مشکل تلویزیون‌های اسنوا و دوو تا ۲۴ ساعت دیگر رفع می‌شود کاهش دامنه نوسان قیمت صندوق‌های سرمایه‌گذاری املاک و مستغلات از (دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴) قیمت‌گذاری گندم به هفته آینده موکول شد آغاز عملیات انسداد چاه‌های آب غیرمجاز در محدوده شهری تربت حیدریه (۶ مرداد ۱۴۰۴) اخطار بانک مرکزی | اگر سفر اربعین نرفتید، ارز مسافرتی را پس بدهید پیش بینی قیمت طلا و سکه (سه شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۴) آب دستگاه‌های پرمصرف قطع می‌شود قیمت امروز خودرو‌های خارجی و مونتاژی (۶ مرداد ۱۴۰۴) | ریزش ۷۰ میلیونی دیگنیتی بررسی قیمت‌های امروز خودرو‌های داخلی (۶ مرداد ۱۴۰۴) | سهند به ۶۰۷ میلیون تومان افت قیمت کرد نرخ تورم تیر ماه ۱۴۰۴ رشد کرد آخرین وضعیت بازار رمزارز‌ها در جهان (۶ مرداد ۱۴۰۴) | قیمت بیت‌کوین افزایشی شد برق ۳۵۹ اداره و بانک پرمصرف در خراسان رضوی قطع شد وزیر نیرو: مردم خاموشی‌های بیش از ۲ ساعت را گزارش دهند ثبت نام محصولات ایران خودرو در قالب ۳ طرح عادی، خودرو فرسوده و جوانی جمعیت آغاز شد (۶ مرداد ۱۴۰۴) سردرگمی زائران و اختلال در اپلیکیشن‌ها و سامانه‌های غیرحضوری ۴ بانک جهت خرید ارز اربعین (۶ مرداد ۱۴۰۴) ریزش شدید بورس در پی اخبار ضدونقیض تعطیلات یک‌هفته‌ای | گزارش وضعیت بازار سهام (۶ مرداد ۱۴۰۴) نرخ بلیت رفت‌وبرگشت مشهد–نجف ۱۵ میلیون تومان اعلام شد معضل ایجاد طبقات مازاد غیر مجاز در ساختمان‌ها و تهدید ایمنی مردم افزایش قیمت ارز اربعین در بانک مرکزی | دینار بازار آزاد مشهد چند؟ (۶ مرداد ۱۴۰۴) قیمت امروز دلار، طلا، سکه و ارز دیجیتال (۶ مرداد ۱۴۰۴) | دلار بازار آزاد صعود کرد بلاتکلیفی ۴ ساله تبدیل وضعیت نیرو‌های شرکتی | فشار پیمانکاران بر کارگران بهره‌گیری از تجربه جهانی برای مقابله با رکود اقتصادی تولید محصول آب‌بر در استان بی‌آب خراسان رضوی! طلای جهانی به پایین‌ترین حد در دو هفته اخیر رسید (۶ مرداد ۱۴۰۴) رشد حدود ۵۰ هزار تومانی قیمت طلا در مشهد (۶ مرداد ۱۴۰۴) ضرورت ساماندهی و اصلاح یارانه نان با رویکرد کارت ملی سرمایه گذاری ۲.۳ میلیاردلاری برای تولید ۷ هزار مگاوات برق خورشیدی
سرخط خبرها

روزی که هندوانه خریدیم!

  • کد خبر: ۱۶۲۸۷۵
  • ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۵
روزی که هندوانه خریدیم!
میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

فروشنده به بابا گفت: چه خبره آقا! دو ساعته داری می‌زنی تو سر هندوانه.

بابا گفت: تو سر شما که نمی‌زنم. دارم می‌زنم تو سر هندوانه، می‌خوام ببینم خوبه یا نه؟ مجانی که نمی‌خوام ببرم، بابتش می‌خوام پول بدم. می‌فهمی؟ پول.

میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

گفتم: اتفاقا بابای من هم خیلی ریسک پذیره، ۵۰۰ هزار تومان توی بورس سهام خریده.

بابا لبخند غرورآمیزی زد و گفت: البته این چیز‌ها گفتن نداره پسرم. ولی حالا که بحثش پیش اومد من نه ۵۰۰ هزار تومان که ۵۲۶ هزار تومان توی بورس سرمایه گذاری کردم.

میوه فروش گفت: واقعا؟! من یک توصیه اقتصادی بهت دارم. مواظب باش سهامت رو از بورس نکشی بیرون، بورس به اندازه کافی خودش بالا و پایین داره، شما این حجم هنگفت سرمایه رو بکشی بیرون، شوک بی سابقه به اقتصاد وارد میشه.

بابا که تمام تمرکزش روی هندوانه بود، دوباره زد تو سر هندوانه و به یک مشتری دیگر که کنارش ایستاده بود گفت: به نظر شما آقا این صدای طبل می‌ده.

او هم گفت: صدای پیانو و ویولن سل که نمی‌ده، احتمالا صدای طبل می‌ده.

یک مشتری دیگر هم به بابا گفت: کاش آدم‌ها موقع انتخاب همسر، همین دقتی رو داشتند که شما هنگام انتخاب هندوانه داشتید.

بعد از اینکه ده دوازده تا مشتری دیگر آمدند و چند قلم میوه خریدند و رفتند، بابا هم با خودش سر انتخاب یک هندوانه به توافق رسیــد و به خانـــه آمدیم.

وقتی هندوانه را به خانه بردیم به بابا گفتم: کارد بزنیم بخوریمش.

بابا گفـــت: کارد بخوره به شکمت. بگذار توی یخچال سرد بشه، بعد بخوریم.

یک دقیقه بعد از اینکه هندوانه را گذاشتم توی یخچال، داداش کوچکم گفت: فکر کنم الان دیگه کامل سرد شده باشه.

بابا گفت: حداقل سه ساعت باید توی یخچال باشه.

گفتم: تا الان ۲ ساعت و ۵۹ دقیقه اش گذشت.

رفتم ساعت را کوک کردم تا بعد از سه ساعت زنگ بزند.

مامان گفت: خوبه کسی نیست این صحنه‌ها رو ببینه وگرنه می‌گفتند این‌ها چه گرسنه‌هایی هستند دیگه.

گفتم: بابا! مگه هندوانه گرسنه رو هم سیر می‌کنه؟

بابا گفت: امشب آزمایش عملی انجام می‌دیم، به جای شام هندوانه می‌خوریم ببینیم سیر می‌شیم یا نه!

خلاصه بعد از گذشت سه ساعت، هندوانه شکافته شد.

هندوانه را که خوشبختانه قرمز درآمده بود، خوردیم و من و داداش کوچکم شروع کردیم به تراشیدن پوست هندوانه.

همان طور که داشتم می‌تراشیدم، گفتم: اگر گوسفند داشتیم، می‌شد با پوست هندوانه تغذیه اش کنیم.

مامان گفت: کدوم پوست؟ الان اگه گوسفندی هم می‌داشتیم شما پوستی نگذاشتید بدیم بدبخت بخوره! از بس تراشیدید از پوست هلو هم نازک‌تر شد.

بابا گفت: عیب نداره پوستش خاصیت داره.

مامان نفس عمیقی کشید و آمد پیش من و گفت: پسرم اگه دیگه با این پوست هندوانه کاری نداری بده ببرمش!

و بعد بدون اینکه منتظر جوابم بماند پوست را برداشت و انداخت توی سطل آشغال آشپزخانه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->