به گزارش شهرآرانیوز، ساعت ۵ بامداد هشتم اسفند، دختر جوانی که با مادرش در شهرک مهرگان مشهد زندگی میکرد از خانه بیرون آمد و سوار بر سرویس کارخانه به محل کارش در تصفیه خانه رفت، اما هنوز چند ساعت بیشتر از حضورش در محل کار نگذشته بود که دلشوره عجیبی وجودش را فرا گرفت.
او به برادر ناتنی اش که از شب گذشته مهمان آنها بود، اعتمادی نداشت و احتمال میداد که باز هم ممکن است حادثهای رخ دهد، چرا که «جواد- ی» (برادر ناتنی) حدود ۱۰ سال قبل که مهمان آنها بود، طلاهای مادرش را سرقت کرد، ولی آن زمان مادر دختر جوان از گناه پسر خوانده اش گذشت و با اعلام رضایت در دادگاه، اجازه نداد او راهی زندان شود. اکنون که دوباره بعد از سالها جواد به خانه نامادری اش آمده بود، شک و تردید دختر جوان را رها نمیکرد، به همین دلیل او حدود ساعت ۸ گوشی تلفن را برداشت و از محل کار با مادرش تماس گرفت، اما کسی پاسخگوی تلفن نبود! این موضوع بر نگرانی و اضطراب دختر جوان افزود و او چند بار دیگر کلید تماس گوشی تلفن را فشرد، ولی از آن سوی خط فقط صدای بوق میشنید. دیگر دلهره هایش رنگ وحشت به خود گرفت و او هراسان و با دستانی لرزان با چند تن از اطرافیانش تماس گرفت و از یکی از آنها خواست سری به منزل مادرش بزند.
ساعتی بعد این دلشورهها به حقیقتی تلخ تبدیل و دختر جوان از مرگ مادرش مطلع شد. طولی نکشید که آژیر خودروهای پلیس به صدا درآمد و نوار زردرنگ «ورود به محدوده جرم ممنوع» اطراف منزل رقیه – ض (زن ۵۰ ساله) را احاطه کرد.
با دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد، گروه تخصصی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز به سرپرستی سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) در محل حضور یافتند و بدین ترتیب تحقیقات قضایی برای بررسی مرگ زن ۵۰ ساله آغاز شد.
بررسیهای مقدماتی نشان داد که رقیه با انسداد راه تنفسی در حالی به قتل رسیده است که چسب نواری پهن سبز رنگی نیز دور دهانش بسته شده بود و قیچی نیز در کنار جسد دیده میشد. دختر جوان که اشک ریزان خود را به منزل رسانده بود، در حالی ماجرای حضور برادر ناتنی اش را برای قاضی دکتر صادق صفری بازگو کرد که مشخص شد ۳ عدد النگو و دو گوشواره مادرش نیز سرقت شده است.
با این اظهارات «جواد- ی» تنها مظنون این پرونده جنایی شناخته شد که صبح هنگام از منزل هووی مادرش گریخته بود. دقایقی بعد با دستور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، بی سیمهای پلیس در مراکز انتظامی به صدا درآمد و مشخصات متهم به قتل فراری به همه نیروهای گشتی اعلام شد. همزمان مشخصات متهم در اختیار عوامل انتظامی و امنیتی دیگر شهرستانها به ویژه نیروهای منطقه انتظامی تربت حیدریه قرار گرفت تا در صورت مشاهده، وی را دستگیر کنند چرا که جواد (متهم) اهل تربت حیدریه بود و در آن شهرستان زندگی میکرد. از سوی دیگر و با راهنماییهای قاضی صفری، گروه ویژهای از کارآگاهان پلیس آگاهی دامنه ردزنیهای اطلاعاتی را به تربت حیدریه کشاندند و شگردهای تخصصی را برای به دام انداختن متهم فراری به کار گرفتند، اما او از حضور در منزلش خودداری میکرد!
بالاخره پس از گذشت یک هفته از ماجرای این جنایت تکان دهنده، شگردهای پلیسی به نتیجه رسید و متهم به قتل ۲۹ ساله در یک عملیات ضربتی و هماهنگ در تربت حیدریه دستگیر و روز بعد (۱۷ اسفند) به مشهد منتقل شد.
با توجه به اهمیت بازجویی سریع از عامل جنایت، وی در حالی که پابندهای آهنین بر ساق پاهایش خودنمایی میکرد، به شهرک مهرگان انتقال یافت و در حضور قاضی ویژه قتل عمد جزئیات قتل نامادری اش را بازگو کرد. او که مدعی بود طلاها را در مسیر حرکت به سوی تربت حیدریه گم کرده است، درباره این ماجرای تلخ گفت: من در کار خرید و فروش ارز و دلار هستم. آن روز هم به خاطر نوسانات قیمت دلار به مشهد آمدم تا دلارهایم را بفروشم، ولی از نظر اقتصادی در شرایط بدی قرار داشتم، به همین دلیل تصمیم گرفتم شب را به منزل نامادری ام بروم چرا که او بعد از مرگ پدرم به همراه دخترش در شهرک مهرگان زندگی میکرد. وقتی به منزل آنها رسیدم، او و دخترش از من پذیرایی کردند و بعد از صرف چای و شام خوابیدیم، ولی نامادریام لوازم خانه اش را جمع کرده بود چرا که آنها خانه دیگری خریده بودند و باید منزل را تخلیه میکردند. وسوسه سرقت طلاهای نامادریام مرا رها نمیکرد و مطمئن بودم که درصورت سرقت، او باز هم رضایت میدهد و نمیگذارد که من به زندان بیفتم!
وسوسه سرقت طلاها همچنان افکارم را مشغول کرده بود چرا که من به قصد دزدیدن النگوها به خانه آنها آمده بودم! میدانستم خواهر ناتنی ام سپیده دم به سرکار میرود و این بود که حدود ساعت ۸ صبح وقتی از خواب بیدار شدم نامادری ام را دیدم که کف پذیرایی نشسته و لوازم را جمع میکند. از پشت سر به او نزدیک شدم و در یک لحظه دهانش را با دست گرفتم و او را روی زمین انداختم. یک بار چسب پهن را که برای بسته بندی لوازم منزل در خانه بود، دور دهانش پیچیدم، ولی او با دستش آن را جدا کرد. برای آن که سروصدا نکند گلو و دهانش را محکم گرفته بودم که دیدم بی حرکت شد. خیلی ترسیدم، ولی باز هم با همان چسب پهن اطراف دهانش را بستم و بعد هم با قیچی النگوها و گوشواره را بریدم، اما قصد قتل نامادری ام را نداشتم به همین دلیل وقتی فهمیدم او همچنان بی حرکت افتاده است با اورژانس تماس گرفتم و خودم از محل فرار کردم و به تربت حیدریه رفتم، ولی خبر قتل را در فضای مجازی دیدم و دیگر به خانه نرفتم و....
با توجه به این که مقام قضایی درباره گم شدن طلاها، اظهارات متهم را منطبق با واقعیت نمیدانست، دستورات ویژهای را برای بررسی موضوع صادر کرد تا این که مشخص شد «جواد – ی» طلاهای سرقتی را به طور پنهانی در تربت حیدریه به همسرش داده است که تحقیقات در این باره توسط کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی همچنان ادامه دارد و متهم ۲۹ ساله این پرونده جنایی نیز روانه زندان شد.
منبع: خراسان