پیش بینی بورس فردا یکشنبه (۱۳ آبان ۱۴۰۳) ویدئو| آیفون ۱۶، ۱۰۰ میلیون ارزان‌تر شد! تشریح ظرفیت قانونی پیمان‌های دسته‌جمعی کارگری برای بازار کار پیش بینی قیمت سکه و طلا فردا یکشنبه (۱۳ آبان ۱۴۰۳) حذف ویزا در سفر‌های هوایی مشهد به تاجیکستان (۱۲ آبان ۱۴۰۳) پیش بینی صندوق بین‌المللی پول از اقتصاد ایران تا پایان سال ۱۴۰۳ سردسته ارز‌های دیجیتال سقوط کرد (۱۲ آبان ۱۴۰۳) چرا هزینه‌های بیمه تکمیلی به صورت آنلاین پرداخت نمی‌شود؟ نرخ سود بین‌بانکی کاهش یافت | نرخ بهره ۲۳.۷۲ درصد شد (۱۲ آبان ۱۴۰۳) تصادف مرگبار ۲ خودروی پژو ۴۰۵ در محور ابهر با ۷ کشته + فیلم (۱۲ آبان ۱۴۰۳) شروع قوی و پایان ضعیف بورس | گزارش وضعیت بازار سهام (۱۲ آبان ۱۴۰۳) بررسی قیمت امروز خودرو‌های خارجی (۱۲ آبان ۱۴۰۳) | افزایش ۴۰ میلیون تومانی «دایون» قیمت امروز خودرو‌های داخلی (۱۲ آبان ۱۴۰۳) | اطلس ۵۲۹ میلیون تومان قیمت‌ها در بازار طلا و سکه مشهد ریخت (۱۲ آبان ۱۴۰۳) به املاک و دارایی‌های کارگران و بازنشستگان چوب حراج نزنید قیمت ارز، طلا، سکه و ارز دیجیتال (۱۲ آبان ۱۴۰۳) | دلار ۶۸ هزار و ۷۰۰ تومان نتایج قرعه‌کشی خودرو‌های وارداتی امروز (شنبه، ۱۲ آبان ۱۴۰۳) اعلام می‌شود + لینک سامانه نتایج ابلاغ آیین‌نامه حذف یارانه پُردرآمد‌ها از هفته جاری (۱۲ آبان ۱۴۰۳) فروش ۹۰ روزه چهار خودرو کرمان موتور از امروز (۱۲ آبان ۱۴۰۳) + جزئیات حقوق کارگران در سال ۱۴۰۴ چقدر خواهد شد؟ خراسان رضوی در حوزه کشاورزی جایگاه ویژه‌ای در کشور دارد آغاز عملیات سرشماری عمومی کشاورزی ۱۴۰۳ در مشهد | فعالیت ۱۰ تیم با ۳۱ آمارگیر برای سرشماری همتی: تعرفه ۹۶ درصدی واردات آیفون اصلاح می‌شود مسکن گران می‌شود؟ چرا کار هست، کارگر نیست؟ دلیل عرضه سکه طلای بدون پلمب در مرکز مبادله چیست؟ اعتبار مورد نیاز برای رفع نقاط پرتصادف خراسان رضوی چقدر است؟ قیمت امروز میوه و صیفی جات در مشهد (۱۲ آبان ۱۴۰۳) | سبزی کیلویی ۱۵ هزار تومان افزایش ۱.۳ میلیون تومانی قیمت طلا
سرخط خبرها

روزی که هندوانه خریدیم!

  • کد خبر: ۱۶۲۸۷۵
  • ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۵
روزی که هندوانه خریدیم!
میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

فروشنده به بابا گفت: چه خبره آقا! دو ساعته داری می‌زنی تو سر هندوانه.

بابا گفت: تو سر شما که نمی‌زنم. دارم می‌زنم تو سر هندوانه، می‌خوام ببینم خوبه یا نه؟ مجانی که نمی‌خوام ببرم، بابتش می‌خوام پول بدم. می‌فهمی؟ پول.

میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

گفتم: اتفاقا بابای من هم خیلی ریسک پذیره، ۵۰۰ هزار تومان توی بورس سهام خریده.

بابا لبخند غرورآمیزی زد و گفت: البته این چیز‌ها گفتن نداره پسرم. ولی حالا که بحثش پیش اومد من نه ۵۰۰ هزار تومان که ۵۲۶ هزار تومان توی بورس سرمایه گذاری کردم.

میوه فروش گفت: واقعا؟! من یک توصیه اقتصادی بهت دارم. مواظب باش سهامت رو از بورس نکشی بیرون، بورس به اندازه کافی خودش بالا و پایین داره، شما این حجم هنگفت سرمایه رو بکشی بیرون، شوک بی سابقه به اقتصاد وارد میشه.

بابا که تمام تمرکزش روی هندوانه بود، دوباره زد تو سر هندوانه و به یک مشتری دیگر که کنارش ایستاده بود گفت: به نظر شما آقا این صدای طبل می‌ده.

او هم گفت: صدای پیانو و ویولن سل که نمی‌ده، احتمالا صدای طبل می‌ده.

یک مشتری دیگر هم به بابا گفت: کاش آدم‌ها موقع انتخاب همسر، همین دقتی رو داشتند که شما هنگام انتخاب هندوانه داشتید.

بعد از اینکه ده دوازده تا مشتری دیگر آمدند و چند قلم میوه خریدند و رفتند، بابا هم با خودش سر انتخاب یک هندوانه به توافق رسیــد و به خانـــه آمدیم.

وقتی هندوانه را به خانه بردیم به بابا گفتم: کارد بزنیم بخوریمش.

بابا گفـــت: کارد بخوره به شکمت. بگذار توی یخچال سرد بشه، بعد بخوریم.

یک دقیقه بعد از اینکه هندوانه را گذاشتم توی یخچال، داداش کوچکم گفت: فکر کنم الان دیگه کامل سرد شده باشه.

بابا گفت: حداقل سه ساعت باید توی یخچال باشه.

گفتم: تا الان ۲ ساعت و ۵۹ دقیقه اش گذشت.

رفتم ساعت را کوک کردم تا بعد از سه ساعت زنگ بزند.

مامان گفت: خوبه کسی نیست این صحنه‌ها رو ببینه وگرنه می‌گفتند این‌ها چه گرسنه‌هایی هستند دیگه.

گفتم: بابا! مگه هندوانه گرسنه رو هم سیر می‌کنه؟

بابا گفت: امشب آزمایش عملی انجام می‌دیم، به جای شام هندوانه می‌خوریم ببینیم سیر می‌شیم یا نه!

خلاصه بعد از گذشت سه ساعت، هندوانه شکافته شد.

هندوانه را که خوشبختانه قرمز درآمده بود، خوردیم و من و داداش کوچکم شروع کردیم به تراشیدن پوست هندوانه.

همان طور که داشتم می‌تراشیدم، گفتم: اگر گوسفند داشتیم، می‌شد با پوست هندوانه تغذیه اش کنیم.

مامان گفت: کدوم پوست؟ الان اگه گوسفندی هم می‌داشتیم شما پوستی نگذاشتید بدیم بدبخت بخوره! از بس تراشیدید از پوست هلو هم نازک‌تر شد.

بابا گفت: عیب نداره پوستش خاصیت داره.

مامان نفس عمیقی کشید و آمد پیش من و گفت: پسرم اگه دیگه با این پوست هندوانه کاری نداری بده ببرمش!

و بعد بدون اینکه منتظر جوابم بماند پوست را برداشت و انداخت توی سطل آشغال آشپزخانه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->