بازخوانی ترانه بیا بریم به مزار در برنامه محفل + فیلم مظفری: همکاری‌های اقتصادی و ساماندهی مهاجرین افغانستانی اولویت استان خراسان رضوی است فرمان جدید ترامپ ممکن است مانع ورود شهروندان پاکستان و افغانستان به آمریکا شود مراکش، میزبان تیم‌های ملی فوتسال افغانستان، چین و پرتغال تغییر در برنامه بازی‌های تیم ملی فوتسال افغانستان در برزیل + جزئیات بازداشت طراح حمله انتحاری در فرودگاه کابل | نخست وزیر پاکستان: یک افغان مسئولیت این حمله را بر عهده داشته است تیم ملی فوتسال افغانستان امشب (۱۴ اسفند ۱۴۰۳) به برزیل می‌رود + تاریخ و ساعت بازی‌های افغانستان درگیری مرزی بین افغانستان و پاکستان با سه کشته و زخمی (۱۴ اسفند ۱۴۰۳) وزارت کشور خواستار افزایش همکاری ایران و افغانستان در حوزه مبارزه با مواد مخدر شد بحران آب در افغانستان | «از کنفرانس طالبان در کابل تا نمایشگاه سازمان ملل در نیویورک» نشست «کمیسیون اهل تشیع» امیددهنده افقی نو در راستای وحدت و همدلی بیشتر در افغانستان برنامه بازی‌های تیم ملی فوتسال افغانستان در جام بین قاره‌ای تفاهم رؤسای‌ بانک‌های مرکزی ایران و افغانستان برای توسعه و تقویت مناسبات پولی و بانکی وقوع انفجار در فرودگاه کابل (۲۹ بهمن ۱۴۰۳) اولین همایش نخبگان افغانستانی به میزبانی تهران برگزار خواهد شد حمله انتحاری به وزارت شهرسازی و مسکن حکومت طالبان (۲۵ بهمن ۱۴۰۳) سفیر ایران در کابل: مسئله حقابه ایران و افغانستان حل شد ثبت نام حج برای مهاجران افغان در ایران آغاز شد (۱۹ بهمن ۱۴۰۳) ایران و افغانستان، طرح‌های مشترک محیط‌زیستی اجرا خواهند کرد ۱۳ لژیونر فوتسال افغانستان در باشگاه‌های ایران، عراق و عربستان
سرخط خبرها

شعری از محمدکاظم کاظمی برای کارگران افغانستان + ویدئو

  • کد خبر: ۱۶۱۸۱۱
  • ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۹
شعری از محمدکاظم کاظمی برای کارگران افغانستان + ویدئو
محمدکاظم کاظمی سال ۱۳۷۷ شعری را برای کارگران افغانستانی سروده است که تاکنون هم به خوبی شرایط آن‌ها را بیان می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ محمدکاظم کاظمی در غزلی شرایط کارگران هم وطنش را اینگونه شرح می‌دهد:

دیدمت صبحدم در آخر صف‌، کولۀ سرنوشت در دستت‌
کوله‌باری که بود از آن پدر، و پدر رفت و هِشت‌، در دستت‌

گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر دراندازی‌
باز این فالگیر آبله‌رو طالعت را نوشت در دستت‌

بس که با سنگ و گچ عجین گشته‌، تکه‌چوبی در آستین گشته‌
بس که با خاک و گِل به‌سر برده‌، می‌توان سبزه کشت در دستت‌

شب می‌افتد و می‌رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم‌
یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت‌

کاش می‌شد ببینمت روزی پشتِ میزی که از پدر نرسید
و کتابی که کس نگفته در آن قصّۀ سنگ و خشت‌، در دستت‌

بازی‌ات را کسی به‌هم نزند، دفترت را کسی قلم نزند
و تو با اختیار خط بکشی‌، خطّ یک سرنوشت‌، در دستت‌

اینجا ببینید:

منبع ویدئو: آرامدیا
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->