همان طور که داشتم اجناس سوپرمارکت را نگاه میکردم، فروشنده گفت: خب، اگه چیزخاصی لازم دارین، بگین بهتون بدم.
گفتم: من باید توی مغازه تون رو خوب نگاه کنم، ببینم چه جنسهایی دارید که من بخرم.
- اینجا که لباس فروشی نیست، تک تک اجناس رو این قدر نگاه کنید. شما چهل دقیقه است اینجایید. صد قلم جنس رو برداشتید بالا و پایینشون رو چک کردید، ولی تا الان یک قلم جنس هم برنداشتید.
یک آب لیمو برداشتم و گفتم: یک جوری نگاه میکنی که انگار من جزو دهکهای پایین اقتصادی هستم و قدرت خرید حتی یک شیشه آب لیمو هم ندارم، ولی بحث پولش نیست.
-پس مشکلت چیه؟
-بحث اینه که این آب لیموهایی که روشون نوشته ۱۰۰ درصد طبیعی واقعا ۱۰۰ درصد طبیعی نیستند. بعد با افتخار گفتم: من وقتی به شیشه آب لیموها نگاه کنم، میفهمم چنددرصد طبیعی هستند. مثلا این آب لیمو فقط ۴۰.۳ درصدش طبیعیه؛ حدود ۶۰ درصدش غیر طبیعیه. من هم دوس ندارم جنسی رو که زیر ۱۰۰ درصد طبیعی باشه بخرم وگرنه توی خونه یک قطره آب لیمو هم نداریم.
آب لیمو را گذاشتم سر جایش. بعد هم رفتم جایی که کبریتها را چیده بود.
فروشنده گفت: کبریت رو چرا برنداشتی؟ اون که قیمتش از بقیه جنسها کمتره.
گفتم: باورکن بحث قیمتش نیست. این علامت استانداردش یک جوریه؛ انگار واقعی نیست.
مغازه دار گفت: متوجه منظورت نمیشم.
گفتم: ببین. علامت استاندارد داره، ولی زیرش ننوشته علامت استاندارد ایران نشانه مرغوبیت کالاست.
مغازه دار نفس عمیقی کشید و گفت: حتما زیرش جا نشده که ننوشته.
-راستی یک چیز جالب. این بیسکویتها چرا اندازه هم اند، ولی قیمشتون فرق میکنه باهم؟
-یکیشون بیسکویت کرم داره، یکی شون کرم دار نیست.
-گفتید کرم دار، یادم اومد یک چیز خنده دار بگم. یکی بوده سوادش خیلی کم بوده، بعد، چون سواد خواندن نوشتنش کم بوده، فکر میکرده بیسکویتهایی که روش نوشته کرم دار، توش کرم خاکی داره. بعدش هم شروع کردم به خندیدن، اما مغازه دار فقط نگاه میکرد و نمیخندید. گفتم:شما نخندیدید؛ چرا؟
مغازه دار گفت:، چون من سلیقه ادبی ندارم، بیشتر به جوکهای دم دستی و مبتذل و اینها میخندم.
-راستی شما چرا فقط کرم دار نمیآرین؟ کرم دارها که خوش مزه ترن. اصلا از این غیرکرم دارها کسی میخره؟ فروشنده چیزی نگفت و فقط نگاهم کرد. در یخچال را باز کردم و پرسیدم: این نوشابههایی که روش نوشته نوشیدنی گازدار، واقعا گاز داره؟
فروشنده گفت: نه خیر. اینها انشعاب تلفن و برق دارند، ولی الکی نوشتند گاز دارند.
خندیدم و گفتم: خیلی بانمک بود. راستی حرف نمک شد، یادم اومد باید نمک بخرم. این نمک هاتون به اندازه کافی شور هستند؟
فروشنده گفت: شما هم حرف از شور زدید، من یادم اومد که شما خیلی شورشو درآوردید. بفرمایید بیرون!