روزگاری نه چندان دور در کوچه پس کوچههای همین مشهد دارهای قالی برپا بود و هنوز هم اگر بگردید، شاید دارهایی در گوشه کنار شهر برپا باشد. من هم در عنفوان جوانی چند ماهی تجربه قالی بافی را از سرگذرانده ام و هنوز هم موسیقی آن زمزمههای پشت دار در گوشم مانده است و به یاد میآورم کسانی را که شغلشان این بود و زندگی شان بر آن استوار؛ میبافتند تاری از هنر و پودی از عشق و هر روز نقشی میزدند و رجی بر رج این قالی اضافه میکردند. بهترین دیالوگ را علی حاتمی در فیلم «کمال الملک» درباره فرش ایرانی گفته است: جایی که کمال الملک خطاب به یارمحمد که یک بافنده فرش است، میگوید: استاد تویی، هنر، این فرش است، شاهکار این تابلو است، دریغ همه عمر یک نظر به زیر پا نینداختیم.
ارزش فرش ایرانی آن قدر هست که فیلمی با کارگردانی پانزده کارگردان نامی کشورمان ساخته شد؛ نام هر ساخته کوتاه این کارگردانان خود وصفی از این هنر و صنعت ایرانی است؛ فرش عشایری (بهروز افخمی)، مشترک مورد نظر در دسترس نیست (رخشان بنی اعتماد)، قالی سخن گو (بهرام بیضایی)، گره گشایی (جعفر پناهی)، فرش زمین (کمال تبریزی)، فروشی نیست (سیف ا... داد)، فرمایش آقا سیدرضا (مجتبی راعی)، قالی جادو (نورالدین زرین کلک)، فرش، اسب، ترکمن (خسرو سینایی)، فرش و زندگی (بهمن فرمان آرا)، کجاست جای رسیدن؟ (عباس کیارستمی)، دست آفرینی هدیه به دوست (مجید مجیدی)، فرش و فرشته (داریوش مهرجویی)، خاطره خاطره (رضا میرکریمی) و کپی برابر اصل (محمدرضا هنرمند).
بنا بر آمار رسمی میزان صادرات فرش در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۴ میلیون دلار بوده است و در مقایسه با صادرات سایر کالاها در جایگاه بسیار مناسبی قرار دارد، اما با توجه به وضعیت تحریم، هنر ـ صنعت فرش به توجه و سیاست گذاری بهتری نیاز دارد، چون هم معرفی هنر و فرهنگ و ذوق ایرانی به جهان است و هم پایهای محکم برای اقتصادو صادرات.
در این دهههای گذشته به دلیل کم کاری ما، خیلیها روی دست ما بلند شدند و حتی فرش هایشان را به نام فرش ایرانی در جهان عرضه کردند که خوشبختانه کارگزاریهای تخصصی فرش برای صدور گواهی اصالت ایجاد شده اند تا با این گواهی اصالت، فرشهای هندی، چینی، پاکستانی و ... به نام فرش دستباف ایرانی عرضه نشود. چشم از این هنر برنگیریم و قدر و ارزشش را بدانیم.