عرصه فرهنگ، طبیعتا یک عرصه زیربنایی و فراگیر برای همه فعالیتهایی است که حتی در عرصه سیاسی و اقتصادی اتفاق میافتد. حتی در مسائل اقتصادی که هم اکنون ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم، هر چه جلوتر میرویم، بیشتر مشخص میشود که اگر فرهنگ اقتصاد در جامعه ما دچار تحول نشود و باورها و رفتار اقتصادی حاکمان و مردم ما تغییر نکند، طبیعتا ما نباید انتظار فائق آمدن بر شرایط موجود را داشته باشیم؛ بنابراین غفلت فرهنگی از همین رهگذر ناشی میشود.
وقتی با عرصه اهمیت و گستره تأثیرگذاری فرهنگ بر جامعه آشنا نباشیم و باور نکرده باشیم، نتیجه این میشود که مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و قضایی را با پرداختن به خودش و نمادها بررسی و علاج کنیم. در عین اینکه این نوع بررسیها هم لازم است و باید مورد توجه قرار بگیرد، ما باید به زیربناهای این مسئله هم توجه داشته باشیم و زیربنای بسیاری از مسائل که ذکر شد، فرهنگی است.
به عنوان مثال در عرصه قضایی چرا باید با حجم زیاد پروندهها مواجه باشیم و قوه قضائیه همیشه باید از حجم پروندههای ورودی عقب باشد؟ اگر ما مسئله فرهنگ را در جامعه علاج کرده باشیم و تعادل و صیانت فرهنگی در جامعه تقویت شود، به همان میزان در رفتار متعادل مردم، رفتار انسانی و اسلامی نمود پیدا میکند و به طور طبیعی ورودیهای پروندههای قضایی کاهش خواهد یافت و ما برای اینکه بتوانیم توقع از قوه قضائیه را اجابت کنیم، باید بتوانیم شیب تولید و افرایش جرم را در جامعه کاهش بدهیم.
یا در عرصه سیاسی اگر انتظار داریم مردم مشارکت بیشتری داشته باشند، این مشارکت وقتی تقویت میشود که ارتباط بین حضور و مشارکت سیاسی خودشان را با دفاع از ارزشهای اسلامی و ایرانی یعنی حریت و آزادی را بیشتر متوجه شوند.
طبیعی است که محرک فرهنگی باعث میشود که رفتار سیاسی آنها هم تحت تأثیر قرار بگیرد و نسبت به حضور در صحنه، انگیزهمند شوند. به هر میزان که به عمق تأثیرگذاری فرهنگ دقت کرده باشیم، طبیعتا بیشتر متوجه میشویم که باید بیشتر به آن اهتمام ورزیم و به آن بپردازیم و باید رخنهها را بشناسیم و مراقبت کنیم.
افزون بر این عامل درونی غفلت فرهنگی، یک عامل بیرونی را هم میتوان برشمرد و آن عامل عبارت است از هجمه رسانهای که دشمن به جوامع اسلامی به ویژه ایران اسلامی دارد و در این هجمه رسانهای تلاش میکند که جوامع را از اصالت ها، ارزش ها، نقاط قوت و دستاوردهای خودشان غافل کند و ذهن آنها را با کاستیها و نقصانهای روبنایی که بیشتر به چشم میآید پر کند، طبیعتا در چنین شرایطی هر دستگاه و خانوادهای به مسائل روبنایی مشغول میشود و اراده او از تصمیم گیری در حوزه فرهنگی که بسیار مؤثر است، خارج شود و به غفلت فرهنگی بینجامد.