این متن را با صدای آهسته بخوانید! پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (سه‌شنبه، ۱۵ آبان ۱۴۰۳) | کاهش دمای ۱۱ تا ۱۵ درجه‌ای در انتظار استان پرونده سرم‌های آلوده دیالیز روی میز دستگاه قضا ۱۰ درصد سالمندان «کم‌ماهیچگی» یا «تحلیل عضلانی» دارند کمبود معلم، مانعی بر سر راه آموزش باکیفیت در مدارس ابتدایی | ثبت‌نام ۹ میلیون دانش‌آموز در مقطع ابتدایی عملکرد پزشکی قانونی خراسان رضوی در شش ماه اول ۱۴۰۳ | ۱۶۱ مرگ داغ در بهار و تابستان کاهش ابتلای بانوان به سرطان پستان و تخمدان از جمله تأثیرات مثبت فرزندآوری است چرا گردشگران ایرانی فقط استانبول و آنتالیا را برای سفر انتخاب می‌کنند؟ تنها مکان مطمئن برای عرضه دارو «داروخانه» است کاهش تدریجی قد یکی از علائم پوکی استخوان است  کشف ۵۷ کیلوگرم زعفران تقلبی در طرقبه‌شاندیز (۱۵ آبان ۱۴۰۳) پایان رفاقت بیست‌ساله با قتل ناموسی در مشهد تداوم بارش باران در برخی استان‌ها (۱۵ آبان ۱۴۰۳) تزریق واکسن «روتاویروس» تا ۳ هفته آینده در سراسر کشور آخرین آمار بازماندگان از تحصیل در خراسان رضوی چقدر است؟ رسیدگی به اعتراضات پرونده‌های کد «۱۹» و «۵» آزمون‌های استخدامی آموزش و پرورش تا پایان آذرماه مردمی‌سازی، هدف اصلی در امر مبارزه با مواد مخدر در خراسان رضوی آزمون دکتری ۱۴۰۴ وزارت بهداشت چه زمانی برگزار می‌شود؟ با ترک سیگار طول عمر خود را افزایش دهید ۵۶ درصد زایمان‌های کشور سزارین است سقوط مرگبار کوهنورد شاهرودی از کوه دختر جوان برای انتقام از مرد تبهکار اراذل و اوباش اجیر کرد واژگونی خودرو پراید در نزدیکی مشهد با یک کشته و سه مصدوم (۱۴ آبان ۱۴۰۳) نقشه تجاوز و قتل پسر نوجوان برای دخترخاله ۴ ساله نسخه طب سنتی برای درمان سرفه‌های مزمن «مرگ» پایان رابطه مخفیانه با مرد متاهل بارش باران در جاده‌های خراسان رضوی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) مرگ زن جوان به‌خاطر سقط غیرقانونی جنین شیوه برگزاری کنکور ۱۴۰۴ تغییر می‌کند؟ کشف ۴ هزار عدد قرص مخدر و غیرمجاز در مشهد (۱۴ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

فرار دختر مشهدی از چنگ همسایه شیطان صفت

  • کد خبر: ۱۴۴۳۴۸
  • ۱۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۹
فرار دختر مشهدی از چنگ همسایه شیطان صفت
دختر جوانی به مددکار اجتماعی بیان کرد: مرد همسایه مرا هل داد و دهانم را گرفت که سروصدا نکنم! در این وضعیت، وحشت‌زده و هراسان با او درگیر شدم و هنگامی که دستش از روی دهانم برداشته شد، با جیغ و فریاد کمک خواستم.

به گزارش شهرآرانیوز، دختر ۱۷ ساله در حالی که هنوز از شدت ترس بر خود می‌لرزید، با بیان این که آن صحنه هولناک را نمی‌توانم فراموش کنم، اشک ریزان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از روزی که چشمانم را باز کردم، خودم را بی کس و تنها در بهزیستی یافتم. گویا پدر و مادرم مرا سر راه گذاشته و رها کرده بودند. خلاصه بهزیستی تنها پناهگاه و امید من بود، اما خیلی آرزو داشتم که من هم مانند دیگر کودکان خردسال، پدر و مادری داشته باشم که مرا در آغوش بگیرند!

