بهنوش طباطبایی و حامد بهداد با «گیس» به جشنواره فجر می‌روند ویدئو | منصور ضابطیان در «آپارات» میزبان ستارگان دوران مدرن می‌شود ویدئو | بخش هایی از گفتگوی جنجالی محمدحسین مهدویان با هوشنگ گلمکانی حادثه در تنکابن | یادی از مرحوم منوچهر حامدی خراسانی، بازیگر سینما و تلویزیون تمدید مهلت ارسال اثر به نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر به نام مادر | مروری بر مشهورترین مادر‌های سینمای پس از انقلاب اسلامی بومیان جزیره سی پی یو آموزش داستان نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش اول) همه چیز درباره فیلم گلادیاتور ۲ + بازیگران و خلاصه داستان نقش‌آفرینی کیانو ریوز و جیم کری در یک فیلم کارگردان فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای ردپا: پیام انسانی، رمز موفقیت در جشنواره‌های جهانی است اسکار سینمای اسپانیا نامزدهای خود را معرفی کرد برج میلاد، کاخ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر شد آمار فروش سینمای ایران در هفته گذشته (٢ دی ١۴٠٣) استوری رضا کیانیان در واکنش به بستری‌شدن محمدعلی موحد و آلودگی هوا + عکس صوت | دانلود آهنگ جدید بهرام پاییز با نام مادر + متن صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳
سرخط خبرها

یار یکدانه من ...

  • کد خبر: ۱۴۶۲۳۳
  • ۲۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۷
یار یکدانه من ...
نقره خانم چه بر سر عشق و همزیستی و دل شریکی می‌آید که بعد سنواتی مرد نوعی و زن نوعی یخ می‌کند، دل به زندگی نمی‌دهد و بر تنور محبت هیزمی نمی‌اندازد.

امروز شهین خانم زوجه  میرزا محمودخان دق الباب کردند، به همایون فرمودیم وارد شود، اذن شرفیابی دادیم، کلی کبری صغری و شهرام بهرام چید من بعد ذلک عارض شدند میزمحمودخان گویا پنهانی تجدید فراش کرده و زوجه‌ای دیگر اختیار فرموده اند، فوق النهایه ملول گشته بعد رفتن شهین خانم بر احوالات این زن نجیبه شریفه گریستیم... می‌گویم نقره خانم چه بر سر عشق و همزیستی و دل شریکی می‌آید که بعد سنواتی مرد نوعی و زن نوعی یخ می‌کند، دل به زندگی نمی‌دهد و بر تنور محبت هیزمی نمی‌اندازد...

حرف‌های شهین خانم را شنیدیم... البت یقین نداشت، می‌گفت گمان می‌بریم... گفتیم بعض گمان گناه است از کجا می‌گویید؟ عارض شدند طبیب دندان رفته روکش نو گذاشته، عطر و ا دکلانی شده، زود می‌رود دیر می‌آید... پریروز هم صادق شاگردش راپورت آورده پشت تلیفون عزیزم عزیزم می‌بسته به خیک یکی آن طرف خط ... پرسیدیم دل به زندگی نمی‌دهد؟

محبت نمی‌کند؟ خرجی نمی‌دهد؟ عارض شدند نه همه چیز مقبول است... من یقین دارم ریگی به کفش دارد... شهین خانم که مرخص شدند به همایون گفتیم ماسماسک میرزامحمودخان را بگیرد وصل کند، صحبت کرده به حضور طلبیدیم، رسیدند. من بعد چای دوم طرح موضوع کردیم، قند به حلقش پرید از خنده، عرض کردند ما مدتی سیگار می‌کشیدیم، چندبار شهین جان فرمودند ترک کن گفتیم چشم یک ماه گذشت تا ترک کردیم من بعد ذلک دیدیم دندان هایمان داغان شده رفتیم دندان نو انداختیم و ترگل ور گل کنیم که خوشش بیاید...

ریش خاراندیم که‌ای دل غافل، این طفلی برای چفت و بست دادن به زندگی اش این گونه به آب و آتش زده و طفلی زنش برداشت دیگر کرده... میرزا محمود خان را مرخص کرده به همایون فرمودیم تو گمان می‌کنی چرا این گونه شده؛ فدوی عارض شدند: حرف نزدن تصدق حرف نزدن... از بس توی این ماسماسک هاییم کم گپ می‌زنیم... کم حرف زدن فتنه در قبا پنهان دارد...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->