شرافت و عظمت فاطمهزهرا (س) نه برای این است که پدرشان رسول گرامی و فرستاده خداست، بلکه آن بانوی مکرمه نیز خواهرانی داشته اند و درعینحال شرافت آن حضرت را دارا نیستند. شرافت ایشان علاوه بر آن امری است که خدای متعال به آن بانوی کریمه افاضه فرموده و بهگونهای که هنگام ورود بر رسول خدا (ص)، آن حضرت در مقابا ایشان قیام میکنند و دست ایشان را میگیرند و در جای خود مینشاندند.
پس سخنگفتن درباره چنین شخصیتی که فقط رسولخدا (ص) قدر او را میشناسند، سخت است. دور باشد که بتوان درباره ایشان قلمفرسایی و سخنپراکنی کرد، هیهاتهیهات! قلمها در برابرش شکسته، عقلها متحیر و دانشمندان در برابرش عاجزند.
پس اگر در این مختصر درباره ایشان سخنی گفته میشود، فقط بدان جهت است که خود را در زمره مداحان و شارحان حضرتش قرار دهیم. چنانکه پیرزنی نخریسی میکرد و، چون شنید یوسف را به مصر آوردند و در بازار او را میخواهند بفروشند، پیرزن دوک نخش را برداشت و خواست با آن یوسف را بخرد. به او گفتند بزرگان مصر که سرمایههای فراوان دارند، میخواهند او را بخرند، تو با این دوک نخ آمدهای او را بخری؟
پیرزن گفتا که دانستم یقین/کین پسر را کس نبفروشد بدین/ لیک اینم بس که چه دشمن، چه دوست/گوید این زن از خریداران اوست. پس بدین وسیله میخواهیم خود را مداح آن حضرت قلمداد کنیم. ولی با وجود اینها نباید درباره حضرتش هیچ سخنی گفت؟ و هیچ کلامی نوشت؟
آری، باید گفت و باید نوشت و باید شنید، اما گفتمان ما درباره فاطمهزهرا (س) همچون مدح خورشید کردن است؛ چراکه:
مادح خورشید، مداح خود است/که دو چشمم روشن و نامُرمَد است (مُرمَد یکنوع بیماری چشمی است)
ذم خورشید جهان، ذم خود است/که دو چشمم کور و تاریک و بد است
پس باید عاجزانه به پیشگاه آن حضرت عرضه بداریم که:
قدر تو بگذشت از درک عقول/عقل اندر شرح تو شد بوالفضول
یعنی عقلها در برابرش متحیر ماندهاند و نمیتوانند شأنی از شئون آن بیبی دو عالم را درک کنند. پس وقتی از ایشان هیچ درکی ندارند، چگونه میتوانند در شرح حالاتشان و بیان رفتارشان سخن بگویند و قلم بسایند.
گرچه عاجز آمد این عقل از بیان/عاجزانه جنبشی باید در آن
پس باید چه کرد؟ شاعر خود میگوید:
آب دریا را اگر نتوان کشید/هم بهقدر تشنگی باید چشید
در شریفه الهی میفرماید: «یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن. (احزاب:۳۲)» در زبان و ادبیات عرب گفته شده است که اسم نکره مانند «کاحد» در سیاق نفی که گفته است «لستن»، دارای اطلاق است و افاده عموم استغراقی میکند. یعنی هرچه زن در طول تاریخ هست را شامل میشود. پس معنای آیه شریفه چنین است کهای زنان پیامبر، اگر تقوا را مراعات کنید، شما مانند هیچیک از زنان طول تاریخ نخواهید بود.
پس وقتی با شرط تقوا، همسران پیامبر (ص) چنین ویژگیای پیدا میکنند، دختر پیامبر (ص)، فاطمه زهرا (س) که پاره تن رسول خدا (ص) بوده و شرافت انتساب را داراست و در رأس تقواپیشگان است، به طریق اولویت دارای چنین ویژگی برتری بر همه زنان تاریخ از اولین تا آخرین آنان تا روز قیامت خواهد داشت شد.
تقوایی را که در زهرای اطهر (س) هست، خدای تعالی شهادت میدهد که فرمود: «خدای تعالی خواست که از شما اهلبیت هرگونه رجسی را زائل گرداند و شما را پاک از هر نوع پلیدی گرداند. یک نوع پاکی خاصی است که فقط خدا میداند. (احزاب:۳۳)» پس باید توجه کرد که این شریفه بهدنبال شریفه قبلی آمده است، یعنی اهلبیت (ع) که فاطمه زهرا (س) امالائمه بوده و در رأس تقواپیشگان از زنان و بانوان بیت رسالت است و با اطلاق و عام استغراقی که بیان شد، او سید زنان هر دو عالم از اولینشان تا آخرینشان تا روز قیامت خواهد بود.