این روزها و در این گیرودار اوضاع اقتصادی که ثبات مشخصی ندارد، دست کم خودمان انصاف داشته باشیم و در خرید و فروشها جانب حق را نگه داریم. در این چند روز، دو سه مورد برای من پیش آمد که نشان میداد، انصاف کمی رنگ باخته است. برای نمونه فقط یکی از آنها را یادآور میشوم. چند روز بود پیگیر خرید یخچالی پنج فوت بودم و از جاهای مختلف شهر قیمت گرفتم.
قیمت بین ۴ میلیون و ۴۰۰ تا ۴ میلیون و ۷۰۰ در نوسان بود. دست آخر از فروشگاهی نزدیکتر به خودمان پرسیدم که قیمت داد: ۴ میلیون و ۴۵۰ تومان. تصمیم به خرید گرفتم و گفتم تا بسته بندی میکنید من ماشین را از آن طرف خیابان بیاورم این طرف. (ضمنا همسرم برای اثبات اینکه حتما خریدارم در فروشگاه ماند.)
دقیقا دو دقیقه بعد برگشتم و فروشنده گفت: «۴ میلیون و ۷۰۰ کمتر نمیدم!» دیگر کار از تعجب گذشته بود و بی انصافی فروشنده شرم آور بود. میگفت: الان قیمت گرفتم دیدم گرون شده. نمیپذیرفت که این یخچال خرید قبل اوست و نباید به قیمت روز بدهد؛ اما گویا این بی انصافی عرف بازار شده است. به راستی کجای کار میلنگد که هرکس هرجوری که دوست دارد میفروشد. واقعا اگر نظارتی هست ـ که با این اوضاع آشفته بعید میدانم ـ شیوه و سازوکار این نظارتها چگونه است؟
چرا نباید کالاها بارکد مشخصی داشته باشد که فقط براساس قیمت درج شده در آن امکان فروش باشد و کالای خرید قبل به قیمت کالای تولید جدید فروخته نشود؟ وقتی انصاف رنگ میبازد و بازارش کم رونق است، دست کم با شیوههای علمی و فناورانه راههایی برای مقابله با آن تدبیر شود. گذشته از تورم اقتصادی که به اندازه کافی آسیبهای خودش را بر زندگی دارد این گونه بی انصافیها هم درد و رنج اجتماعی را دوچندان میکند. افسوس.