مهلت انتخاب رشته کنکور ارشد تا سه‌شنبه (۲۰ خرداد ۱۴۰۴) تمدید شد پزشکی قانونی ادعای تجاوز به الهه حسین نژاد را تکذیب کرد از بررسی ۴۷۰۰ خودرو تا کشف جنایت الهه حسین‌نژاد؛ توضیحات پلیس درباره نقش اسنپ در این قتل هولناک از سیکس‌پک تا سکته؛ جوانان ایرانی قربانی مکمل‌های بدنسازی ضرب و شتم دکتر پیروز مجتهدزاده، چهره ماندگار علمی کشور در خانه مادرزنش ! سرقت ۱۷ هزار دلاری زن خدمتکار از کمد صاحبخانه در مشهد مصرف تخم مرغ در سالمندان آسیبی به کبد نمی‌رساند ۵۳ هزار زن سالمند تنها در کشور شناسایی شدند | تلنگر حادثه الهه حسین نژاد برای بهزیستی کشته شدن یک قاتل محکوم به قصاص در بیمارستان کرج + جزئیات هشدار دادستان مرکز خراسان رضوی نسبت به آبیاری مزارع و باغات حاشیه شهر مشهد با پساب‌های تصفیه نشده و فاضلاب مرگ تلخ مادر مشهدی بر اثر توپ بازی پسر نوجوان در خیابان ! ۲ دختر تکواندوکار مفقود شده تهرانی پیدا شدند (۱۷ خرداد ۱۴۰۴) اصلاح قانون محکومیت‌های مالی در دستور کار مجلس | آخرین اخبار از قانون مهریه بیست‌وهشتمین فرزند جانباز کرمانی متولد شد شناسایی نوعی از کرونا در خفاش‌ها | خطر شیوع همه‌گیری جدید مرکز نوآوری و فناوری غذا‌های خاص در مشهد افتتاح شد (۱۷ خرداد ۱۴۰۴) گم شدن دو دختر تکواندوکار در تهران + جزئیات هشدار استفاده افراطی کودکان از «گوشی» و خطر افزایش ابتلا به چاقی و دیابت ۱۳ زائر ایرانی تاکنون در عربستان جان باختند (۱۷ خرداد ۱۴۰۴) مهلت معرفی دانشجویان مشمول سربازی برای تعیین تکلیف وضعیت خدمت تعیین شد اختلالی در ایستگاه خواب | «آپنه خواب» زمینه‌ساز مشکلات سلامتی فروش ویژه حدود هزار عنوان کتاب کانون پرورش فکری نوجوانان به مناسبت عید غدیر سازمان حفاظت محیط زیست همچنان به دنبال توله خرس‌ گمشده آیا ورزش در حالت ناشتای صبحگاهی، تأثیر بیشتری بر کاهش وزن دارد؟ تشدید بازرسی‌های وزارت بهداشت در فصل گرما همراه غذا آب بخوریم یا نه؟ مهلت انتخاب رشته کارشناسی ارشد امروز به پایان می‌رسد (۱۷ خرداد ۱۴۰۴) ۱۱ نفر از اعضای یک شرکت هرمی دستگیر شدند (۱۷ خرداد ۱۴۰۴) وضعیت خطرناک اشعه ماورای بنفش با گرم تر شدن هوا
سرخط خبرها

درباره موضوع مهم پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن

  • کد خبر: ۱۷۱۱۱۳
  • ۰۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۳
درباره موضوع مهم پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن
حس اینکه صورتش بعد از چند قطره، دفرمه می‌شود و باد می‌کند و بدتر اینکه، باید بابتش به دیگران جواب بدهد، آزارش می‌داد.
قاسم فتحی
نویسنده قاسم فتحی

فکر می‌کنم چندوقتی می‌شد که «پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن» به مسئله حیاتی یکی از رفقایمان تبدیل شده بود. جوری درباره اش حرف می‌زد انگار موهبتی را از دست داده یا ظلمی ازلی ابدی نصیبش شده است که هیچ رقمه نمی‌تواند کاری برایش بکند. از اینکه خواهرش می‌تواند کلی گریه کند و کسی نفهمد، ولی او با کوچک‌ترین نم اشکی چشم هایش باد می‌کند، شاکی بود. احساس فلاکت می‌کرد. حس اینکه صورتش بعد از چند قطره، دفرمه می‌شود و باد می‌کند و بدتر اینکه، باید بابتش به دیگران جواب بدهد، آزارش می‌داد.

