نقشه تجاوز و قتل پسر نوجوان برای دخترخاله ۴ ساله نسخه طب سنتی برای درمان سرفه‌های مزمن «مرگ» پایان رابطه مخفیانه با مرد متاهل بارش باران در جاده‌های خراسان رضوی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) مرگ زن جوان به‌خاطر سقط غیرقانونی جنین شیوه برگزاری کنکور ۱۴۰۴ تغییر می‌کند؟ کشف ۴ هزار عدد قرص مخدر و غیرمجاز در مشهد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) استخدام ۱۰ هزار پرستار، به زودی سرقت از ساکنان پایتخت در پوشش پرستار سند «هوشمندسازی سلامت» تدوین شد ۱۳ درصد بزرگ‌سالان غربالگری‌شده مبتلا به دیابت هستند اضافه‌کاری پرستاران به ساعتی ۱۰۰ هزار تومان می‌رسد؟ اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاه جامع علمی‌کاربردی تا چهار سال آینده تضمین می‌شود خطر پیشی‌گرفتن آمار «مرگ» بر میزان «تولد» در کشور بارگذاری مدارک رتبه‌بندی معلمان از فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) آغاز می‌شود کارت آزمون وکالت ۱۴۰۳ آماده شد متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در انتظار اعتبار و مجوز‌های قانونی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) روند رسیدگی به پرونده‌های قصور پزشکی در کشور چگونه است؟ جداول متناسب سازی حقوق بازنشستگان کشوری اصلاح شد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) انهدام شبکه بزرگ سارقان پراید در مشهد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳) | آغاز کاهش محسوس دما از چهارشنبه مهلت ثبت‌نام غیرحضوری پذیرفته‌شدگان کارشناسی پیام‌نور فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) به پایان می‌رسد هلال احمر ایران، رتبه اول تعداد اعضای جوان در جهان اینترنتی‌شدن ثبت اعتراض به جرائم تا پایان سال ۱۴۰۳ تعیین تکلیف پروژه‌های نرگس منطقه ثامن مشهد تعویق پذیرش بدون کنکور در دانشگاه فرهنگیان واژگونی کوئیک در سبزوار ۳ فوتی و مصدوم بر جای گذاشت (۱۴ آبان ۱۴۰۳) سهم ارزی داروخانه‌ها و یارانه شیرخشک پرداخت شد افزایش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد فوق‌العاده ویژه مشاغل عمومی سازمان بهزیستی کشور علاج قطعی مبتلایان به آلرژی مزمن تزریق واکسن است آروین قهرمانی چرا اعدام شد؟ + جزئیات پرونده پیش‌بینی بارش باران در بیشتر نقاط کشور (۱۴ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

خطای محاسباتی دشمن و خطای محاسباتی ما

  • کد خبر: ۱۴۰۱۴۹
  • ۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۲
خطای محاسباتی دشمن و خطای محاسباتی ما
مدتی پس از زلزله سرپل‌ذهاب، اردویی جهادی داشتیم که ۱۰‌روز در منطقه مستقر شدیم و به مردم مناطق زلزله‌زده ارائه خدمت کردیم.

ضرورتی برای جهاد تبیین

پرده اول‌: زلزله سرپل‌ذهاب

مدتی پس از زلزله سرپل‌ذهاب، اردویی جهادی داشتیم که ۱۰‌روز در منطقه مستقر شدیم و به مردم مناطق زلزله‌زده ارائه خدمت کردیم.

