موضوعات مرتبط با مسجد در قوانین برنامه هفتم توسعه دیده نشده است آغازبه‌کار دهمین نمایشگاه کتب حوزوی و معارف اسلامی با حضور ۱۷۰ ناشر در مشهد ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد میزبان برگزاری محافل قرانی در هفته وحدت چگونه کلام، باور و رفتار می‌سازد؟ همه؛ زیر پرچم اسلام | نگاهی به وحدت اسلامی از منظر سخنان و سیره علمای شیعه ثبت بزرگ‌ترین موقوفه کشور در مشهد سرمایه‌گذاری ۵۹۵ میلیارد تومانی موقوفات خراسان رضوی در پروژه‌های اقتصادی لزوم توجه به نیاز‌های نسل جوان در جشنواره‌های رضوی برگزاری جشن‌های وحدت در ۴ نقطه مشهد هم‌زمان با میلاد پیامبر اعظم(ص) + جزئیات ماه سرخ و نماز آیات برای طولانی‌ترین ماه‌گرفتگی قرن در حرم مطهر امام رضا(ع) + جزئیات حکم شرعی استفاده از رنگ موهای نامتعارف چیست؟ اولین سامانه فناورانه حمایت از فعالان قرآنی راه اندازی شد آغاز همکاری بنیاد بین المللی امام رضا(ع) و انتشارات آستان قدس رضوی در تولید آثار امام رضایی آیت‌الله علم‌الهدی: دشمن با تفرقه‌افکنی به دنبال شکست اتحاد مسلمانان است | وحدت سنی و شیعه، کلید مقابلهٔ با تهدیدات خارجی و کاهش نفوذ غربب است ارزش و اجر خدمت به همسر در آموزش‌های پیامبر خدا (ص) استاندار خراسان رضوی: مشهد برای تبدیل شدن به پایتخت گفت وگوی بین مذاهب اسلامی ظرفیت بی‌نظیری دارد لبخند بهشتی در قاب زندگی | دستورالعمل‌های دینی برای دستیابی به شادی پایدار در زندگی روزمره ماه‌گرفتگی شامگاه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ و وجوب نماز آیات + شیوه‌های اقامه نماز آیات جشن مردمی هفته وحدت (۱۴۰۴) در بوستان کوهسنگی مشهد + جزئیات وحدت و تمسک به اصول دین دو مبانی انقلاب اسلامی است
سرخط خبرها

امام رضا (ع) حرف دلت را می‌خواند

  • کد خبر: ۱۳۷۲۸۶
  • ۰۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۵۵
امام رضا (ع) حرف دلت را می‌خواند
فاطمه صدر - فعال فرهنگی

هوای خوب بدجوری هوایی‌ام کرده بود. از باب‌الرضا وارد حرم شدم. انگار به چیزی احتیاج داشتم که خوشی‌ام را کامل کند. داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا ما سنگ متبرک حرم امام‌رضا (ع) نداریم؟ رسیدم به باب‌الکاظم. متوجه شدم خدام مشغول تعمیرات در صحن هستند. چند خرده‌کاشی ریخته بود روی زمین. خم شدم یک دانه را برداشتم. کمی از لعاب‌های کاشی ریخته بود که آن‌ها را پاک کردم. یکی از خدام مشغول جارو بود. توی دلم گفتم: این هم سنگ حرم است. چه فرقی می‌کند؟ خیلی‌ها همین را هم آرزو دارند.

آن تکه کاشی را که به اندازه یک فندق بود به خانه بردم و گذاشتم در جعبه وسایل ارزشمندم. چند روزی گذشت و من این موضوع را کاملا فراموش کرده بودم. یک روز تلفن به صدا درآمد. یکی از دوستانم تماس گرفت که بیا کارت دارم. هیچ اهل این‌گونه تماس‌های عجله‌ای نبود. وقتی رسیدم، یک جعبه صدفی خیلی زیبا درآورد و روبه‌رویم گذاشت.
توی دلم گفتم: خدایا! این دیگر چیست؟

اول نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز نمی‌دانستم در جعبه چیست. عجیب کنجکاو بودم و دلم می‌خواست هر لحظه درش را باز کنم. بازش کردم. دیدم یک نگین سنگ مرمر زیبا چشم‌هایم را لبریز کرد.

من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر قبر آقا امام رضا (ع) است که قسمت تو شد.

اشک‌هایم ریخت و همه آن چند روز پیش در ذهنم مرور شد. این‌طور بود که من از توی صحن یک تکه خاکه کاشی برداشتم، ولی آقا بخشندگی کرد و نگینی فرستاد.

گزارش خطا
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->