حالا حسابش را بکنید اگر دلش می‌خواست یک وقتی، یک جایی، اصلا گیریم جلو یک جمع بزرگی،‌ها های گریه کند، احتمالا طوری صورتش ورم می‌کرد که نه می‌توانست ببیند، نه می‌توانست نفس بکشد. حالا دیگر برای این پف کردن و قرمزشدن شدید چشم‌ها و راه افتادن آب از لب ولوچه و بینی اش باید فکر اساسی می‌کرد.

البته فکر اساسی که وجود نداشت. کاری از دستش برنمی آمد به جز اینکه جلو خودش را بگیرد. باید حواسش را جمع می‌کرد تا بغض هایش را کنترل کند و از هرگونه موقعیتی که در آن به شدت تحت تأثیر قرار می‌گرفت، اجتناب کند.

نباید در معرض هیچ فیلم و عکس و کتابی قرار می‌گرفت. درواقع اگر هم در معرضشان قرار می‌گرفت، نباید خیلی عمیق می‌شد. نباید زیادی فکر و خیال می‌کرد. بعدش گفتیم سری به خواهرش بزند و ببیند او چطور توانسته است به این ویژگی خدادادی دست پیدا کند.

همه این حساسیت‌ها به این برمی گشت که دیگران او را بابت این گریه‌ها سین جیم نکنند و راستش من -و ما- اصلا متوجه نمی‌شدیم حساسیت دیگران چرا باید این همه برای او مهم باشد. اما مهم بود و در این فقره هم کاری از دست ما برنمی آمد. می‌گفت بعد از گریه کردن چندساعتی بی نهایت حالش خوب است. کیفور است. نفس می‌کشد.

یک جور رهایی و بی قیدی از ته ته درونش ترشح می‌کند که هیچ موقعیت دیگری این حال را برایش نمی‌آورد. ولی همین که می‌خواهد از محدوده اش، از اتاقش، بزند بیرون، نگران است کسی چیزی بگوید و گند بزند به همه این حس وحال؛ و متأسفانه بیشتروقت‌ها این اتفاق می‌افتاد. بحث‌ها بعد از این دیدن چشم‌های پف کرده اش توسط خانواده کشیده می‌شد به این سمت که «این خرس گنده معلوم نیست چشه و چه گندی زده که هر چندروز یه بار زارزار گریه می‌کنه و با چشمای ورم کرده می‌آد بیرون. داره خودش رو کور می‌کنه.»

البته این رفیق خرس گنده ما کم مصیبت نداشت و اتفاقا برای همین هم دلش می‌خواست دست کم با فراغ بال گریه کند، ولی این یک قلم آزادی را داشتند از او می‌گرفتند. دلش می‌خواست بابت همین هم یک دل سیر گریه کند، ولی جلو خودش را می‌گرفت.

فکر نمی‌کردم روزی برسد که یک نفر برای گریه کردن هم سازوکار بچیند، غبطه بخورد و مقرراتی تنظیم کند. فکر می‌کردم گریه ‎ها بداهه می‌آیند و لابد دیگران، حتی نزدیک‌ترین آدم ها، اجازه می‌دهند بی هیچ تصور و نگرانی اشک را بریزی و کارت را بکنی. چاره کار باز هم به دست مرگ باز شد. پدرش از دنیا رفت و حالا هر گریه او یک دلیل مشخص دارد؛ بی پدری!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->