۱۰ فایده گریه کردن | تا چه حد مجازیم که گریه کنیم؟ انجام مشاوره‌ ژنتیک در مرحله‌ پیش‌ از ازدواج، به همه‌ زوجین توصیه می‌شود درباره لطفعلی خان زند از تاج گذاری تا مرگ | یک تراژدی خون بار در چهار پرده یکی از راه‌های سوء استفاده از قانون معافیت سربازی سد شد آداب سفر در فصل گرما جزئیات شهریه مدارس؛ شروع از ۱۰ میلیون تومان | شهریه ۲۵ درصد مدارس بالای ۳۰ میلیون تومان ابتلا به کیست مویی در بین مردان شیوع بیشتری دارد  انتشار نمرات دروس تصحیح شده امتحانات نهایی پایه دوازدهم از امروز (۱۶ تیر ۱۴۰۳) جزئیات پیش‌فروش بلیت‌های بازگشت زائران اربعین از مرزهای باشماق، خسروی و تمرچین با اجرای متناسب‌سازی، حقوق بازنشستگان چقدر افزایش می‌یابد؟ ۵۶ درصد حجاج و عوامل به ایران منتقل شدند | جان باختن ۲۷ زائر ایرانی در عربستان ترافیک سنگین در ملک‌آباد، استقلال و تقاطع گاز | تصادف دو موتورسیکلت با یکدیگر، جان یک راکب را گرفت (۱۶ تیر ۱۴۰۳) آغاز ثبت نام متقاضیان زیارت اربعین از یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳ + آدرس سامانه ۳۰ درصد زنان مبتلا به پوکی استخوان هستند  نقش والدین در شناسایی مشکلات سلامت روان فرزندان چیست؟ پیش بینی هواشناسی ایران (شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳) | هشدار زرد هواشناسی برای ۱۱ استان
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف

  • کد خبر: ۱۳۸۳۲۰
  • ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷
  • ۱
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف
صبح که بیدار شدم، همین که سرم را از زیر پتو آوردم بیرون، چشمم افتاد به پنجره. داشت برف می‌آمد.

شنبه شب وقتی از روزنامه زدم بیرون تا بروم خانه، سرما آن قدر شدید بود که تا اعماق استخوان هایم نفوذ کرد و به هر سختی که بود، خودم را به مترو رساندم. در طول راه مدام به فکر آن‌هایی بودم که خانه ندارند و به اصطلاح کارتن خواب هستند؛ اینکه چطوری باید این شب سرد را صبح کنند و چه بر سرشان خواهد آمد.

صبح که بیدار شدم، همین که سرم را از زیر پتو آوردم بیرون، چشمم افتاد به پنجره. داشت برف می‌آمد. دیدن «برف» همیشه حس خوبی به من می‌دهد. واقعا کار خدا حساب وکتاب دارد. سال‌ها پیش مجله «همشهری داستان» همراه شماره ویژه شب یلدایش، پوستری منتشر کرده بود که وقتی مجله را می‌خریدی، آن پوستر هم همراهش بود. روی آن پوستر با نستعلیق نوشته شده بود: «گویی که لقمه‌ای است زمین در دهان برف.»

این دقیقا همان کاری است که برف با زمین می‌کند. در چشم برهم زدنی همه جا سپید می‌شود. هرچند که فکر نکنم بچه‌های حالا تجربه ما دهه شصتی‌ها را در دیدن انبوه برف داشته باشند. آن روز‌ها برف درست وحسابی می‌آمد و مدرسه‌ها به دلیل شدت برف تعطیل می‌شد. من خیلی از این تعطیل شدن‌ها را پشت در بسته مدرسه فهمیدم. رسیدن به مدرسه در هوای برفی، کار سختی بود، اما آن هیجان و شیرینی تعطیلی مدرسه، همه سختی‌ها را از یاد می‌برد.

آن روز‌ها من و بچه‌های محل، درون تپه‌های برفی را که وسط کوچه تلنبار شده بود، خالی و تلاش می‌کردیم مثل «نانوک» (شخصیت معروف کارتونی) برای خودمان خانه برفی درست کنیم. کار سختی بود و هیچ وقت مثل نانوک موفق نبودیم، اما خب تلاش خودمان را می‌کردیم. یکی از مصیبت‌های من در روز‌های برفی کودکی، ایستادن در صف طولانی نانوایی بود. هنوز هم پاسخ این سؤال را که چرا نانوایی‌ها در روز‌های برفی به طرز عجیبی شلوغ می‌شدند، پیدا نکرده ام. به قول عموی کوچکم، صف نانوایی یکی از چیز‌هایی است که پسر کوچک خانواده آن را به ارث می‌برد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
عاطفه
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
0
0
درسته
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->