تولیت آستان قدس رضوی در دیدار شهرداران کلان‌شهر‌ها و مراکز استان‌های کشور: جشن‌های دهه کرامت باید مردمی برگزار شود آیت الله مکارم شیرازی: هزینه سفر حج بسیار سنگین است راهپیمایی مردمی حمایت از عملیات «وعده صادق» در مشهد برگزار خواهد شد ویژگی‌های رابطه ولایی با امام عصر چرا در اسلام حجاب واجب است؟ پاسخ به یک گلایه شهروندی پس از  یکسان‌سازی گلزار شهدای بهشت رضا(ع) مسلمان آمریکایی مجموعه‌ای نفیس از تمبر را به موزه حرم‌مطهر‌رضوی اهدا کرد + عکس آیت الله علم الهدی: منتخبان مجلس دوازدهم باید مکلف به پاسخگویی باشند | ضرورت نظارت سختگیرانه بر ثروت‌های ملی در استان گشتی در بخش اشیاء نفیس اهداشده توسط رهبر معظم انقلاب در موزه حرم مطهر رضوی نبینی باغبان، چون گل بکارد... اجتماع بزرگ مردمی «وعده صادق» در حرم مطهر رضوی برگزار شد | نوای "حیدر حیدر" و "الله اکبر" زائران طنین انداز شد (۲۸ فروردین ۱۴۰۳) + فیلم آیت الله علم الهدی: باید با زبان زور با دنیای مستکبر و زورگو رفتار کرد | باور به پوشالی بودن هیمنه آمریکا در مردم نهادینه شده است آرامشی که یادگار جنگ است معجزه نماز اول وقت چگونه می‌توان به توکل پایبند ماند؟ مراسم تشییع پدر شهیدان «دهنوی» در مشهد برگزار شد + فیلم اجتماع مردمی وعده صادق در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود اعلام فراخوان پذیرش امریه سربازی آستان قدس رضوی
سرخط خبرها

نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!

  • کد خبر: ۱۳۸۳۷۷
  • ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۵
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!
اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود.

نشسته بودم جلو ورودی آسایشگاه دربانان، همان‌جا که دلم گفته بود بنشین! شاید نگاه نوکرانه پیرمرد در آخرین گوشه آفتاب که بقچه‌پیچ می‌شد مرا به آن سمت کشاند و شاید خلوتی کنج دیوار که از آنجا برای من عشرتکده‌ای کوتاه می‌ساخت. در آویختن نگاهم به گنبد چه چیز می‌توانست در سرم وول بخورد؟ چه نگرانی‌ای داشتم؟ روبه‌روی کسی که همیشه هست. غیبت‌ها و نبودن‌ها مال من است.

غفلت‌ها متعلق به بازی‌گوشی من است که از او فراموش می‌کنم. حالا یک امین‌ا... می‌چسبد، شاید هم یک جامعه کبیره. حالا عکس می‌چسبد. نفس به آدم مزه می‌دهد. اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود. منم فارغ از همه‌چیز! انگار خود آمدن حل مشکل است. انگار خود بودنش حل همه نبودن‌هاست. چه از این بهتر؟ دختری به خلوت ما پا می‌گذارد، ولی نمی‌تواند نگاهم را مال خود کند. می‌پرسد: چه انتقادی از حرم داری؟ یک آن می‌خندم.

می‌خواهم بگویم: امام رضا (ع) حاجتم را نمی‌دهد؛ لطفا به ایشان منتقل کنید! یک آن نگاهم دوباره با گنبد متصل می‌شود و از شوخی‌اش هم حیا می‌کنم. می‌گویم: هیچ! لابد امام رضا (ع) گله‌ام را شنید. دوباره سوالش را با تفصیل بیشتری می‌پرسد. فکر می‌کنم. حال من اینجا خوب خوب است. هیچ چیزی نیست که بخواهم بگویم. ذهنم خالی از هر گله‌ای است. همین بودن اینجا خوب است. می‌خواهم بگویم: به امام رضا (ع) بگویید بیشتر مرا به خانه‌اش بخواند! نگاهم گنبدی می‌شود دوباره. اصلا به این دختر جوان چه ربطی دارد که من و حضرت رفیق کی با هم قرار داریم؟

این حرف‌ها راز‌های پس پرده میان ماست. این دعوت‌ها هم یک قرار دونفره میان ماست که نباید فاش کسی شود. این دختر نمی‌تواند کاره‌ای باشد. غریبه است به این رابطه. بدی‌ها یادم نمی‌آید. به نظرم وقت خوبی هم نیست برای غر زدن درباره اطراف و اکناف حرم. می‌گویم: حرفی ندارم! ولی در دلم می‌گذرد: این دختر ساده است! چطور در میان سنگ‌فرش خانه‌اش از میزبانم ناراضی باشم؟ حیف گوشه ذهنم نکرده است که از این مجال اندک دیدار با یار مهربانم برای یافتن کاستی‌ها صرف کنم؟ دلم می‌خواهد افکارم را به امواج تبدیل کنم و بگویم: خانم، از امامم رضا هستم! آن دختر هم می‌تواند کنار برگه‌اش بنویسد: این زائر از شما راضی است حضرت رضا. همین!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->