این کتاب بنجامین لاباتوت مصداق بارز اختراع یک چرخ جدید است؛ ساختن جهانیتر و تازه و بهت آمیز؛ کتابی که مثل هیچ کتاب دیگری نیست و ساختارش به هیچ کدام از آنهایی که تاکنون به اسم داستان و جستار و روایت خوانده ایم هم شباهتی ندارد. کار شاق همین است؛ کار بزرگ و عمیقی که هم نخبگان کیف کنند و هم عامه مردم برایش کف و سوت بزنند.
درنهایت باید بگویم «آن گاه که از فهم جهان درمی مانیم» کاری با شما میکند که نفهمید با یک داستان خیالی طرف هستید یا تاریخ طابق النعل بالنعل زندگی و فعالیت چند نابغه.
این کتاب لاباتوت نه تاریخ علم است، نه حاوی قلنبه سلنبههای مغلق و سخت فهم و حوصله سربر؛ داستان نابغههایی است که دستاوردهایشان هم زمان که توانسته جهان را نجات بدهد، به مرگ میلیونها نفر هم منجر شده است.
داستان ازهم پاشیدگی نابغه ها، جنگ، جنون، مکاشفه و شاخ وشانه کشیدن دانشمندان بزرگ جهان بر سر فهم جهان. لاباتوت استادانه توانسته است در همان حین، سرکی هم بکشد به زندگی شخصی شان که پرتلاطم است و پردست انداز؛ روایتهایی که گاه مو به تن آدم راست میکند؛ داستان آنهایی که خیلی خوب ملتفت شدند هرگز نمیتوانند با درس و دانشگاه و تئوری پاسخ پرسشهای بسیاری را پیدا کنند.
حتی فکر کردن زیادی هم فایدهای ندارد. آنها پا در وادی دیگری میگذارند. رنج دیدن نادیدهها در ناکجاآبادی که هنوز دست هیچ بنی بشری به آن نرسیده است، اما در هر دورهای نوابغی پیدا میشوند که جانشان را برای ذرهای نزدیک شدن به حقیقت این جهان مرموز فدا کرده اند. بی شک خوانندهای که داستان زندگی فریتز هابر، الکساندر گروتندیک، ورنر هایزنبرگ، اروین شرودینگر را بخواند، عذاب میکشد، نفسش میگیرد و دست آخر حتی ممکن است کتاب را ببوسد و دوباره از اول شروع کند به خواندنش. لاباتوت داستان فداییان معصوم و مهجور تاریخ علم را نوشته و بابتش کلی تحسین شده و جایزه گرفته است.
ترجمه فرزانه طاهری مثل همیشه آدم را سر ذوق میآورد؛ مترجمی که سال هاست فقط مترجم نیست، مؤلفی است که میتوان کتاب هایش را ندیده خرید و خواند و سر ذوق آمد.