به گزارش شهرآرانیوز؛ ژانر وحشت در سینمای ایران با نام «ساموئل خاچکیان» پیوند خورده است. او در دهه ۳۰ آثار قابل توجهی در این ژانر ساخت و موفق شد تا تماشاگران زیادی را جذب سالنهای سینما کند. با افول سینمای خاچکیان دردهه ۴۰، ژانر وحشت هم به حاشیه رفت. با آغاز دهه ۶۰ با ساخت فیلمهایی چون «طلسم» و «شب بیست و نهم» و استقبال مخاطبان از آنها این ژانر تا حدی احیا شد.
طلسم| داریوش فرهنگ | ۱۳۶۵
بخش عمدهای از داستان فیلم در یک عمارت قدیمی اتفاق میافتد، به جز دو سکانس ابتدایی که حال و هوای عروسی دارد، از دقیقه ده به بعد و از جاییکه عروس و داماد فیلم در را رسیدن به سراوان در دل جنگل گرفتار طوفان میشوند و به ناچار مجبور میشوند تا به قصری در دل جنگل پناه ببرند فضای دلهره و ترس بر فضای فیلم آرام آرام مستولی میشود. در همان بدو ورود عروس و داماد قصه با پیشکار قصر مواجه میشوند. پوشش او که جامهای سیاه برتن دارد، جنس صدایش و مجموعه رفتارهایی که دارد همگی از عناصری هستند که آدرنالین مخاطب را بالا میبرند. «طلسم» یکی از فیلمهای ماندگار دهه شصت است که در پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر مورد توجه هیاتداوران قرار گرفت و در چهار رشته کاندیدای دریافت سیمرع بلورین شد. این فیلم یکسال بعد در اکران عمومی هم موفق ظاهر شد.
فیلم «شب بیستونهم» روی همان باور قدیمی آمدن آل بالای سر زن باردار و بردن بچه استوار شده است. زنی که به زندگی محترم حسادت میکند سعی میکند به ترفندهای مختلف او را بترساند تا جایی که محترم دیگر توانایی رسیدگی به زندگیاش را از دست میدهد و از دنیا میرود. اولین مواجههی مخاطب با صحنههای ترسناک فیلم، دیدن یک کالبد سیاه بالای پشت بام خانهی محترم است. این کالبد مدام به محترم نزدیک میشود. گاهی اوقات اورا داخل آینه در پشت سر او میبینیم و گاهی اوقات صدایش را از زیرزمین میشنویم. ترسناکترین صحنهی فیلم زمانی است که پدر محترم با این زن مواجه میشود و ما صورت دفرمهی او را زیر جوراب میبینیم. این فیلم زمان اکران با استقبال زیادی روربهرو شد و حتی در پخش تلویزیونی هم بازدید بسیاری داشت. هنوز هم به عنوان ترسناکترین فیلم ایرانی به حساب میآید.
ساموئل خاچیکیان از دهه شصت فعالیت خود را در سینما با ساخت فیلم جنگی «عقابها» از سر گرفت و در ادامه در ژانر سرقت فیلم «یوزپلنگ» را ساخت. موفقیت تجاری اولی و البته استقبال نصفه و نیمه فیلم دومی موجب احیای دوباره این کارگردان شد. اما سیاستهای خاص دولت در دهه ۶۰ موجب شد تا خاچکیان مجبور شود برای ادامه فعالیت فیلمسازیاش، اثری به نام «چاوش» را بسازد. این فیلم در بستر سینمای دینی که بعدها به معنا گرا تغییر نام داد ساخته شد و که ماحصلش برای خاچکیان یک شکست تمار عیار بود. او بعد از ساخت این فیلم اجازه پیدا کرد تا در ژانر مورد علاقهاش یعنی ژانر وحشت فیلمی را جلوی دوربین ببرد. سال ۱۳۷۰ ساموئل «مردی در آینه» را ساخت. فیلمی که کاملا در چارچوب ژانر و براساس تمام مختصات این گونه سینمایی ساخته شد. این فیلم اگرچه بازگشت دوباره خاچکیان به عرصه ژانر وحشت بود، اما نتوانست موفقیتی را برایش به ارمغان بیاورد.
