نرخ تورم در مرداد ۱۴۰۴ در خراسان رضوی به ۴۲.۱ درصد رسید مدیرعامل توانیر: صادرات برق تقریبا به صفر رسید تناقض برنامه هفتم توسعه | خودکفایی ۹۰ درصدی در تولید گوشت قرمز همزمان با کاهش مصرف آب قیمت امروز خودرو‌های خارجی و مونتاژی (۶ شهریور ۱۴۰۴) | رشد قیمت‌ها تا ۹۵ میلیون تومان افزایش شدید قیمت خودرو‌های داخلی به دنبال رشد قیمت دلار (۶ شهریور ۱۴۰۴) + جدول جزئیات پیش‌فروش یک میلیون سکه طلا در (۱۷ شهریور ۱۴۰۴) امروز صورت گرفت: افتتاح ۱۵۰ مگاوات نیروگاه خورشیدی در ۸ استان تعداد بانک‌های دارای کفایت سرمایه مثبت به ۲۳ بانک رسید پیش بینی قیمت دلار تا پایان ۱۴۰۴ | افزایش نرخ دلار به دلیل رشد نقدینگی و ریسک‌های سیاسی فروش نان کنجدی در مشهد ممنوع می‌شود؟ متقاضیان نهضت ملی مسکن ۱۷۰ همت واریز کردند طلای جهانی ثابت ماند (۶ شهریور ۱۴۰۴) قیمت امروز دلار، طلا، سکه و ارز دیجیتال (۶ شهریور ۱۴۰۴) | دلار ۱۰۱ هزار تومان را هم رد کرد کمک ۱۳۰۰ مگاواتی برق خراسان رضوی به سایر استان‌ها افزایش قیمت گوشت در مشهد (۶ شهریور ۱۴۰۴) | افت قیمت دام زنده تولید برق خورشیدی در ایران رکورد شکست تعداد خارج‌نشینان یارانه‌بگیر ۹۰۰ هزار نفر است | خارج‌نشینان باید از فهرست یارانه‌بگیران حذف شوند؟ نرخ دلار در مشهد ۱۰۰ هزار تومان را به خود دید (۶ شهریور ۱۴۰۴) نرخ طلا با دلار ۱۰۰ هزار تومانی در مشهد به چه عددی رسید؟ (۶ شهریور ۱۴۰۴) بررسی چالش های حوزه واردات با حضور واردکنندگان خراسان رضوی | ارز چندنرخی؛ دروازه رانت و فساد قیمت امروز میوه و تره‌بار در مشهد (۶ شهریور ۱۴۰۴) | پیاز کیلویی ۱۰ هزار تومان تولید روزانه بنزین در مسیر صعود | رشد ۵ میلیون لیتری بنزین همزمان با هفته دولت ۲۵ هزار مشترک برق خراسان رضوی کنترل‌پذیر شدند چقدر از درآمد تهرانی‌ها صرف مسکن می‌شود؟ جزئیات توزیع برنج دولتی از ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ قدرت خرید مردم در مرداد ۱۴۰۴ نسبت به سال گذشته ۴۲.۴ درصد کاهش یافت جهش کاذب دلار به بالای ۱۰۰ هزار تومان | کارشناسان اقتصادی: منشأ روانی دارد و واقعی نیست پیش‌بینی قیمت دلار پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ | دلار در مرز کانال ۹۹ هزار تومان قرار گرفت سکه ۶ میلیون ارزان‌تر از قیمت بازار در مرکز مبادله حراج شد (۵ شهریور ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

وجدان بیدار

  • کد خبر: ۱۸۶۸۰۷
  • ۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۴
وجدان بیدار
وقتی مرد وارد خانه شد دید همسرش سفره را پهن کرده و منتظرش است. او گفت: اصلا نمی‌تونم لب به غذا بزنم. منظره‌ای دیدم که اشتهام کور شد.
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

وقتی مرد وارد خانه شد دید همسرش سفره را پهن کرده و منتظرش است. او گفت: اصلا نمی‌تونم لب به غذا بزنم. منظره‌ای دیدم که اشتهام کور شد.
زن گفت: مگه چی شده بود؟
تو قصابی همان طورکه داشتم پول خرید‌ها رو حساب می‌کردم دیدم یک نفر اومد گفت: اندازه ۱۰ هزار تومن بهم گوشت چرخ کرده بدین. طاقت نداشتم این منظره رو ببینم و نفهمیدم بهش گوشت دادن یا نه. ولی آخه گوشت به این گرونی، ۱۰ هزار تومن گوشت چیزی نمیشه. اصلا میشه اندازه ۱۰ هزار تومن گوشت روی ترازو کشید؟
زن گفت: حالا فکر نکن. بیا سر سفره ناهارت رو بخور.

واقعا خوش به حال همون کسایی که وجدان ندارن، راحت این چیز‌ها رو می‌بینن و باز هم بی تفاوت اند. من از گلوم پایین نمیره. برای اینکه اسراف نشه فقط همین ته دیگش رو می‌خورم. شاید تا یکی دو هفته نتونم چیزی بخورم.
بعد از خوردن ته دیگ گفتم: البته شما زحمت کشیدی و غذا درست کردی زشته من از تمام دستپخت شما فقط ته دیگش رو بخورم. فقط در حد یک کفگیر برام بریز.

سپس از سر سفره بلند شد و به سمت یخچال رفت و با یک نوشابه خانواده برگشت و گفت:، چون همین طوری پایین نمیره، باید نوشابه هم کنارش باشه.
چند بار بشقابش پر و خالی شد و آخرین جرعه بطری نوشابه نوشیده شد. مرد همان کنار سفره دراز کشید و گفت: این قدر منظره امروز روی من تأثیر بدی گذاشت که فکر کنم امشب بی خوابی به سرم بزنه و نتونم شب خوب بخوا.

دو ساعت بعد مرد از خواب بیدار شد و در حالی که چشمانش را می‌مالید گفت: فکر کنم ذهنم آماده دیدن منظره امروز ظهر نبود و روش خیلی فشار اومد که این قدر خوابیدم. وجدان بیدار من باعث این خواب طولانی شد.
بعد هم رفت در یخچال را باز کرد و یک پنیر برداشت و گفت: ظهر به خاطر اون منظره غذا از گلوم پایین نرفت. الان یکی دو لقمه نون و پنیر بخورم. یک خربزه هم از داخل یخچال برداشت و گفت: این هم خراب میشه اگه امروز قاچ نشه.

مرد وقتی خواست پوست و دانه خربزه را بریزد چشمش به قوطی ارزن افتاد.
زنش گفت: می‌خوای غذای پرنده‌ها رو هم بخوری؟
مرد همان طور که چند دانه ارزن توی دهانش می‌گذاشت گفت: فقط می‌خام بدونم ارزن چه مزه ایه.
بعد ازاینکه مرد چند مشت ارزن خورد ناگهان حس کرد حال خوبی ندارد. چشمانش را بست و هنگامی که باز کرد دو نفر را با روپوش سفید بالای سر خودش دید.

ببخشید، شما؟
ما ۱۱۵ هستیم. به ما زنگ زدند گفتند شما از حال رفتین. فکر می‌کنی علتش چی بوده؟
صدای مرد حزن آلود شد و گفت: امروز منظره‌ای دیدم که دیگه غذا از گلوم پایین نرفت. فکر کنم از گرسنگی ضعف کردم و از حال رفتم. شما بهم سرم تقویتی می‌زنین؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->