حوادث و رویدادهای چند هفته اخیر بار دیگر بحث «انسجام ملی و عمومی» را در کانون توجه محافل سیاسی و رسانهای کشورمان قرار داده است. در شرایط کنونی که تهدیدها و فشارهای خارجی به نحو بیسابقهای افزایش یافته است، از مسئولان نظام گرفته تا تحلیلگران و کارشناسان، بر لزوم حفظ انسجام و همبستگی ملی تأکید نموده و تلاش کردند تا این مسئله را به گفتمان و مطالبهای عمومی در جامعه مبدل سازند. با وجود این، به نظر میرسد که مفهوم انسجام ملی مانند بسیاری از مفاهیم سیاسی دیگر واکاوی دقیق نشده و فقط بهعنوان توصیهای اخلاقی یا حتی ابزاری تبلیغاتی از آن استفاده میشود. نکته در خور توجه درباره این مسئله آن است که بسیاری از افرادی که امروز از ضرورت انسجام ملی سخن میگویند، خود
درک درستی از این مفهوم ندارند؛ به همین سبب هم گفتار و کردارشان در جایگاه مسئول، فعال سیاسی یا حتی کارشناس، ناقض هرگونه انسجام عمومی و ملی است! برخلاف برخی برداشتها، انسجام ملی از منظر دانش سیاسی به معنای همسانی و همگونی آحاد جامعه نیست، بلکه به معنای «توان و ظرفیت گفتگو و توافق عمومی بر سر مسائل و منافع عمومی و ملی» است. طبق این تعریف، انسجام عمومی و ملی با نادیده انگاشتن یا سرکوب تنوعها و تفاوتهای سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی و تحمیل نگرش و سلیقه واحد بر جامعه حاصل نمیشود؛ بلکه برعکس، دستیابی به آن نیازمند به رسمیت شناختن تفاوتها، اختلاف نظرها و فراهم کردن فضایی مناسب برای گفتگو و مفاهمه بین نگرشها و سلایق سیاسی و فرهنگی متفاوت است. البته در جوامع بسته و غیردموکراتیک تلقی رایج از انسجام ملی با این تعریف مغایر است. تعریف انسجام ملی در این جوامع عبارت است از: «همسانی و یکرنگی اجتماعی، وحدت در اندیشه و عمل سیاسی و فرهنگی». در چنین جوامعی تکثر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بهعنوان مانعی برای ثبات سیاسی و امنیت ملی تلقی شده و به روشهای مختلف پنهان و سرکوب میشود. نادیده انگاشتن تکثر سیاسی و فرهنگی به قصد ایجاد همبستگی ملی از ناحیه حکومتها، نهتنها به انسجام ملی نمیانجامد، بلکه به عکس، با پوشاندن و پنهان کردن اختلافات و تعارضات طبیعی موجود در جامعه، آنها را در محاق قرار میدهد و به این ترتیب با پاک کردن صورت مسئله بهجای حل مسئله، بر شدت بحرانها و تنشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میافزاید. اما در یک جامعه و نظام مردمسالار، تکثر و تنوع سیاسی و فرهنگی بهعنوان واقعیتی اجتماعی پذیرفته شده و تلاش میشود تا از ظرفیتهای آن در راستای توسعه و تعالی جامعه استفاده شود. انسجام عمومی و ملی در چنین جوامعی زمانی محقق میشود که امکان گفتگو و تبادل نظر درباره مسائل کلان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای کلیه جریانها و طیفهای سیاسی و اجتماعی فراهم گردد. مهیا شدن زمینههای گفتگو و مفاهمه در فضای عمومی جامعه این حسن را دارد که پیشنهادها و راهکارها برای حل معضلهای کلان به بحث گذاشته شود و در نتیجه تبادل و تلفیق دیدگاهها و راهکارهای مختلف، بهترین و عقلانیترین راهکار که در واقع برایندی از تمامی دیدگاههاست، گزینش و اجرا میشود. این فضا از یکسو زمینهساز تعامل و همکاری گروههای مختلف اجتماعی میشود و از سوی دیگر رابطه جامعه و نظام سیاسی را در یک مدار منطقی قرار میدهد.
در چنین شرایطی دغدغه مشروعیت برای نظام سیاسی به حداقل ممکن میرسد؛ چرا که نظام سیاسی با ایجاد فضای لازم برای ابراز وجود افکار و عقاید مختلف، از یکسو رضایتمندی جامعه را افزایش میدهد و از سوی دیگر با بهرهگیری از ظرفیتهای جامعه از طریق امکان گفتوگوی عمومی، کارآمدی نظام تصمیمگیری را ارتقا میبخشد. در این صورت است که انسجام ملی به مفهوم تعامل منطقی و سازنده گروههای اجتماعی و احزاب سیاسی با یکدیگر و با حکومت تحقق مییابد و نظام سیاسی و جامعه را در برابر بحرانهای داخلی و تهدیدهای خارجی بیمه میکند. با این توضیح به نظر میرسد که دغدغه مسئولان درباره انسجام ملی فقط زمانی برطرف خواهد شد که فهم و تفسیری منطقی و برآمده از دانش سیاست از این مفهوم ارائه شود. فهمی که انسجام ملی را نه در معنای همسانسازی جامعه، بلکه به معنای گفتوگوی عمومی میان گروههای ناهمسان و همچنین گفتوگوی جامعه با حکومت در نظر آورد.