گرانی لبنیات ادامه دارد پیش‌بینی قیمت دلار برای پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۴ قیمت هر کیلو شمش طلا در بورس کالا بعد از یک ماه به ۱۱.۷ میلیارد تومان افزایش یافت (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) پیش‌‌بینی قیمت طلا و سکه پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۴ نمایشگاه مشهد، آوردگاه ارتباط بی‌واسطه تولیدکننده و خریدار | بیست‌وچهارمین نمایشگاه عرضه مستقیم کالا آغازبه‌کار کرد نظام بانکی چطور ترمزِ جهش تولید مسکن را کشید؟ قانون مالیات بر خانه‌های خالی به بازار مسکن کمک نکرد مدیرکل امور مالیاتی خراسان رضوی: تایید فرم تبصره ۱۰۰ و پرداخت مالیات با پیام‌رسان‌های داخلی ممکن شد قیمت امروز خودرو‌های خارجی و مونتاژی (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) | تغییر محسوس قیمت‌ها وزیر جهاد کشاورزی: قیمت گوشت قرمز در اختیار ما نیست و مربوط به بازار است قیمت امروز خودرو‌های داخلی (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) | ثبات قیمت‌ها افزایش ۳۰۰ درصدی قیمت میوه از باغ تا دست مشتری قیمت بلیت هواپیما اوج گرفت (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) افشای راز ۲۰ میلیارد دلاری که در سال گذشته به اقتصاد برنگشت جلسه شورای عالی کار باید فوراً تشکیل شود تا قدرت خرید کارگران جبران شود اتحادیه طلا درباره سکه‌های پارسیان جعلی در بازار هشدار داد سخنگوی صنف جایگاهداران: راهی جز واردات برای تأمین بنزین سوپر وجود ندارد کوچک‌تر‌های بورس به‌ پا خاستند | ازدست‌رفتن حمایت ۲.۶ میلیون واحدی (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) شرط سامانه جامع تجارت برای سرمایه‌گذاران خارجی: به ازای وارد کردن هر خودرو، در ایران ۳۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری کنید ۹۷ درصد از کارگاه‌های کارگری امن نیستند سکه‌های پارسیان گران شدند (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) + جدول قیمت علت اصلی گرانی گوشت و مرغ، نبود پیش‌بینی در واردات نهاده‌های دامی است قیمت طلا در بازار‌های جهانی امروز (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) اعلام شد ادامه رشد ورود سرمایه‌گذاران جدید به بازار سرمایه تولید وانت‌بار جدید در خراسان رضوی تأییدیه استاندارد گرفت سهم ۴۷ درصدی بیمه‌های تکمیلی از بازار | جیب مردم، قربانی هزینه‌های درمان تالارهای عروسی در حال ورشکست شدن هستند تأمین سوخت ژنراتور‌های تولید برق صنایع با ۳۰ برابر قیمت رشد قیمت طلا به کانال بالاتر در مشهد (۲۶ شهریور ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

وجدان بیدار

  • کد خبر: ۱۸۶۸۰۷
  • ۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۴
وجدان بیدار
وقتی مرد وارد خانه شد دید همسرش سفره را پهن کرده و منتظرش است. او گفت: اصلا نمی‌تونم لب به غذا بزنم. منظره‌ای دیدم که اشتهام کور شد.
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

وقتی مرد وارد خانه شد دید همسرش سفره را پهن کرده و منتظرش است. او گفت: اصلا نمی‌تونم لب به غذا بزنم. منظره‌ای دیدم که اشتهام کور شد.
زن گفت: مگه چی شده بود؟
تو قصابی همان طورکه داشتم پول خرید‌ها رو حساب می‌کردم دیدم یک نفر اومد گفت: اندازه ۱۰ هزار تومن بهم گوشت چرخ کرده بدین. طاقت نداشتم این منظره رو ببینم و نفهمیدم بهش گوشت دادن یا نه. ولی آخه گوشت به این گرونی، ۱۰ هزار تومن گوشت چیزی نمیشه. اصلا میشه اندازه ۱۰ هزار تومن گوشت روی ترازو کشید؟
زن گفت: حالا فکر نکن. بیا سر سفره ناهارت رو بخور.

واقعا خوش به حال همون کسایی که وجدان ندارن، راحت این چیز‌ها رو می‌بینن و باز هم بی تفاوت اند. من از گلوم پایین نمیره. برای اینکه اسراف نشه فقط همین ته دیگش رو می‌خورم. شاید تا یکی دو هفته نتونم چیزی بخورم.
بعد از خوردن ته دیگ گفتم: البته شما زحمت کشیدی و غذا درست کردی زشته من از تمام دستپخت شما فقط ته دیگش رو بخورم. فقط در حد یک کفگیر برام بریز.

سپس از سر سفره بلند شد و به سمت یخچال رفت و با یک نوشابه خانواده برگشت و گفت:، چون همین طوری پایین نمیره، باید نوشابه هم کنارش باشه.
چند بار بشقابش پر و خالی شد و آخرین جرعه بطری نوشابه نوشیده شد. مرد همان کنار سفره دراز کشید و گفت: این قدر منظره امروز روی من تأثیر بدی گذاشت که فکر کنم امشب بی خوابی به سرم بزنه و نتونم شب خوب بخوا.

دو ساعت بعد مرد از خواب بیدار شد و در حالی که چشمانش را می‌مالید گفت: فکر کنم ذهنم آماده دیدن منظره امروز ظهر نبود و روش خیلی فشار اومد که این قدر خوابیدم. وجدان بیدار من باعث این خواب طولانی شد.
بعد هم رفت در یخچال را باز کرد و یک پنیر برداشت و گفت: ظهر به خاطر اون منظره غذا از گلوم پایین نرفت. الان یکی دو لقمه نون و پنیر بخورم. یک خربزه هم از داخل یخچال برداشت و گفت: این هم خراب میشه اگه امروز قاچ نشه.

مرد وقتی خواست پوست و دانه خربزه را بریزد چشمش به قوطی ارزن افتاد.
زنش گفت: می‌خوای غذای پرنده‌ها رو هم بخوری؟
مرد همان طور که چند دانه ارزن توی دهانش می‌گذاشت گفت: فقط می‌خام بدونم ارزن چه مزه ایه.
بعد ازاینکه مرد چند مشت ارزن خورد ناگهان حس کرد حال خوبی ندارد. چشمانش را بست و هنگامی که باز کرد دو نفر را با روپوش سفید بالای سر خودش دید.

ببخشید، شما؟
ما ۱۱۵ هستیم. به ما زنگ زدند گفتند شما از حال رفتین. فکر می‌کنی علتش چی بوده؟
صدای مرد حزن آلود شد و گفت: امروز منظره‌ای دیدم که دیگه غذا از گلوم پایین نرفت. فکر کنم از گرسنگی ضعف کردم و از حال رفتم. شما بهم سرم تقویتی می‌زنین؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->