم اختلاف نظر داشتند و آبشان به لحاظ اندیشگی در یک جوی نمی‌رفت.

در روزگاران قدیم در شهری از ممالک دوردست، دو حکیم زندگی می‌کردند که علاوه بر آنکه جلسات درس و بحث فعالی داشتند که مریدان در آن حاضر می‌شدند و از خرمن فیض آن‌ها خوشه می‌چیدند، ادمین‌های قابلی نیز داشتند که کلمات قصار آن‌ها را به کپشن‌های زیبا تبدیل می‌کردند و به همراه عکس‌های روح انگیز از دریا و طبیعت و پلنگ، دنبال کنندگان را به سرچشمه‌های معنویت رهنمون می‌شدند.

این دو حکیم که هر دو حکمای دانشمند و شایسته‌ای بودند، از منظر فکری باهم اختلاف نظر داشتند و آبشان به لحاظ اندیشگی در یک جوی نمی‌رفت. روزی حکیم اول احساس کرد که مریدان کمتر و بی کیفیت تری از حکیم دوم دارد.

درنتیجه حس حسادت که از آفت‌های بزرگ حکما و دانشمندان است، در وی ایجاد شد و تصمیم گرفت دسیسه‌ای طراحی کند و حکیم دوم را در دام بیندازد و آبرو و اعتبارش را  از  بین ببرد تا مریدانش پراکنده شوند و او خود به عنوان تنها حکیم شهر به بیان جملات قصار و ارائه حکمت‌های گوناگون و  برگزاری جلسات علمی و حکمی بپردازد. پس یکی از مریدانش را که از اجناس مخالف بود، فراخواند تا نزد حکیم دوم برود و به این بهانه که‌ می‌خواهد از خرمن علم و دانش او خوشه برچیند، به او نزدیک شود و ویدئویش را تهیه کند و به حکیم اول برساند.

فردای آن روز مرید، نزد حکیم دوم رفت و به این بهانه که‌ می‌خواهد از خرمن علم و دانش او خوشه برچیند، به او نزدیک شد و ویدیوئی تهیه کرد و از طریق یکی از پیام رسان‌های داخلی به حکیم اول رساند. حکیم اول وقتی پیام مرید را دید، از شادی در پوست خود نگنجید و به جای خلوتی رفت تا ویدئو را دانلود و پلی کند.

وقتی ویدئو را پلی کرد، دید که مرید سابقش، مرید حکیم دوم شده است و به همراه سایر مریدان واقعا مشغول خوشه چینی از خرمن علم و دانش حکیم دوم است.

در انتهای ویدئو مرید سابق، دوربین را رو به حکیم دوم گرفت و حکیم دوم گفت: «ای حکیم اول! گند زدی. با این کار تنها یکی از معدود مریدان باکیفیت تو کاسته شد و یکی به خیلی عظیم مریدان باکیفیت من افزوده شد. این ویدئو را برای انجمن حکمت وفلسفه هم می‌فرستم.

تو هم نان بازویت را بخور و شب به خیر!» حکیم اول که آبرویش نزد حکیم دوم و مریدان و انجمن رفته بود، از خود بیخود شد و خرقه بر تن درید و استعفای خود را تقدیم انجمن حکمت وفلسفه کرد و فلافلی راه انداخت و تا پایان عمر، ساندویچ فلافل با سس اضافه دست مردم داد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->