پیش‌بینی نرخ دلار تا دور پنجم مذاکرات ایران و آمریکا بیت‌کوین امسال از طلا سبقت می‌گیرد؟ سقف قیمت فروش مرغ اعلام شد طلای جهانی آماده آغاز روند صعودی است؟ (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) قیمت گازوئیل سه‌نرخی می‌شود تحرکات کم‌حجم در بورس ادامه یافت | گزارش وضعیت بازار سهام (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) استاندار خراسان رضوی: «پدیده» تنها یک طرح عمرانی نیست؛ بلکه سرمایه جمع بزرگی از مردم و خانواده‌ها در آن نهفته است روزانه بیش از ۶۵۰ تن گوشت مرغ در خراسان رضوی تولید می‌شود افت شدید قیمت طلا و سکه در مشهد (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) بررسی قیمت امروز گوشت گوسفندی، گوساله و مرغ (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) | گوشت خورشتی در مشهد چقدر قیمت دارد؟ قیمت امروز دلار، طلا، سکه و بیت کوین (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) | سقوط دلار و طلا به کانال پایین‌تر قیمت جدید تخم‌مرغ برای سال ۱۴۰۴ اعلام شد واریز ۱۰ میلیارد دلار درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز به صندوق توسعه ملی بررسی فایل‌های اجاره ملک با رهن ۳۰۰ میلیون تومان در مشهد (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) واکسیناسیون هاری امسال نیز بدون محدودیت در خراسان رضوی انجام می‌شود ۸۷ تن برنج و روغن خوراکی احتکارشده در مشهد کشف شد (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) ۵۰درصد ظرفیت شهرک‌های صنعتی به علت قطع برق تعطیل شده است بررسی وضعیت تسهیلات دهی بانک‌های خراسان رضوی | نسبت مصارف به منابع بانکی افزایش می‌یابد؟ قیمت امروز میوه و تره‌بار در مشهد (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) | هلو و زردآلو به بازار آمد مقایسه قیمت گوشت در ایران و سایر کشورهای دنیا | آیا گوشت در ایران واقعا از همه کشور‌های دنیا گران‌تر است؟ گران‌فروشی نان، در صدر شکایات مردم طرح تعویض کولر‌های گازی برای عبور از بحران کمبود برق از سوی دولت | عملی خواهد بود؟ پیش بینی قیمت دلار (یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) آخرین وضعیت پروژه‌های نهضت ملی مسکن | برای ۶۱۳ هزار واحد، پروانه صادر شد قطعی برق، بورس را مجبور به عقب‌نشینی کرد (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) ارزش بازار فرابورس از ۳ هزار همت فراتر رفت ارائه تخفیف در خدمات نمایشگاهی به واحد‌های تولیدی مشهدی قیمت امروز خودرو‌های خارجی و مونتاژی (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) | افت ۴۰ میلیونی هونگچی درآمد‌ها کجا دررفتند!
سرخط خبرها

روزی که هندوانه خریدیم!

  • کد خبر: ۱۶۲۸۷۵
  • ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۵
روزی که هندوانه خریدیم!
میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

فروشنده به بابا گفت: چه خبره آقا! دو ساعته داری می‌زنی تو سر هندوانه.

بابا گفت: تو سر شما که نمی‌زنم. دارم می‌زنم تو سر هندوانه، می‌خوام ببینم خوبه یا نه؟ مجانی که نمی‌خوام ببرم، بابتش می‌خوام پول بدم. می‌فهمی؟ پول.

میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

گفتم: اتفاقا بابای من هم خیلی ریسک پذیره، ۵۰۰ هزار تومان توی بورس سهام خریده.

بابا لبخند غرورآمیزی زد و گفت: البته این چیز‌ها گفتن نداره پسرم. ولی حالا که بحثش پیش اومد من نه ۵۰۰ هزار تومان که ۵۲۶ هزار تومان توی بورس سرمایه گذاری کردم.

میوه فروش گفت: واقعا؟! من یک توصیه اقتصادی بهت دارم. مواظب باش سهامت رو از بورس نکشی بیرون، بورس به اندازه کافی خودش بالا و پایین داره، شما این حجم هنگفت سرمایه رو بکشی بیرون، شوک بی سابقه به اقتصاد وارد میشه.

بابا که تمام تمرکزش روی هندوانه بود، دوباره زد تو سر هندوانه و به یک مشتری دیگر که کنارش ایستاده بود گفت: به نظر شما آقا این صدای طبل می‌ده.

او هم گفت: صدای پیانو و ویولن سل که نمی‌ده، احتمالا صدای طبل می‌ده.

یک مشتری دیگر هم به بابا گفت: کاش آدم‌ها موقع انتخاب همسر، همین دقتی رو داشتند که شما هنگام انتخاب هندوانه داشتید.

بعد از اینکه ده دوازده تا مشتری دیگر آمدند و چند قلم میوه خریدند و رفتند، بابا هم با خودش سر انتخاب یک هندوانه به توافق رسیــد و به خانـــه آمدیم.

وقتی هندوانه را به خانه بردیم به بابا گفتم: کارد بزنیم بخوریمش.

بابا گفـــت: کارد بخوره به شکمت. بگذار توی یخچال سرد بشه، بعد بخوریم.

یک دقیقه بعد از اینکه هندوانه را گذاشتم توی یخچال، داداش کوچکم گفت: فکر کنم الان دیگه کامل سرد شده باشه.

بابا گفت: حداقل سه ساعت باید توی یخچال باشه.

گفتم: تا الان ۲ ساعت و ۵۹ دقیقه اش گذشت.

رفتم ساعت را کوک کردم تا بعد از سه ساعت زنگ بزند.

مامان گفت: خوبه کسی نیست این صحنه‌ها رو ببینه وگرنه می‌گفتند این‌ها چه گرسنه‌هایی هستند دیگه.

گفتم: بابا! مگه هندوانه گرسنه رو هم سیر می‌کنه؟

بابا گفت: امشب آزمایش عملی انجام می‌دیم، به جای شام هندوانه می‌خوریم ببینیم سیر می‌شیم یا نه!

خلاصه بعد از گذشت سه ساعت، هندوانه شکافته شد.

هندوانه را که خوشبختانه قرمز درآمده بود، خوردیم و من و داداش کوچکم شروع کردیم به تراشیدن پوست هندوانه.

همان طور که داشتم می‌تراشیدم، گفتم: اگر گوسفند داشتیم، می‌شد با پوست هندوانه تغذیه اش کنیم.

مامان گفت: کدوم پوست؟ الان اگه گوسفندی هم می‌داشتیم شما پوستی نگذاشتید بدیم بدبخت بخوره! از بس تراشیدید از پوست هلو هم نازک‌تر شد.

بابا گفت: عیب نداره پوستش خاصیت داره.

مامان نفس عمیقی کشید و آمد پیش من و گفت: پسرم اگه دیگه با این پوست هندوانه کاری نداری بده ببرمش!

و بعد بدون اینکه منتظر جوابم بماند پوست را برداشت و انداخت توی سطل آشغال آشپزخانه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->