دهمین کنفرانس بین‌المللی حقوق بشر آمریکایی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب برگزار می‌شود جزئیات زمان و مکان برگزاری مراسم گرامیداشت شهدای اقتدار ایران اعلام شد روایتی از حضور جامعه قرآنی در بین بسیجیان حافظ امنیت + فیلم مرقع اربعین رضوی رونمایی و معرفی شد پخش زنده هیئت‌های مذهبی کشور در پلتفرم «تکیه» افزایش تعداد دفاتر امانات آستان قدس رضوی در ایام محرم ۱۴۰۴ توصیه‌های امام‌رضا(ع) برای بهره‌بردن از ماه محرم هیئت «عشاق‌الحسین(ع)»؛ از نذر در کربلا تا سه دهه خدمت فرهنگی در مشهد اکران ۵۰ قاب مفاخر شهری مزین به تصاویر خادمین‌الحسین(ع)، هم‌زمان با دهه اول محرم ۱۴۰۴ اجرای طرح ملی «مسجد، کانون نشاط» در ایام تابستان ۱۴۰۴ ثبت ۵ هزار و ۵۰۰ موقوفه با نیت‌هایی منطبق با محرم و صفر در خراسان رضوی اجتماع «احلی من العسل» در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود + زمان درباره شهید علی باکوئی، دانشمند هسته‌ای که در حملات رژیم صهیونیستی شهید شد | ستاره‌ها خاموش نمی‌شوند نیاز‌های امروز جامعه به آموزه‌های مربوط به روز تاسوعا چیست؟ عاشورا را از خون شهیدانمان می‌خوانیم درباره شهید محمدرضا صدیقی صابر و خانواده شهیدش | فدائیان وطن کودک، جوان و نوجوان شیعه هنوز هم شهید می‌دهد | ندای «هَلْ‌مِنْ‌ناصِرٍ» هنوز به گوش می‌رسد مسئله فلسطین از منظر برخی از مهم‌ترین اندیشمندان معاصر جهان | نهیب فیلسوفان و مورخان بر سر رژیم صهیونیستی دیدار تولیت آستان قدس رضوی با نماینده ولی‌فقیه در امور حج و زیارت (۹ تیر ۱۴۰۴) مداحی میثم مطیعی به یاد سردار شهیدحاجی‌زاده + فیلم و متن
سرخط خبرها

امام رضا (ع) حرف دلت را می‌خواند

  • کد خبر: ۱۳۷۲۸۶
  • ۰۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۵۵
امام رضا (ع) حرف دلت را می‌خواند
فاطمه صدر - فعال فرهنگی

هوای خوب بدجوری هوایی‌ام کرده بود. از باب‌الرضا وارد حرم شدم. انگار به چیزی احتیاج داشتم که خوشی‌ام را کامل کند. داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا ما سنگ متبرک حرم امام‌رضا (ع) نداریم؟ رسیدم به باب‌الکاظم. متوجه شدم خدام مشغول تعمیرات در صحن هستند. چند خرده‌کاشی ریخته بود روی زمین. خم شدم یک دانه را برداشتم. کمی از لعاب‌های کاشی ریخته بود که آن‌ها را پاک کردم. یکی از خدام مشغول جارو بود. توی دلم گفتم: این هم سنگ حرم است. چه فرقی می‌کند؟ خیلی‌ها همین را هم آرزو دارند.

آن تکه کاشی را که به اندازه یک فندق بود به خانه بردم و گذاشتم در جعبه وسایل ارزشمندم. چند روزی گذشت و من این موضوع را کاملا فراموش کرده بودم. یک روز تلفن به صدا درآمد. یکی از دوستانم تماس گرفت که بیا کارت دارم. هیچ اهل این‌گونه تماس‌های عجله‌ای نبود. وقتی رسیدم، یک جعبه صدفی خیلی زیبا درآورد و روبه‌رویم گذاشت.
توی دلم گفتم: خدایا! این دیگر چیست؟

اول نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز نمی‌دانستم در جعبه چیست. عجیب کنجکاو بودم و دلم می‌خواست هر لحظه درش را باز کنم. بازش کردم. دیدم یک نگین سنگ مرمر زیبا چشم‌هایم را لبریز کرد.

من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر قبر آقا امام رضا (ع) است که قسمت تو شد.

اشک‌هایم ریخت و همه آن چند روز پیش در ذهنم مرور شد. این‌طور بود که من از توی صحن یک تکه خاکه کاشی برداشتم، ولی آقا بخشندگی کرد و نگینی فرستاد.

گزارش خطا
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->