سختی‌های زیادی داشت؛ دوری ده‌روزه از خانواده، سرمای هوا و امکانات کم رفاهی در مقصد، فقدان جاذبه‌های تفریحی و صرفا قصد خدمت به مردم و.... همه این‌ها باعث شد خیلی از دوستان حزب‌اللهی‌مان هم یارای همراهی با چنین‌شرایطی را نداشته باشند؛ اما به‌هر حال هر حرکتی مشتری خودش را دارد و این‌بار هم با یک تیم بیست‌نفره رفتیم. در خلال ارائه خدمات، یک روز یکی از بیماران داخل درمانگاه دچار وضعیتی شبیه حملات پانیک شد (تنگی نفس شدید و خس‌خس بلند سینه و ناله‌های بلند و...)؛، ولی من برای اطمینان از تشخیص و گرفتن مشورت از اساتیدم در مشهد، فوری به خانم مامای جوان تازه‌فارغ‌التحصیلی که ما را همراهی می‌کرد، گفتم «لطفا فوری فیلم بگیرید از وضعیت بیمار که بعد برایم ارسال کنید...» وضعیت بیمار بهبود یافت و بعد به ایشان گفتم فیلم را در فضای مجازی برایم بفرستید.

وقتی ارسال کردند، دیدم تصویر پروفایل ایشان حجاب نداشت! برایم جالب بود خانمی که شاید بخشی از اعتقاداتش با من بسیجی اهل ریش و تسبیح و چفیه متفاوت باشد، در بخش زیادی از اعتقاد‌ها هم مثل من فکر می‌کند و او هم حاضر است ۱۰ روز با قبول تمام این سختی‌ها برای خدمت به مردم و رضای خدا بیاید کمک؛ آن‌هم در اردویی که رسما توسط بسیج برگزار می‌شود.

پرده دوم‌: سیل آق‌قلا و گمیشان

بلافاصله پس از سیل آق‌قلا و گمیشان که در ایام عید نوروز بود، با فوریت شدید به‌منظور خدمت‌رسانی به مردم، کاروانی برای اردوی جهادی پزشکی آماده کردیم و خودمان هم نفهمیدیم چطور حدود بیست نفر حاضر شدند از تعطیلات عید خود و از کنار خانواده‌بودن و تفریحات و دیگرجاذبه‌ها بزنند و در‌حالی‌که هنوز منطقه زیر آب است و احتمالا خطرات سیل هم ادامه دارد، ما را همراهی کنند و بیایند و بدون هیچ چشمداشتی یک هفته خود را وقف خدمت به مردم و رضایت الهی کنند، اما به لطف خدا این اتفاق افتاد.

در بین خانم‌هایی که با ما بودند، یکی از خانم‌ها نسبت به دیگرخانم‌های همراه کاروان ما، وضعیت حجابش از معیار‌های اسلامی فاصله بیشتری داشت. یک شب به من پیغام دادند که «اگر امکان دارد، من فردا برگردم به شهرم...»؛ گمان کردم سختی کار و شرایط نامناسب اسکان یا احیانا سوءمدیریت ما و برخورد‌های بچه‌ها باعث ناراحتی ایشان شده است. گفتم‌: «چشم، بررسی می‌کنم که شرایط را برای برگشت شما فراهم کنیم.»

چند‌ساعتی گذشت که ایشان دوباره پیغام دادند‌: «مشکل حل شده و لازم نیست برگردم.» به خودم گفتم نکند این بنده‌خدا بخواهد با مراعات ما و رودربایستی بماند (چون به‌دلیل آب‌گرفتگی منطقه پیرامون ما واقعا برگرداندن یک دختر جوان بدون همراهی کاروان دشوار بود) و دوست نداشتم ایشان با سختی ما را چند روز دیگر همراهی کنند؛ بنابراین پیگیر شدم مصرانه که باید بروید و تعارف نکنید و.... اصرار من باعث شد ایشان واقعیت مطلب را برایم توضیح دهند. داستان از این قرار بود که برای یکی‌دو روز بعد قرار بود ایشان ازدواج کنند و عقدشان جاری شود و در این چند ساعت از خانواده‌ها پیگیری کردند و عقدشان را چند روز به تأخیر انداختند تا بتوانند ما را تا پایان اردوی جهادی همراهی کنند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->