توزیع روزانه ۲ هزار پرس افطاری متبرک در سطح شهر مشهد فلسفه باز بودن در‌های رحمت در رمضان‌المبارک بررسی آموزه‌های ولایتعهدی امام رضا (ع) | «رضا» به مصلحت باشیم ارائه‌ دستاوردهای بنیاد بین المللی امام رضا(ع) در نمایشگاه بین المللی قرآن گل‌آرایی ویژه در حرم مطهر امام رضا(ع) برای استقبال از بهار ۱۴۰۴ ماه رمضان، زمانی برای تعمیق روابط خانوادگی و مهار نفس بوسنی و هرزگوین میزبان نمایشگاه آثار خوشنویسی قرآنی شد تفسیر یک ماهه قرآن کریم در رادیو صدای صلح نیجریه شرایط خرید مجازی کتاب در نمایشگاه بین‌المللی قرآن فراهم شد لزوم استفاده از هنر برای نمایش اعجاز قرآن دومین کنفرانس بین‌المللی «ایجاد پل میان مذاهب اسلامی» در مکه برگزار می‌شود انفاق و ایثار، رمز زندگی جهادی است تولیت آستان قدس رضوی: انفاق یکی از جنبه‌های مهم سیره امام‌رضا(ع) بود روایتی از ضیافت‌های افطاری حرم مطهر امام‌رضا(ع) | مهمان سفره خورشید شباهت‌های روزه‌داری در ماه رمضان با روز قیامت رونمایی از قرآن شهید سیدحسن نصرالله در برنامه محفل + فیلم دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان و چگونگی استغفار از گناهان + فیلم و صوت تأکید بنیاد شهید بر افزایش دیدار با خانواده‌های شهدا و ایثارگران قرآن سوزن‌دوزی‌شده دانشجویان دانشگاه الزهرا(س)، در نمایشگاه قرآن مشهد پخش ۱۲۰ ساعت ترتیل خوانی قرآن از حرم امام رضا (ع) در ایام رمضان ۱۴۰۳
سرخط خبرها

بازگشت به سرزمین مادری

  • کد خبر: ۱۹۱۹۸۰
  • ۱۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۲
بازگشت به سرزمین مادری
وقتی از بالا به مشهد نگاه می‌کنی، خاطرات فشرده می‌شوند، خاطرات امانت نمی‌دهند و در همان چند ثانیه که فرصت داری شهرت را از آن بالا ببینی خاطره‌ها هجوم می‌آورند.

وقتی کارمند شرکت هوایی کارت پرواز را داد دستم خدا خدا می‌کردم، صندلی من کنار پنجره باشد. سوار که شدم مهماندار با لهجه کابلی گفت: «مهربانی صائب» من هم خزیدم بغل پنجره هواپیما. کل مسیر را از آن بالا زل زدم به کوه‌ها و دشت‌ها تا اینکه خلبان میکروفونش را روشن کرد و گفت تا دقایقی دیگر در فرودگاه مشهد مقدس به زمین می‌نشینیم. من یک تکانی خوردم. روی صندلی خودم را به پنجره هواپیما نزدیک کردم، لنز گوشی را تمیز کردم، کم کم دیدم جزئیات زمین به نظرم آشناست.

بچه که بودم و میامی می‌رفتیم، همیشه استوانه بتنی و بزرگ جاده سرخس من را میخکوب می‌کرد. حالا من از آن بالا در بهترین زاویه ممکن داشتم خاطرات بچگی را مرور می‌کردم. اما مقصد جای دیگری بود. خلبان من را رساند میدان هفده شهریور و من فهمیدم؛ «لحظه دیدار نزدیک است.»

حرم را دیدم. گنبد زرد آقا از آن بالا هم باشکوه است. صحن‌ها چفت‌در‌چفت هم و من زل زده بودم به حرم، به گنبد زرد به شاه خراسان. من تا حالا چندباری حرم را از داخل هواپیما دیده‌ام، اما این بار انگار فرق داشته باشد. انگار دلتنگ‌تر بودم. دلتنگ مشهد، حرم و آدم‌های عزیز این شهر.

وقتی از بالا به مشهد نگاه می‌کنی، خاطرات فشرده می‌شوند، خاطرات امانت نمی‌دهند و در همان چند ثانیه که فرصت داری شهرت را از آن بالا ببینی خاطره‌ها هجوم می‌آورند. چند سال قبل که رفته بودم سینما، یک فیلمی بود که در کرمان فیلم‌برداری شده بود. نقش اول فیلم بعد از سال‌ها از غرب برگشته بود به خانه. بعد یک دیالوگی گفت که خیلی به جانم نشست.

او همین‌طور که داشت بین خانه‌ها و محله‌هایی که در کودکی از آن‌ها خاطره داشت راه می‌رفت، گفت: «سرزمین مادری‌ات جایی است که تو از آن خاطره داشته باشی.» و من حالا داشتم بعد از سه‌ماه و سه‌روز به سرزمین مادری‌ام باز می‌گشتم، به مشهد، شهری که دوستش دارم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->