درباره «عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است»، شعر ماندگار شاعر خراسانی عهد ناصری رویداد صدرخوانی در شهر کتاب مشهد + زمان برگزاری سریال‌های «مرضیه» و «عشق کوفی» در شبکه جهانی جام‌جم + زمان پخش «همه بچه‌های خوب» در روز ملی ادبیات کودک و نوجوان برد پیت با «اف یک» در راه سینما زمان پخش سریال‌های محرم ۱۴۰۳ + خلاصه داستان استفاده از ظرفیت‌های ادبی در راستای توانمندسازی کودکان و نوجوانان امیر آقایی با «کارزار» به سینما می‌آید دوبله «بهولا» برای پخش از شبکه نمایش جایزه جشنواره ایسکیا ایتالیا به فیلمبردار «آه سرد» رسید برنامه اکران سینما‌ها در دهه اول محرم ۱۴۰۳ مخاطبان تصور دقیقی از نمایش عروسکی ندارند «پیکار علیه ظالمان پیشه ماست» | درباره شعر عاشورایی، از مرثیه سرایی تا ظلم ستیزی «حسین مسافر آستانه» رئیس انجمن تئاتر بسیج هنرمندان شد «من نفرت‌انگیز ۴» در گیشه، طوفان به‌پا کرد تمجید مدیر نتفلیکس از «جدایی نادر از سیمین» اصغرفرهادی صحبت‌های رعنا آزادی‌ور درباره «زخم کاری ۳» در برنامه «۳۶۰ عادل فردوسی‌پور» + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳
سرخط خبرها

حکایت ارباب و رعیت و نوشابه و رفع انحراف تضمینی

  • کد خبر: ۱۳۹۶۹۹
  • ۲۲ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۲
حکایت ارباب و رعیت و نوشابه و رفع انحراف تضمینی
روزی از روز‌ها که ارباب برای سرکشی به زمین‌ها به روستا آمده بود، پس از آنکه به همه زمین‌ها سر کشید و به همه حساب وکتاب‌ها رسیدگی کرد، زیر سایبانی نشست تا استراحت کند و نوشابه بخورد.

در روزگاران قدیم مصادف با عصر فئودالیسم، دهقان پیری زندگی می‌کرد که به کار روی زمین‌های اربابی اشتغال داشت و دستمزد بخورونمیری دریافت می‌کرد که خرج خوراک و پوشاک و سایر نیاز‌های اولیه خود و خانواده اش می‌شد. وی از دار دنیا یک همسر و دو دختر داشت و دختر بزرگش نیز از استرابیسم رنج می‌برد و به همین دلیل در امر ازدواج ناکام
مانده بود.

روزی از روز‌ها که ارباب برای سرکشی به زمین‌ها به روستا آمده بود، پس از آنکه به همه زمین‌ها سر کشید و به همه حساب وکتاب‌ها رسیدگی کرد، زیر سایبانی نشست تا استراحت کند و نوشابه بخورد. در این هنگام دهقان پیر نزد ارباب رفت و سلام کرد و دست به سینه ایستاد.

ارباب جواب سلام دهقان پیر را داد و گفت: «کاری داری پیرمرد؟» دهقان پیر گفت: «بله، ارباب! اگر اجازه بدهید، عرضی داشتم.» ارباب گفت: «بگو.» دهقان پیر گفت: «ارباب! مشکلات اقتصادی خیلی زیاد است. درآمدی که ما داریم، حتی کفاف مخارج اولیه مان را هم نمی‌دهد.

تازه با این همه بدبختی که داریم، چشم دخترم هم چپ است.» ارباب که خودش هم به تازگی در یکی از معاملات ملکی اش ضرر هنگفتی کرده بود و اعصاب معصاب نداشت، در این لحظه از کوره در رفت و گفت: «چپ بودن چشم دخترت، هم تقصیر من است؟ تازه دختر خودم هم چشمش چپ است.» و سپس تلفن همراه خود را بیرون آورد و عکس دختر خردسالش را که چشمش چپ بود، به دهقان پیر نشان داد.

دهقان پیر پس از دیدن عکس دختر ارباب گفت: «اما ارباب، فرقش این است که دختر شما پول و ویلا و پرادو و طلا و جواهر و مناظر خارج را دوتا می‌بیند و دختر من بیل و کلنگ و نان خالی و یخچال خراب و تلویزیون سوخته را». ارباب که باوجود اعصاب معصاب نداشتنش از حاضرجوابی و پاسخ رندانه دهقان پیر خوشش آمده بود، وی را کنار خود نشاند و گفت: «حرف زیبایی گفتی. اولا با اجازه آن را شیر می‌کنم.» دهقان پیر گفت: «اجازه ما هم دست شماست.»

ارباب گفت: «دوم اینکه من یک متخصص رفع استرابیسم پیدا کرده ام که قرار است دخترم را عمل کند. تو هم دخترت را به او نشان بده و وقت عمل بگیر، خرج عملش با من». دهقان پیر گفت چشم و از ارباب تشکر کرد و رفت. ارباب هم که از کار خیر خود کیف کرده بود، برای خودش یک نوشابه دیگر باز کرد و خورد و تا پایان روز از خودش خوشش آمد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->