معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز - «اصلا به خاطر نمیآورد که چگونه به اینجا رسیدند. آن همه عشق و عاطفهای که نثار هم میکردند، کجا رفت؟! چه نقشههایی برای آینده شان داشتند! حالا بود و نبودشان در کنار هم یکی است. دیگر برایش مهم نیست که همسرش چه میکند، کجا میرود و با چهکسی میرود. اوایل برایش مهم بود که اگر جایی دعوت میشوند، هردو باهم بروند؛ در هیبت یک خانواده کوچک خوشبخت، ولی حالا خیلی راحت دست بچهها را میگیرد و میرود؛ بدون آنکه به همسرش بگوید شب برنمیگردد.» همه این اتفاقها در کمتر از هشتسال در زندگیشان رخ داده و او حالا درحال اعتراف پیش مشاور است؛ مشاوری که خواهرش پس از پنجماه اصرار، درنهایت او را قانع به دیدنش کرد.
اگر با خواندن این چند سطر با شخصیت داستان ما احساس همذاتپنداری میکنید، زنگ خطر زندگی مشترک شما هم نواخته شدهاست. به این اتفاق که خیلی آرام و خزنده در زندگیهای مشترک زیادی رخ میدهد، طلاق عاطفی یا خاموش میگویند. یعنی بدون آنکه شما مراحل قضایی و ثبت رسمی آن را سپری کنید، از یکدیگر طلاق میگیرید؛ با همان پیامدها و آسیبهای روحی و روانی و فردی و اجتماعی و حتی بیشتر. چون گاهی برخی افراد مجبور میشوند جای خالی کسی را که باید در کنارشان باشد، با کسی یا چیزی اشتباه پر کنند؛ موضوعی که فراگیری آن در جامعه این روزها قدری زیاد و خطرآفرین شدهاست و ما میخواهیم امروز با کمک دکتر علی کاظمی، روانشناس و خانوادهدرمانگر، درباره آن با شما صحبت کنیم.
وقتی از میزان توجه و ارتباط عاطفی و هیجانی ما به هم کم شود و در کارکرد معمولی که برای یک زوج و خانواده تعریف کردهایم خللی ایجاد شود، طلاق عاطفی رخ دادهاست. منظور این نیست که ما با یکدیگر قهریم یا کنار هم نمینشینیم. اتفاقا برعکس؛ ممکن است این اتفاقها هم بیفتد، ولی ما دیگر مانند گذشته از بودن در کنار هم حس خوبی نداریم و لذت نمیبریم. همچنین، دیگر از آن نوازشهایی که تا پیش از این داشتیم، خبری نیست؛ نوازشهای کلامی یا بدنی. اینکه همه ما دوران عقد را با کولاک شروع میکنیم و در گذر زمان از حجم ابراز محبتهایمان کم میشود یا نوعش تغییر میکند، امری طبیعی در همه زندگیهاست، ولی این کمشدنها نباید در حدی باشد که کارکرد خانواده و زندگی مشترک از بین برود و به حدی برسد که یکدیگر را نبینیم یا با هم خوش نگذرانیم.
گفتیم که طلاق عاطفی خیلی آرام و خزنده اتفاق میافتد و گاهی حتی متوجه وقوع آن نمیشویم. برای همین لازم است که دستکم با برخی نشانههای آن آشنا باشیم.
خلاصه اینکه اگر این نشانههای آزاردهنده در حال تکرار باشند و روندش هم طولانی شده باشد، باید احساس خطر کرد؛ مانند اینکه قهرهایمان بسیار طولانی میشوند یا مناسبتهای زندگیمان دیگر برایمان اهمیتی ندارند و به خاطر نمیآوریمشان. همچنین، نشانههای مثبت و خوشایندی از یکدیگر دریافت نمیکنیم.
۳ تا ۱۰ سال
طلاق عاطفی معمولا بین همسرانی بیشتر اتفاق میافتد که در سالهای سوم تا دهم زندگی مشترک به سر میبرند.
۷۰%
۷۰ درصد طلاقهای عاطفی بهصورت فرازناشویی و فراخانوادگی ادامه مییابد.
فرهنگهای تابو
طلاق عاطفی در خانوادههایی بیشتر اتفاق میافتد که در آنها طلاق امری تابو شناخته میشود.
