نویسنده کتاب «قرار با خورشید»: ادبیات آیینی باید با زندگی امروز تناسب داشته باشد روایت تاریخی با زبان امروزی | نگاهی به «مهمان کشی»، سریال جدید احمد کاوری جای خالی راهپیمایی دهه آخر صفر در آثار نمایشی بازگشت مهسا طهماسبی به «کارناوال» با شرطی که رامبد جوان گذاشت آغاز فعالیت شورای مشورتی شرکت هنرمندان ایران در دوسالانه ونیز آغاز فیلمبرداری فصل پنجم سریال «امیلی در پاریس» در ونیز معاون اول رئیس‌جمهور : مظلومیت فرهنگ و هنر، ظلم به تمدن چند هزارساله ایران است برنامه تلویزیونی «ایران سبز» روی آنتن + زمان پخش پخش زنده برنامه «رفیق» در پناه خورشید از حرم مطهر رضوی فیلم سینمایی «کاکتوس» در مسیر تولید اظهارنظر عجیب معاون صداوسیما درباره علت کاهش مخاطب تلویزیون صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ پیمان معادی و کریس همسورث در سریال «جنایت ۱۰۱» تغییر چهره عجیب سونگ ایل گوک بازیگر جومونگ بعد از ۱۷ سال توزیع رایگان شاهنامه فردوسی در تاجیکستان
سرخط خبرها

حکایت سه ویژگی همسر و جاروب مادر

  • کد خبر: ۱۴۷۸۴۷
  • ۰۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۷:۰۶
حکایت سه ویژگی همسر و جاروب مادر
امید مهدی نژاد - شاعر و نویسنده

در یکی از روزگاران قدیم که دقیقا مشخص نیست کدام، جوانی که به همراه مادرش زندگی می‌کرد، پس از آنکه فیلترشکنش از کار افتاد و دیگر کار نکرد، گوشی موبایلش را کنار گذاشت و مادرش را دید و او را صدا کرد و گفت:‌ای مادر، من احساس می‌کنم به بلوغ عقلی و عاطفی رسیده ام و آمادگی دارم تشکیل خانواده داده و به خانه بخت بروم، و از آنجا که در امر ازدواج شیوه‌های سنتی آشنایی و ازدواج را مفیدتر و کارآمدتر می‌دانم، از تو می‌خواهم اگر دختر خوبی می‌شناسی به من معرفی نمایی تا وی را گرفته و با گرفتن وی سر و سامان بگیرم.

مادر پس از آنکه از تصمیم پسرش اظهار خوشحالی کرد و سر و روی وی را بوسه داد، به وی گفت: از اینکه تصمیم گرفته‌ای بطالت و علافی را کنار بگذاری و سر و سامان بگیری واقعا خوشحالم. اینک به من بگو چگونه همسری در نظر داری تا در میان گزینه‌های موجود جست وجو کنم و گزینه مناسب را روی میز بگذارم.

جوان گفت: همسر مطلوب من سه ویژگی باید داشته باشد. اول؛ اینکه نجیب باشد.

مادر گفت: منظورت این است که شخصی باحیا و متین باشد و همواره به تو وفادار بماند؟

جوان گفت: خیر. منظور این است که به جیب من کار نداشته باشد. مادر گفت: عجب. دیگر چی؟ جوان گفت: دوم؛ اینکه خانه دار باشد. مادر گفت: منظورت این است که کدبانو باشد و از هر انگشتش یک هنر کاربردی از قبیل آشپزی، شیرینی پزی، سفره آرایی، خیاطی، گلدوزی، بافتنی و ... ببارد؟ جوان گفت: خیر. منظور این است که از خودش خانه داشته باشد، یا اگر خودش هم ندارد پدرش داشته باشد و خودش هم تک فرزند باشد که خانه پدرش در آینده مال او باشد. مادر گفت: عجب. دیگر چی؟ جوان گفت: سوم؛ اینکه مثل ماه باشد. مادر گفت: منظورت این است که بسیار زیبارو و وجیه باشد؟

جوان گفت: آنکه آری. اما منظور بیشتر این بود که شب‌ها دربیاید، ولی روز‌ها کاری به کار آدم نداشته باشد. در این لحظه مادر جاروب خود را که از همان اول پشت سر خود قایم کرده بود، بیرون آورد و به طور محکم به سر و صورت جوان کوبید و گفت:‌ای الدنگ، تو هنوز از حداقل شعور عقلی و عاطفی برخوردار نیستی، چه رسد به بلوغ عقلی و عاطفی.

وی ادامه داد: همان بهتر که سرت را توی اینستاگرام کنی و پست‌های احمقانه یک مشت احمق‌تر از خودت را بخوانی و بعد بیایی برای من هم بلغور کنی، مثل همین کاری که الان کردی. جوان که دردش آمده بود گفت: همین کار‌ها را می‌کنید که جوان‌ها به جای مشورت با پدر و مادر برای همسریابی، در شبکه‌های اجتماعی به دنبال دوست یابی هستند. سپس به اتاق خود برگشت و از آنجا که اینستاگرام فیلتر بود و فیلترشکنش هم کار نمی‌کرد وارد یکی از شبکه‌های اجتماعی بومی شد و در را نیز پشت سر خود بست و به علت بسته بودن در، تا این لحظه اطلاعی از وی در دست نمی‌باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->