حسرت داشتن پدر و مادر، موضوعی بود که در طول زندگی ام مدام با آن دست به گریبان بودم. اگرچه پدران و مادران معنوی زیادی داشتم که به کودکان بهزیستی سر می‌زدند و از نظر مالی به ما کمک می‌کردند، اما لذت عاطفه و مهر و محبت پدر و مادر را هیچ وقت نچشیدم. خلاصه با همین رویا‌ها و آرزو‌ها در بهزیستی قد کشیدم و بزرگ شدم تا این که روزی پسری به خواستگاری ام آمد.

او هم شرایطی مشابه وضعیت مرا داشت و در بهزیستی بزرگ شده بود. تنها تفاوتی که من با «شاهین» داشتم این بود که او از خانواده‌ای «بدسرپرست» بود، اما من هیچ وقت پدر و مادرم را ندیدم! وقتی با «شاهین» به گفتگو نشستم، مهر و محبت عمیقی را در چشمانش دیدم و متوجه شدم که او هم به خاطر همین بی پناهی کاملا مرا درک می‌کند! خیلی زود اشک شوق ریختم و دل باخته «شاهین» شدم و در حالی پای سفره عقد نشستم که «شاهین» باید به خدمت سربازی می‌رفت. از سوی دیگر نیز هزینه‌های زندگی سرسام آور بود و ما چیزی نداشتیم. این بود که با کمک خیرین خانه‌ای اجاره کردیم و با جهیزیه‌ای که برایمان فراهم کردند، زندگی مشترک مان از حدود یک سال قبل در یک مجتمع مسکونی آغاز شد و «شاهین» هم به خدمت سربازی رفت.

در این شرایط من به تنهایی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می‌کردم و با حقوق سربازی شوهرم و همچنین یارانه‌های دولتی زندگی را می‌گذراندم. در این میان، من که تنها بودم برای یکی از زنان مجتمع سرگذشت زندگی ام در بهزیستی را بازگو کردم، اما نمی‌دانم چرا برخی از مردم درباره کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست چنین تفکرات شرم آوری دارند و آن‌ها را خلافکار می‌دانند و فکر می‌کنند می‌توانند هرکاری که دوست دارند با این افراد بی پناه انجام دهند!

در میان اهالی مجتمعی که سکونت داشتم مرد ۴۵ ساله متاهلی زندگی می‌کرد که مدام سعی داشت با من صحبت کند و خودش را مردی خیرخواه و دلسوز جلوه می‌داد. او یکی دوبار از من خواست اکنون که شوهرم نیست و من به تنهایی زندگی می‌کنم، اگر مشکلی داشتم با او در میان بگذارم. من با آن که حرف هایش را جدی نمی‌گرفتم، ولی به رسم ادب از او تشکر می‌کردم و احتمال می‌دادم همسایه‌ای دلسوز است که قصد کمک به مرا دارد، اما شب گذشته زمانی که شوهرم نیز در خانه نبود، ناگهان صدای زنگ منزل را شنیدم. وقتی از پشت در سوال کردم، او خودش را همسایه معرفی کرد و من هم که پوشش منزل را به تن داشتم، با تعجب در واحد آپارتمانی را گشودم، ولی در یک لحظه آن مرد ۴۵ ساله را مقابل خودم دیدم که مرا به درون پذیرایی هل داد و دهانم را گرفت که سروصدا نکنم! در این وضعیت، وحشت زده و هراسان با او درگیر شدم و هنگامی که دستش از روی دهانم برداشته شد، با جیغ و فریاد کمک خواستم که همسایگان متوجه موضوع شدند و با تجمع آن‌ها آن مرد هم مرا رها کرد و گریخت، اما این صحنه هولناک از مقابل چشمانم دور نمی‌شود و من هنوز هم از ترس بر خود می‌لرزم!

حالا هم به کلانتری آمده ام تا کمکم کنید که بتوانم از این مکان بروم و خانه را تخلیه کنم چرا که دیگر «امنیت» ندارم و می‌ترسم که دوباره سروکله آن مرد نامرد پیدا شود، ولی با این اجاره‌های سرسام آور سرگردان مانده ام که چه کنم...

بررسی‌های مشاوره‌ای و مددکاری برای یاری این زن نوجوان در دایره اجتماعی کلانتری با دستور سرهنگ خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) آغاز شد.

منبع: اعتماد

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->