اعزام سفیران کریمه‌اهل‌بیت(س) به ۳۰ استان در ایام دهه کرامت ۱۴۰۴ ممنوعیت موقت صدور ویزای عمره برای ۱۴ کشور تأکید دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلام درباره ضرورت اخلاق‌مداری در استفاده از هوش مصنوعی همایش علمی آشنایی با اختلالات اوتیسم در دانشگاه امام رضا (ع) برگزار شد همت خادمان امام رضا(ع) در آزادی زندانیان جرائم غیرعمد طرح مهد‌الرضا(ع) در ۳ قاره جهان اجرا می‌شود رونمایی از پوستر جشنواره جلوه‌های عاشقی چهارمین همایش بین‌المللی «الهیات اربعین» ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ برگزار می‌شود توهین به مذاهب اسلامی سبب ایجاد شکاف در پیکره جامعه مسلمین می‌شود دنیادار باش، دنیاپرست نباش! برگزاری چهارمین اجلاس بین‌المللی نخبگان منابر شیعه | پیراهن خوانی را از اول محرم شروع می کنیم معجزه همیشه تازه | قرآن کریم به‌گفته رسول خدا (ص)، اثری است که همواره زنده است شرکت هواپیمایی هما پرواز‌های حج را از ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ آغاز می‌کند کتاب «ده کیلومتر از زمین»، خاطرات خبرنگار زن از دل تکفیری‌ها، منتشر شد پیام تسلیت مدیر حوزه‌های علمیه درپی درگذشت حجت‌الاسلام‌والمسلمین عالمی ۵۰ هزار مسجد در کشور، میزبان جشن‌های دهه کرامت ۱۴۰۴ توزیع بیش از ۲ میلیون بسته متبرک نمک، برنج و نبات در دهه کرامت ۱۴۰۴ واکنش آیت‌الله حسینی‌بوشهری به حرمت‌شکنی در شام شهادت امام‌صادق(ع) بازگشت نشاط فرهنگی به مساجد با اعتبار «تقویت بنیه فرهنگی استان‌ها» | خراسان رضوی، در اولویت نخست حمایت چگونه بفهمیم خمس به ما تعلق می‌گیرد؟
سرخط خبرها

نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!

  • کد خبر: ۱۳۸۳۷۷
  • ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۵
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!
اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود.
نعیمه زینبی
نویسنده نعیمه زینبی

نشسته بودم جلو ورودی آسایشگاه دربانان، همان‌جا که دلم گفته بود بنشین! شاید نگاه نوکرانه پیرمرد در آخرین گوشه آفتاب که بقچه‌پیچ می‌شد مرا به آن سمت کشاند و شاید خلوتی کنج دیوار که از آنجا برای من عشرتکده‌ای کوتاه می‌ساخت. در آویختن نگاهم به گنبد چه چیز می‌توانست در سرم وول بخورد؟ چه نگرانی‌ای داشتم؟ روبه‌روی کسی که همیشه هست. غیبت‌ها و نبودن‌ها مال من است.

غفلت‌ها متعلق به بازی‌گوشی من است که از او فراموش می‌کنم. حالا یک امین‌ا... می‌چسبد، شاید هم یک جامعه کبیره. حالا عکس می‌چسبد. نفس به آدم مزه می‌دهد. اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود. منم فارغ از همه‌چیز! انگار خود آمدن حل مشکل است. انگار خود بودنش حل همه نبودن‌هاست. چه از این بهتر؟ دختری به خلوت ما پا می‌گذارد، ولی نمی‌تواند نگاهم را مال خود کند. می‌پرسد: چه انتقادی از حرم داری؟ یک آن می‌خندم.

می‌خواهم بگویم: امام رضا (ع) حاجتم را نمی‌دهد؛ لطفا به ایشان منتقل کنید! یک آن نگاهم دوباره با گنبد متصل می‌شود و از شوخی‌اش هم حیا می‌کنم. می‌گویم: هیچ! لابد امام رضا (ع) گله‌ام را شنید. دوباره سوالش را با تفصیل بیشتری می‌پرسد. فکر می‌کنم. حال من اینجا خوب خوب است. هیچ چیزی نیست که بخواهم بگویم. ذهنم خالی از هر گله‌ای است. همین بودن اینجا خوب است. می‌خواهم بگویم: به امام رضا (ع) بگویید بیشتر مرا به خانه‌اش بخواند! نگاهم گنبدی می‌شود دوباره. اصلا به این دختر جوان چه ربطی دارد که من و حضرت رفیق کی با هم قرار داریم؟

این حرف‌ها راز‌های پس پرده میان ماست. این دعوت‌ها هم یک قرار دونفره میان ماست که نباید فاش کسی شود. این دختر نمی‌تواند کاره‌ای باشد. غریبه است به این رابطه. بدی‌ها یادم نمی‌آید. به نظرم وقت خوبی هم نیست برای غر زدن درباره اطراف و اکناف حرم. می‌گویم: حرفی ندارم! ولی در دلم می‌گذرد: این دختر ساده است! چطور در میان سنگ‌فرش خانه‌اش از میزبانم ناراضی باشم؟ حیف گوشه ذهنم نکرده است که از این مجال اندک دیدار با یار مهربانم برای یافتن کاستی‌ها صرف کنم؟ دلم می‌خواهد افکارم را به امواج تبدیل کنم و بگویم: خانم، از امامم رضا هستم! آن دختر هم می‌تواند کنار برگه‌اش بنویسد: این زائر از شما راضی است حضرت رضا. همین!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->