آغاز ثبت‌نام متقاضیان حضور در راهپیمایی اربعین+ لینک ثبت‌نام (۲۷ تیر ۱۴۰۴) اوحدی: حقوق شهدای غیرنظامی در هیئت دولت تعیین تکلیف می‌شود تأکید رئیس بنیاد شهید بر مستندسازی دقیق از زندگی شهدای جنگ ۱۲ روزه افتتاح مشترک سامانه سجا بین ایران و عراق برای تسهیل تردد زائران رئیس ستاد اربعین عراق: تأمین امنیت زائران برای ما در اولویت قرار دارد افتتاحیه مدرسه دارالعلم در حرم امام‌رضا(ع) توقیف یک تریلی با راننده ۱۳ ساله شهادت ۳۴ دانش آموز ایرانی به دست رژیم کودک کش اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه + تصاویر و اسامی مشهد در آستانه میزبانی از جمعیت میلیونی زائران در دهه پایانی صفر ۱۴۰۴ | ثبت‌نام ۴۵۰ کاروان پیاده تا امروز (۲۶ تیر ۱۴۰۴) پیام آیت‌الله سیستانی در پی فاجعه الکوت عراق استقبال از پیکر «سردار شهید غلامحسین غیب‌پرور» در فرودگاه شیراز (۲۶ تیر ۱۴۰۴) گذر از مرز مهران در کمتر از ۵ ثانیه | همه چیز برای زائران اربعین مهیاست لزوم اجرای طرح ملی احیای پیوند قرآن و مسجد همایش بانوان زینبیِ عرب‌زبان در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد زائران اربعین در چه رده سنی نیاز به مجوز ندارند؟ پیکر مطهر شهید «سید حسن حسینی‌نژاد» در مشهد تشییع می‌شود + جزئیات افزایش تعداد متقاضیان حوزه علمیه خراسان نسبت به سال ۱۴۰۳ کتابخانه مرکزی حرم رضوی، میزبان نشریات با محور «کودک، فلسطین و محرم» رویداد ملی «ایران برنده بازی» با محوریت مقاومت، ۶ میلیون مخاطب را جذب کرد روایت عاشورا بر روی نمادین‌ترین سازه‌های شهری ایران
سرخط خبرها

آن روز‌های حرم

  • کد خبر: ۱۷۰۴۸۵
  • ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۱۷
آن روز‌های حرم
آن روز‌ها رواق امام خمینی (ره) صحن بود، یعنی سقف نداشت. به جایش آجر سه سانتی‌هایی داشت که رج به رج نشسته بودند روی هم و بندکشی مرتبی شده بودند.

آن روز‌ها رواق امام خمینی (ره) صحن بود، یعنی سقف نداشت. به جایش آجر سه سانتی‌هایی داشت که رج به رج نشسته بودند روی هم و بندکشی مرتبی شده بودند. در صحن یک حوض زیبا بود که چند لامپ رنگی در وسطش خودنمایی می‌کرد. آن روز‌های دهه ۷۰‌ نمی‌دانم چه گرهی در کار اقوام ما افتاده بود که همه باهم چند شب جمعه رفتیم در همان صحن امام خمینی (ره) دعای کمیل خواندیم. ما بچه بودیم و چشم می‌گذاشتیم شب جمعه از راه برسد تا برویم حرم و بدویم در صحن امام. در آن روز‌های شیرین کودکی تجربه چند ساعت با بچه‌های فامیل بودن در جایی بی انتها مثل حرم برایم خیلی غنیمت بود.

لحظات خوشی بود. گذشت، مثل برق گذشت. چند سال بعد رفتم در جست وجوی خاطرات آن شب ها، اما همه چیز عوض شده بود. صحن امام داشت جایش را به رواق امام می‌داد و حالا آن جغرافیا با سقفی شگرف مسقف شده است. سقفی که پر است از گچ کاری و آینه کاری‌های چشم نواز که وقتی سرت را بالا می‌گیری تا ببینی شان، آن قدر محو در شکوه این سقف زیبا می‌شوی که دلت نمی‌خواهد از آن چشم برداری.

قدیم‌ها وقتی از ورودی پایین خیابان وارد حرم می‌شدیم، شفاخانه حضرت سمت چپ بود. بعد که کمی جلوتر می‌آمدیم، یک درخت خیلی زیبا وسط راهی بود که به صحن انقلاب می‌رسید و بوی غذای آشپزخانه حرم همیشه آنجا می‌آمد؛ غذایی که آن روز‌ها و در دهه ۷۰ به آسانی در دسترس نبود و خوردنش شبیه معجزه بود. یک بار آقایی به پدربزرگم یک فیش غذا داده بود، بی بی جان که رحمت خدا بر او باد، یک دیگ بزرگ برنج گذاشت وسط حیاط، غذای حضرت که رسید، قاتی برنج‌ها کرد تا به همه بچه‌ها و نوه هایش برسد. هنوز بوی گلاب آن پلو و خاطره آن دورهمی‌های شیرین با من است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->