افتتاح باشگاه سیمرغ در آرامگاه فردوسی | محفلی برای شاعران و نویسندگان نوجوان تصویری از ریشه‌های نور در اقیانوس ژرف عرفان | نگاهی به نمایشگاه نقاشی و حجم در نگارخانه آسمان مشهد ادای دین هنرمندان مشهدی به شهید جمهور | درباره یک هم آفرینی هنری به مناسبت اولین سالگرد شهادت آیت الله رئیسی نصرالله مدقالچی در آستانه جراحی | آماده‌سازی برای دوبله فصل جدید «آن‌شرلی» فعالیت «تلویزیون اینترنتی همشهری» بدون مجوز! همکاری مهران احمدی، امین حیایی، هادی کاظمی و مهران مدیری در فیلم سینمایی زالو شیوا ارسطویی، نویسنده و شاعر، به خانه ابدی بدرقه شد «شاهنامه»، کتاب راهنمای حکومت داری | درباره کتاب «استقبال از شاهنامه در سده‌های میانه به سانِ آینه پادشاهان» برگزاری یازدهمین دوره کنگره شعر «از توس تا نیشابور» در مشهد + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ کارگردان فیلم پدرخوانده، یک هتل سینمایی راه انداخت درباره فیلم «انفجار در قطار گلوله‌ای»، اکشن نفس‌گیر ژاپنی که نتفلیکس را تکان داد «شب‌های برره» محبوب‌ترین سریال ایرانی در سایت جهانی فروش تئاتر‌های روی صحنه مشهد از ۲۹ میلیارد ریال عبور کرد (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) فرار از پله‌های اضطراری فقر | نگاهی به تئاتر «زهرماری» که این شب ها در تماشاخانه مایان روی صحنه است قصه های بزرگ برای بچه‌های کوچک | چند پیشنهاد خرید شاهنامه برای کودک و نوجوان
سرخط خبرها

برف داریم تا برف

  • کد خبر: ۱۴۵۴۷۷
  • ۲۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۵
  • ۱
برف داریم تا برف
وقتی صبح بیدار می‌شدیم تازه می‌دیدیم چه خبر است و در حیاط خانه سی سانت و بلکه بیشتر برف نشسته است و انصافا چقدر زیبا بود وقتی چشم باز می‌کردی و می‌دیدی دورتادور دیوار تاجی از برف نشسته است و شاخه‌های درخت داخل حیاط هم خم شده از سنگینی برف.
علیرضا حیدری
نویسنده علیرضا حیدری

از چند روز قبل اعلام می‌کنند که مثلا در پایان هفته بعد برف خوبی خواهد بارید. حالا ببارد یا نبارد خودش حکایت دیگری است! همچنان که از دو هفته پیش، برای پایان هفته گذشته مشهد پیش بینی بارش برفی سنگین کرده بودند. اما آن روز‌ها اصلا خبر نداشتیم قرار است کی برفی ببارد یا نبارد؛ سبک باشد یا سنگین! اگر هم خبری منتشر می‌شد، برخی خبردار می‌شدند و خیلی‌ها شب را به راحتی می‌خوابیدند برای بیدارشدن در فردایی، چون روز‌های قبل. آن روز‌ها از بارش برف خبردار نمی‌شدیم؛ بلکه غافل گیر می‌شدیم.

وقتی صبح بیدار می‌شدیم تازه می‌دیدیم چه خبر است و در حیاط خانه سی سانت و بلکه بیشتر برف نشسته است و انصافا چقدر زیبا بود وقتی چشم باز می‌کردی و می‌دیدی دورتادور دیوار تاجی از برف نشسته است و شاخه‌های درخت داخل حیاط هم خم شده از سنگینی برف. همیشه در برابر کار انجام شده قرار می‌گرفتیم. مدرسه‌ها تعطیل می‌شد؛ ولی کار ما تا ظهر برف روبی از پشت بام و حیاط و کوچه تا خیابان بود. خیابانی که دیگر امکان رفت وآمد نداشت. تپه‌های ریزودرشت برف امکان دید را هم مختل می‌کرد؛ چه برسد به تردد و رفت وآمد. البته آن روز‌ها از هر چند خانه شاید یک نفر خودرویی داشت که مجبور بود چند روز از خیرش بگذرد.

این قصه دست کم یک هفته ادامه داشت. اگر هوا گرم‌تر می‌شد، آب شدن زودتر برف‌ها را در پی داشت و البته آب و گلی که سر و وضعی برایمان باقی نمی‌گذاشت. ولی اگر سرد و یخبندان می‌شد، دست کم تا یک هفته گرفتار برف و یخ بودیم و زمین خوردن‌ها و گاهی مصدومیت. جالب‌تر اینکه گاهی هم از سر شب برف می‌بارید و تا صبح باید چند بار پشت بام را برف می‌انداختیم و حیاط و کوچه را تمیز می‌کردیم وگرنه صبح مکافات داشتیم با سنگینی برف. آن روز‌ها برف نازنین، کارآفرین هم بود؛ صبح که پا می‌شدیم، صدایی به گوش می‌رسید؛ برف اندازه. برف انداز...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
United Arab Emirates
۱۷:۵۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
0
0
اره دقیقا همینطور بو د یادش بخیر،،
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->