«ساحره» یکی از متفاوتترین آثار داوود میرباقری است. ماجرای فیلم درباره دختری به نام رعناست که از شهرستان به تهران آمده تا تئاتر بخواند. در یکی از اجراهایش با مردی ثروتمند آشنا میشود و بعد مدتی درخواست ازدواج او را میپذیرد. بعد از ازدواج شرایط تغییر میکند و رعنا با اتفاقهای عجیبی در آن خانه روبهرو میشود. پس از مدتی میفهمد که بهرام با کسی در آن خانه در رابطه است که او نمیداند. اینجاست که با نقش دوم ویشکا آسایش مواجه میشویم. مانکنی شبیه به رعنا که مرد او را از خارج آورده و هرشب با او صحبت میکند. رعنا میفهمد به خاطر شباهتش با آن مانکن است که از او تقاضای ازدواج شده است. رعنا خودش را به شکل مانکن در میآورد و کنار او میایستد. مرد ناگزیر از انتخاب است و بالاخره مانکن را نابود میکند.
«خوابگاه دختران» به کارگردانی محمدحسین لطیفی و براساس فیلمنامه ایرج طهماسب نوشته شده و در عین متعلق بودن به ژانر وحشت، حال و هوای کمدی آثار طهماسب را هم دارد. ماجرای فیلم درباره چند دختر است که به خاطر آماده نبودن خوابگاه دانشجویی مجبورند در خانهای نزدیک خرابه زندگی کنند. خرابهای که به گفتهی اهالی، جن دارد. آنها که به جن و روح باور ندارند، اما کمکم اتفاقاتی رخ میدهد که نمیتوانند بیتفاوت بمانند. این دلهره در کل فیلم وجود دارد. صحنههایی مثل بیرون آمدن دست قاتل از لوله بخاری یا بریدن شدن سر سکینه خانم و … مهمترین صحنههای ترسناک فیلم هستند. «خوابگاه دختران» یکی از معدود فیلمهای موفق در ژانر وحشت است. این فیلم سال ۸۳ فروش خوبی داشت و پای خیلیها را به سینما باز کرد.
«پارکوی» با اینکه به عنوان یک فیلم ژانر وحشت در زمان اکران سروصدای زیادی راه انداخت و پای مخاطبان زیادی را به سینماها باز کرد، اما جزو فیلمهای مهم کارنامه جیرانی نبود. ماجرا درباره پسری به اسم کوهیار است که به بیماری جنون مبتلاست. او به دختری به نام رها علاقهمند میشود، اما بعد از ازدواج نمیتواند روابط او را با دوستان و همکارانش تحمل کند و به همراه مادرش او را حبس میکند و آزار میرساند. رها فرار میکند و کوهیار هم از روی جنون مادرش را به قتل میرساند. قتل مادر توسط کوهیار یکی از صحنههای خشن و به یادماندنی فیلم است. کوهیار ماهیتابهی نیمرو را محکم توی صورت مادرش میکوبد، اما متوجه مرگ او نمیشود. درحالیکه مادرش مرده و صورتش باد کرده او را مینشاند و با او حرف میزند./
فیلم «اقلیما» یکی از متفاوتترین فیلمهای کارنامه عسگرپور است. ماجرا درباره زنی است که بلافاصله بعد از به دنیا آمدن، مادرش را از دست داده است همیشه از به دنیا آمدنش احساس گناه میکند. او در بزرگسالی هم زیر نظر روانپزشک است و همه به او القا میکنند که درگیر توهم است. همسرش از این توهم استفاده میکند تا به همراه منشی شرکت او را بترساند و اموالش را به دست بیاورد. همه چیز با تماشای یک تار موی طلایی روی کت همسرش شروع میشود. او در کابوسهایش زنی موطلایی را کنار همسرش میبیند و کمکم در واقعیت هم با او مواجه میشود. در خانهاش مدام همه چیز گم میشوند. وسایل خانهاش بهم میریزند و سایههایی پشت سرش میبیند و نهایتا به قتل میرسد. خیلیها از آن به عنوان تجربهای ناکام در ژانر وحشت نام میبرند. «اقلیما» آنطور که انتظار میرفت فروش نکرد.
