قتل هولناک یک زن با ضربات چاقو در مشهد | آیا انگیزه قتل سرقت النگوهای مقتول بود؟ دستگیری «شبح مرگ» در مشهد؛ سرنوشت شوم انتقام‌جوی ۲۶ ساله پس از دو دهه توهم! درمان گرمازدگی حدود ۳۰۰۰ زائر اربعین در خاک ایران | انتقال ۶۷ نفر از زائران از عراق به کشور بهترین هتل های استانبول برای سفرهای خانوادگی؛ تجربه اقامتی راحت و امن نخستین پرواز مشهد به کویته؛ گامی مؤثر در توسعه روابط ایران و پاکستان آخرین وضعیت تردد و تصادفات در مسیر‌های منتهی به مرز‌های خروجی اربعین مصدومیت ۹ نفر در تصادف شبانه در محور نیشابور - مشهد (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) ۳۰ مصدوم در پی خروج قطار از ریل در مسیر کرمان _ زرند (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) مأمور پلیس آستانه اشرفیه در درگیری با قاتل مسلح به شهادت رسید (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) قطار تهران - کرمان از ریل خارج شد (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) زلزله تربت‌جام خسارت نداشت (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) زلزله تربت جام را لرزاند (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) ۴ شرور تهران با شلیک پلیس دستگیر شدند زلزله تهران را لرزاند | واکنش موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران به اعلام نشدن زمین لرزه (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) کلثوم اکبری قاتل ۱۱ شوهر در دادگاه | ماجرای قتل‌ها چه بود؟ نوروفیدبک برای چه کسانی مناسب است - 5 متخصص زبده نوروفیدبک قوچان، خنک‌ترین شهر ایران در بامداد امروز (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) غرب استان تهران لرزید (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) تسکین درد‌های معده و روده با این دانه تابستانی استفاده از دم‍پایی در پیاده روی اربعین مناسب نیست هشدار وزارت بهداشت نسبت به مخاطرات تابش مستقیم نور خورشید شرایط دریافت مستمری توسط بازماندگان + نحوه محاسبه میزان مستمری تمامی امتحانات علوم پزشکی دانشگاه آزاد حضوری شد وزیر آموزش و پرورش در مشهد: شهادت حق شهید کاظمی بود و حیف بود که این مقام نصیب او نشود ۷ زائر ایرانی در تصادف ون با تریلی در ناصریه عراق مصدوم شدند (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) ۵۷۰۰ مجروح در جنگ اخیر | وزیر بهداشت خواستار پیگیری بین‌المللی جنایات رژیم صهیونیستی شد شروع اعزام‌های حج عمره از ابتدای شهریور | حضور پررنگ بانوان در لیست زائران وزیر آموزش و پرورش: بازنشستگان ۱۴۰۳ در اولویت پرداخت پاداش قرار دارند | پیگیری قرارداد کار معین معلمان خرید خدمات بیشترین علت نیاز زائران به امدادرسانی در پیاده‌روی اربعین، تصادفات جاده‌ای است
سرخط خبرها

جهانگرد

  • کد خبر: ۱۷۰۳۱۵
  • ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۵
جهانگرد
مرد جوانی که بر صندلی عقب خودرو نشسته بود، گفت: زندگی همین است دیگر! من هم سینما خواندم. اولش فکر می‌کردم قرار است مثل اصغر فرهادی و کیارستمی با فیلم هایم دنیا را تکان بدهم، اما حالا کارم فیلم گرفتن از عروسی و تولد و مجلس است.

مردی با صدای پرحرارت می‌گفت: خواستن توانستن است! اراده انسان این قدرت را دارد که اگر دستش را دراز کند، می‌تواند هر ستاره‌ای را از آسمان بردارد. پس کافی است بخواهی و تلاش کنی، آن وقت ستاره خودت را از آسمان پیدا کنی و برداری. راننده موج رادیو را عوض کرد و گفت: مزخرفات و توهمات.

گفتم: چطور؟ گفت: من که جوان بودم، دوست داشتم جهانگرد بشوم، دنیا را بگردم و ببینم، اما الان به تنها جایی که رسیده ام، این است که هر روز دور این شهر می‌گردم و دنده عوض می‌کنم برای یک قران و ۱۰ شاهی!

پرسیدم: چه شد که نشد؟ گفت: چه شد ندارد که! جهانگردی پول می‌خواست، من هم نداشتم، وگرنه رفتم مدرک کارشناسی اش را هم گرفتم! بعد هم زن و زندگی و دوتا بچه و....

مرد جوانی که بر صندلی عقب خودرو نشسته بود، گفت: زندگی همین است دیگر! من هم سینما خواندم. اولش فکر می‌کردم قرار است مثل اصغر فرهادی و کیارستمی با فیلم هایم دنیا را تکان بدهم، اما حالا کارم فیلم گرفتن از عروسی و تولد و مجلس است. البته راضی ام.

مرد میان سالی که بر صندلی جلو بود و یک کوله را روی زانویش بغل گرفته بود، گفت: آقا من یک سؤال دارم از شما. راننده به او نگاهی انداخت و گفت: جان؟

مرد گفت: چند روز از بچه هایت دور باشی، می‌توانی تحمل کنی؟ راننده گفت: من به یک صبح تا شب برایشان دلم تنگ می‌شود، تازه با فرزند کوچکم که دختر است، باید روزی دوبار تصویری صحبت کنم تا برسم به خانه! مرد گفت: حاضری دخترت را یک سال نبینی، اما به جایش یک سفر دور دنیا بروی؟ راننده گفت: معلوم است که نه، اما آن زمان که می‌خواستم جهانگرد بشوم، دیگر ازدواج و بچه‌ای هم در کار نبود.

مرد گفت: ببین، من یک جهانگردم، یعنی کارم طوری است که هر چندماه یک گوشه دنیا هستم، هیچ کس هم حاضر نمی‌شود با فردی که بیشتر اوقات نیست، ازدواج کند. اما می‌دانی، گاهی مثلا حتی وقتی که کنار آبشار نیاگارا هستی یا نزدیک کوه‌های زیبای آلپ، بدجور احساس تنهایی می‌کنی.

آن وقت فقط دلت می‌خواهد یک گوش شنوا کنارت باشد و از چیز‌های معمولی بگویی یا صدای ونگ ونگ یک بچه را بشنوی. راننده بعد از سکوتی کوتاه گفت: اوهوم؛ و بعد پیچ رادیو را باز کرد و صدای خواننده‌ای پرانرژی هی تکرار می‌کرد: دوست دارم زندگی رو.... من و آقای میان سال باهم پیاده شدیم.

قبل از اینکه از من دور بشود، پرسیدم: آقا، به غیر از نیاگارا و آلپ دیگر کجا‌ها رفته اید؟ مرد خندید و گفت: بابا، من دورترین جایی که رفتم، بیرجند بوده است، آن هم برای خدمت سربازی! این‌ها را هم گفتم که این بابا از ناامیدی دربیاید!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->