صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳ مرگ ناگهانی «مایک هسلین» بازیگر ۳۰ ساله + علت فوت «هفت بهارنارنج» به‌زودی اکران می‌شود «دیمین شزل» فیلم جدیدش را می‌سازد ماجرای احضار «الناز شاکردوست» به دادگاه و پیگیری وزیر فرهنگ و ارشاد مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان‌رضوی: امیدوارم رئیس‌جمهور آینده به هنر و هنرمند بها بدهد هنرمندان و اصحاب رسانه پای صندوق رأی در مجتمع امام‌رضا(ع) (۱۵ تیر ۱۴۰۳) + فیلم وزیر فرهنگ: همه به رئیس‌جمهور منتخب کمک کنیم ویدئویی از اولین حضور خانم‌های بازیگر در جوکر ۲ نتیجه جالب یک آزمایش علمی درباره تاثیر ارتعاش صدای علیرضا قربانی بر تخت جمشید + ویدئو انتشار تیزر یک فیلم سینمایی محرمی و آغاز اکران فیلمی با بازی آزاده صمدی و حامد کمیلی حکایت صیاد و پند‌های پرنده سخن گو هنر انتخاب آگاهانه و پیشرفت ملی ارتباط با پایتخت با بهره گیری از ظرفیت‌های بومی استالین بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خواند؟ | معرفی کتاب «کتابخانه استالین» شعر‌های چندوجهی در توابع خطی | رونمایی از مجموعه شعر «زندگی در آمنیون» صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ جدیدترین خبرها از سریال «سلمان فارسی»
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

حکایت آب و افلاطون

  • کد خبر: ۱۵۰۲۸۶
  • ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۸
حکایت آب و افلاطون
روزی افلاطون حکیم ـ از شاگردان سقراط حکیم و از حکمای مبرز یونان باستان ـ که به پیاده روی علاقه‌ای وافر داشت و همواره به جای استفاده از وسایل نقلیه، به طور پیاده از خیابان‌های آتن عبور می‌کرد، در حال عبور از خیابان‌های آتن بود.

روزی افلاطون حکیم ـ از شاگردان سقراط حکیم و از حکمای مبرز یونان باستان ـ که به پیاده روی علاقه‌ای وافر داشت و همواره به جای استفاده از وسایل نقلیه، به طور پیاده از خیابان‌های آتن عبور می‌کرد، در حال عبور از خیابان‌های آتن بود.

وی پس از آنکه مدتی از خیابان‌های آتن عبور کرد، احساس تشنگی کرد و در کنار منبع آبی که سر کوچه‌ای بود ایستاد تا آب بخورد. وقتی لیوان را پر از آب کرد و نزدیک دهانش برد تا بخورد، شخصی به وی نزدیک شد و گفت: سلام‌ای حکیم بزرگ. افلاطون گفت: سلام و درود. شخص گفت: کار واجبی دارم. اشکالی ندارد دقایقی از وقت ارزشمند شما را بگیرم؟ افلاطون گفت: نه، چه اشکالی دارد؟ ما فیلسوفان در خیابان‌ها راه می‌رویم که با مردم گفتگو کنیم.

درواقع وقت ما در گفتگو با مردم است که ارزشمند می‌شود. پس وقتم را بگیر. شخص گفت: سخنم در مورد یکی از شاگردان شماست. باید بگویم... در این لحظه افلاطون سخن شخص را قطع کرد و گفت: لحظه‌ای صبر کن. سپس نخست سر صبر آبش را خورد و دور دهانش را خشک کرد و پس از آن از شخص پرسید: آیا این چیزی که می‌خواهی درباره یکی از شاگردان من بگویی چیز خوبی است یا چیز بدی است؟ شخص گفت: چیز بدی است.

افلاطون گفت: آیا دانستن این چیز بدی که می‌خواهی درباره شاگرد من به من بگویی برای من سودمند است یا خیر؟ شخص گفت: برای شما و سودمند و این چیز‌ها را نمی‌دانم، اما باید بگویم... افلاطون بار دیگر سخن شخص را قطع کرد و گفت: آیا یقین داری این چیز بدی که می‌خواهی بگویی حقیقت دارد؟ یا همین طوری فقط یک چیزی شنیده‌ای و می‌خواهی به من بگویی؟

شخص گفت: نمی‌توانم بگویم یقین دارم، اما اینطور هم نیست که همین طوری شنیده باشم، اما باید بگویم... افلاطون بار دیگر سخن شخص را قطع کرد و گفت: پس چیزی شنیده‌ای که بد است و نمی‌دانی سودمند است یا نه و حتی نمی‌دانی اساسا حقیقت دارد یا نه، پس چرا می‌خواهی همچین چیزی را به من بگویی؟
آیا نمی‌دانی... در این لحظه شخص سخن افلاطون را قطع کرد و گفت:‌ای بابا، این سقراط بازی‌ها چیست درمی آورید؟ افلاطون گفت: سقراط بازی؟ این شیوه دیالکتیک است که استاد ما سقراط... شخص گفت:‌ای افلاطون بزرگ، من خودم چندسال شاگرد سقراط بوده ام و بلدم.

ایشان این شیوه را برای گفتگو‌های علمی و فلسفی و فلان و بیسار ابداع کرد، نه برای وقتی که شاگردش تصادف کرده و در بیمارستان است و کسی را فرستاده است که استادش را پیدا کند و به او بگوید آب دستت است بگذار زمین و به بالین من بیا. در این هنگام افلاطون که تازه متوجه علت عجله شخص شده بود، پرسید: کدام شاگردم؟ شخص گفت: ایسکانیوس. افلاطون گفت:‌ای وای، و از آنجا که آب لیوان را خورده بود، یک لیوان دیگر پر آب کرد و لیوان را دست گرفت و سپس آن را زمین گذاشت و با عجله به همراه شخص به بیمارستان رفت.
از آن پس ضرب المثل «آب دستته بگذار زمین» به گنجینه امثال یونانی اضافه شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->