زنان>مردان
طلاق عاطفی در زنان بیش از مردان اتفاق میافتد و آسیبها و پیامدهای بیشتری برایشان دارد.
منفی ۴۰ سال
میزان طلاق عاطفی در همسرانی که اختلاف سنی زیادی دارند یا در سن کمتر از چهل سال هستند، بیشترین آمار را دارد.
۳ دقیقه
براساس پژوهشهای اجتماعی، در برخی کلانشهرها همسران فقط سه دقیقه در شبانهروز با یکدیگر صحبت مفید دارند.
خراسانرضوی
خراسانرضوی پس از تهران بیشترین طلاق رسمی و عاطفی را دارد.
۲ تا ۳ برابر
میزان طلاق عاطفی دو تا سه برابر بیشتر از طلاقهای شناسنامهای و ثبتشده است.
علتهای زیادی را میتوان برای وقوع طلاق عاطفی بیان کرد؛ مانند کاهش اعتقادات مذهبی در خانوادهها، ترویج بیبندوباری، زندگی در دنیای ماشینی کلانشهرها، ازدواجهای ناخواسته و تغییر دیدگاهها و معیارهای افراد. با همه اینها، میتوان چند علت مهم و کلی را برای وقوع آن بیان کرد:
به مناسبتهای گوناگون برای هم هدیه میخریم، ولی نمیتوانیم مانند دوران عقد یا نامزدی با کلام طرف مقابلمان را نوازش کنیم یا با او همدل و همراه شویم: «چی شده، حالت خوب نیست؟ میخوای امروز سرکار نرم و پیشت بمونم تا حالت بهتر بشه؟»
ناتوانی در استفاده از واژههای خوشایند و خشنودکننده در تعاملاتی که با همسرمان داریم، نوعی ضعف ارتباطی شدید است.
همسرانی که بهجای حل مشکلاتشان، آنها را نادیده و از هم فاصله میگیرند و به هم بیتوجهی میکنند، کمکم باید منتظر بزرگشدن مشکلاتشان و دوری بیشتر از هم باشند.
وقتی رابطهمان درگیر روزمرگیها شود و برای ویتامینهکردن آن کاری نکنیم و حس یکنواختی و کسالت بر زندگی حاکم شود، کمکم به سمت طلاق عاطفی پیش خواهیم رفت.
موضوعهای مهمی که در ابتدای زندگی مشترک آنها را نادیده میگرفتیم، پس از مدتی به چالشی بزرگ بین همسران تبدیل میشود که معمولا در آن یک طرف برای همراهی طرف دیگر تلاش میکند و درنهایت هم خسته میشود.
در دوران طلاق عاطفی بیشترین انحرافهای اخلاقی و آسیبهای اجتماعی، روحی و روانی برای همسران اتفاق میافتد؛ مانند افسردگی و افزایش میزان اضطراب، استرس و پریشانیهای روزانه یا خیانت بین همسران. نکته مهم ماجرا اینجاست که تأثیر طلاق عاطفی فقط بر همسران نیست و بچهها را هم ناخودآگاه در محیط خانواده درگیر میکند و پیامدهای ناخوشایندی برایشان دارد؛ مانند افت تحصیلی بهعلت ازدستدادن تمرکز و بروز رفتارهای منفی مانند پرخاشگری، اقدام به خودکشی یا عضویت در گروههای ضداجتماعی.
نشانهها و علتهای بروز طلاق عاطفی در میان همسران بسیار متفاوت است؛ بنابراین برای پیشگیری از وقوع آن هم فقط کافی است که علتهای بهوجودآورنده آن را شناسایی و برطرف کنیم. برای نمونه، مهارتهایی را که در آنها ضعف داریم، در خودمان تقویت کنیم و پرورش دهیم، یا بهدنبال راههایی برای جذابکردن زندگی مشترکمان باشیم، یا بهجای تغییر یکدیگر سعی کنیم بیشتر به هم نزدیک شویم. همچنین همه تلاشمان را برای استفاده کمتر از عبارتها و رفتارهای ناخوشایند به کار ببندیم. اگر همه این راهها را رفتیم و همچنان نتوانستیم مشکل را برطرف کنیم، وقت آن رسیدهاست که به کمکگرفتن از مشاور فکر کنیم.