فیلم «آل» برگرفته از باور قدیمی آمدن آل بالای سر زن باردار است. مادر سینا بعد از به دنیا آمدن مرده است همه به او گفتهاند مادرش را آل برده است. او ترس و وحشت عجیبی از دوران بارداری دارد و حالا در مواجهه با بارداری همسرش مدام دچار توهم و ترس میشود. او برای ماموریت کاری به همراه همسرش به ارمنستان میرود و با باز شدن پای رئیس شرکتشان که از قبل به سینا علاقه داشته، مدام موقعیتهای عجیبی رخ میدهد. بیشتر صحنههای ترسناک فیلم در کابوسهای سینا شکل میگیرند. تا جایی که از اواسط فیلم به بعد مخاطب باور میکند همه چیز در خواب رخ میدهد و دیگر چندان از اتفاقهای ترسناک نمیترسد. با اینحال در پایان فیلم شخصیتها در واقعیت هم درگیر هراس میشوند. فیلم به موفقیت خاصی دست پیدا نکرد. فقط بهزاد عبدی سیمرغ بلورین بهترین موسیقی را گرفت.
«حریم» درباره یک افسر تجسس است که تازگی همسرش را در سانحهای در یکی از جادههای شمال از دست داده. از او میخواهند برای پیگیری قتل مرموز چند توریست انگلیسی به جنگلهای آن ناحیه برود. در این جستجو حوادث عجیبی رخ میدهد. «حریم» برای ایجاد ترس در مخاطبان از الگوهای رایج فیلمهای ترسناک استفاده کرده. نگاه یکی از اجساد در سردخانه، ظاهر شدن یکی از اهالی جنگ شوم در محل اقامت افسر و … از جمله این موارد است. همچنین موسیقی فیلم هم کمک زیادی به ترسناکتر شدن فضای آن کرده است.
ابتدای فیلم متنی روی صفحه قرار میگیرد و تاکید میکند که داستان براساس یک اتفاق واقعی شکل گرفته و بعد به ماجرایی واقعی در سال ۱۳۷۷ ارجاع میدهد زمانی که خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر اینکه صاحبان یک رستوران در شمال کشور چند جوان را کشته و با آن کباب برای مشتریانشان درست کردهاند. بعد دوربین روی رستورانی زوم میشود و چند جوان که برای جشنواره بادبادکها به آنجا آمدهاند. به طور کلی در فیلم تمرکز چندانی روی چگونگی قتلها نمیشود، اما متن ابتدای فیلم هراس عجیبی در کل داستان ایجاد میکند و وقتی دو تا از صاحبان رستوران نزدیک یک دختر میشود عملا متوجه میشویم موضوع از چه قرار است. سایه این قتلهای زنجیرهای روی کل فیلم سایه انداخته و ترس و وهم زیادی ایجاد کرده است. گرچه هیچکدام از شخصیتهای داستان چیزی از این ماجرا نمیدانند و ما به عنوان مخاطب حتی اطلاعاتی هم در این زمینه از طرف صاحبان رستوران دریافت نمیکنیم، اما همان چند جمله ابتدای داستان کافی است تا متوجه شویم قرار است در پی کشف چه چیزی باشیم. «ماهی و گربه» موفق شد جایزه بخش افقهای هفتادمین جشنواره فیلم ونیز و چند جشنواره مهم دیگر جهانی را از آن خود کند.
منبع: فیلم نیوز