بهرام رادان رسماً از داوری چهل وسومین جشنواره فیلم فجر خارج شد جزئیات تصادف آرمان امیدی، خواننده مسجدسلیمانی برنامه عصر جدید اکران ۳ فیلم کوتاه مشهدی راه‌یافته به فجر در سینما مهر کوهسنگی شهاب آسمان بازیگری | درباره شهاب حسینی، بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران جست‌و‌جو در دنیای امپرسیونیسم | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی در نگارخانه آسمان مشهد نگاهی به مسیر هنری میترا حجار، به بهانه سالروز تولدش آموزش داستان نویسی | این شانزده نفر که به من زل زده اند (بخش دوم) پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما آفریقا مشهد + تاریخ و ساعت نشست خبری بیست‌ودومین جشنواره فجر مشهد برگزار شد | اکران ۳۲ فیلم سینمایی و انیمیشن در سینما‌های آفریقا، هویزه و سیمرغ + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ آغازبه‌کار نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب هنرمندان تایباد و هرات افغانستان انتقاد انیمیشن‌سازها در جشنواره فجر: نه داوری درست داریم نه نگاه درست گفتگو با مهتاب ناظری، برنده جایزه برترین بازیگر بخش دیگرگونه‌های اجرایی تئاتر فجر برای نمایش تلقین درخشش هنرمندان مشهدی در جشنواره تئاتر فجر | تندیس برترین اثر بخش دگرگونه‌های اجرایی به نمایش «تلقین» رسید اعلام اسامی برگزیدگان چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) ۹ فیلم فجر به سانس فوق‌العاده رسید (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) مطالبات کتابفروشی‌ها تسویه شد جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما سیمرغ مشهد + تاریخ و ساعت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما هویزه مشهد + تاریخ و ساعت
سرخط خبرها

به صرف شربت و آه

  • کد خبر: ۱۶۶۸۷۰
  • ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۸
به صرف شربت و آه
مرد که در ایستگاه مردانه ایستادن و حب وطن و شهامت توقف کرده بود، در آخرین لبخند خاطره شد و همانجا هم به مقصد نهایی رسید.

مرد، هودی می‌پوشید، کلاه گپ می‌گذاشت و شلوار جینش را با کفش‌های اسپرت نایکی اش ست می‌کرد، اوقات خوشی کُردی می‌رقصید و سر رفقایش را می‌تراشید و به همه شان می‌گفت: ایشالا سلمونی دومادی ات.

او احتمالا دلش می‌خواسته روزی که برگشت خانه، در خیابان «شهید» بجنورد یک سلمانی بزرگ بزند و سر و صورت داماد‌های شهر را اصلاح کند. یک سلمانی با آینه‌های بزرگ قدی، با بوی عطر کاج و چای تازه دم و آب نبات هلدار. با پلی لیست مورد علاقه اش از موسیقی کرمانجی و چاووشی و یاس؛ و مشتری‌ها از توی آینه گاه به شمایل خود و گاه به تصاویر چه گوارا، تختی و ناصر حجازی نگاه کنند و میزان رضایتشان را از هنر مرد آرایشگر در اینستاگرام استوری کنند؛ و بعد نوبت به خودش هم برسد و مثل تمام مرد‌های هم سن و سالش عاشق شود.

دست زنی را که وقتی برای اولین بار در «قلعه گلی» دید و چشم‌های هردوشان برق زد، بگیرد و پای سفره عقد بنشاند و بعد از عروسی بروند پارک «بش قارداش» و دوتایی دوردور کنند و بعد‌ها کسی را هم داشته باشد که به او بگوید: «بابا».

اگر دختر بود خودش باحوصله موهایش را ببافد و اگر پسر بود مدل دست گرفتن کلاشینکف را نشانش دهد.

اما تیر طالبان تمام صفحات این داستان زندگی را سوزاند و بهار پایان فصل هایش شد؛ که طالبان نگو و بگو باطلان روزگار.

مرد که در ایستگاه مردانه ایستادن و حب وطن و شهامت توقف کرده بود، در آخرین لبخند خاطره شد و همانجا هم به مقصد نهایی رسید.

مردی که خودش را «سرباز تنها» می‌خواند، نامش محمد مهدی احمدی بود، اما حالا «شهید» قبل نامش نشسته است. نامی که می‌توانست روی کارت عروسی با نستعلیق طلایی حک شود با به صرف شیرینی و شام، ولی حالا مادر و پدرش روی رقعه ترحیم سرو بالابلندشان باید برای مهمان‌ها بنویسند به صرف خون جگر و آه؛ و آن‌ها هم باید به جای تالار عروسی در جاده «بابا امان» به قطعه شهدا در گورستان «قلعه گلی» بروند.

برای مردی که نمی‌دانست این کپشن در آخرین پست اینستاگرامی شاید آخرین فشنگ اوست:
«من مثل تو بی معرفت نیستم.»
و این جمله آخرین وصیتش:
«طوری بجنگ انگار هیچی واسه از دست دادن نداری.»
آری چنین کنند بزرگان...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->