روابط ایران و افغانستان به عنوان ۲ کشور همسایه که تا حدود ۱۵۰ سال پیش تاریخی مشترک داشتند و در کنار هم و البته تعدادی دیگر از کشورهای منطقه، ایران نادری و ابتدای قاجار را تشکیل میدادند، طی سالهای اخیر با تنشهایی روبهرو بوده است. یکی از دلایل عمده این تنشها تلاش برخی از دولتمداران افغانستان برای حل مسائل و مشکلات داخلی خود با استفاده از حربه فرافکنی بوده است. در تازهترین این موارد، اشرفغنی احمدزی، رئیس جمهور کنونی افغانستان، در سخنانی مدعی شد: «افغانستان مهد زبان دری است. ایران پهلویزبان بود. ما زبان و ادبیات دری را انکشاف دادیم.» این ادعا بیشک بیش از هر چیز تلاشی نادرست از سوی این رئیسجمهور برای جلب نظر فارسیزبانان مخالف خود است، فارسیزبانانی که صرف نظر از شیعه و سنی، یا تاجیک، هزاره، سید و ... بودن خود، بر ۲ مسئله تأکید دارند: یک، حفظ موجودیت افغانستان کنونی و جلوگیری از ایجاد پشتونستان از سوی قوم پشتون که اشرفغنی و البته ملامحمد عمر، رئیس سابق طالبان، از شخصیتهای سیاسی برجسته آن هستند، و دیگر، شفاف انتخابات اخیر افغانستان که در آن اشرفغنی بار دیگر رئیسجمهور شد. برای نگاه دقیقتر، بد نیست به ۲ مورد ذیل توجه کنید:
۱. اشرف غنی در تبلیغات انتخاباتی دوره قبل ریاستجمهوری افغانستان برای جلب رأی تمامی پشتونها و از صحنه بیرون کردن سایر رقبای همنژاد خود، بارها به لزوم ایجاد پشتونستان متحد اشاره کرد به نحوی که این رویکرد او اعتراض رسمی دولت وقت پاکستان را که بخشی از پشتونها در نواحی شمالی آن زندگی میکنند به همراه داشت.
۲. اشرفغنی احمدزی چه در دوران همراهی با کرزی و چه در دوران ریاستجمهوری بهشدت مخالف استفاده از واژگان فارسی یا به گفته خودش دری در نامگذاریها بود. نمونه ملموس این موضعگیری او را در ماجرای تغییر نام «دانشگاه کابل» به «پوهنتون کابل» میتوان دید که هرچند با مخالفت بسیاری از فعالان فرهنگی و دانشگاهی و سیاسی افغانستان روبهرو شد و عبدا... عبدا...
بهعنوان رئیس اجرایی کشور هم به این عمل اعتراض کرد، او به عنوان رئیسجمهور نهتنها حامی آن بود بلکه در مجامع مختلف از این عمل به عنوان جلوگیری از نفوذ کشور بیگانه دفاع کرد و با استفاده از اختیاراتش بر این تغییر مهر تأیید زد.
اما این را که چرا در شرایط فعلی اشرفغنی به بیان این سخنان پرداخته است، با تأملی اندک در وضعیت کنونی افغانستان میتوان درک کرد. پس از برگزاری پرحاشیه انتخابات سال جاری ریاستجمهوری افغانستان که به گواه ناظران بینالمللی از منظر اجرا بسیار ضعیفتر از دور قبل بود و با گذشت مدت زیادی از این انتخابات، سرانجام در آذر، نتایج آن به نحوی اعلام شد که اشرفغنی برنده انتخابات باشد. این خاص بودن نحوه اعلام نتایج بدان دلیل است که هیچیک از مواردی که مورد اعتراض نامزدهای مخالف اشرفغنی در طول روند برگزاری انتخابات و پس از آن بود -چون شمارش رأیهای بدون شماره ملی رأیدهندگان یا رأیگیری در برخی از حوزههای قومی پس از تاریخ انتخابات- مورد توجه قرار نگرفت و جوابی به آنها داده نشد. درست به همین علت بود که ۲ نامزد شاخص مخالف اشرفغنی، یعنی دکتر عبدا... عبدا... و دکتر لطیف پدرام که هردو فارسیزبان و مورد حمایت تاجیکان و البته بخش بزرگی از هزارهها و سیدهای افغانستان بودند، از پذیرش نتایج انتخابات سر باز زدند و خواستار بازخوانی دقیق آرا از سوی نهادهای رسمی شدند. در این بین، همراهی نامزدهای پشتون با اشرفغنی و اعتراض نکردنشان به نتیجه انتخابات که قطعا مانند دور پیش، از سوی او بدون پاداش نمیماند، شرایطی فراهم آورد که اشرفغنی تلاش کند به نوعی در بین فارسیزبانان افغانستان اختلاف بیندازد، حرکتی که البته بسیار سازمانیافته و در اصل چاقویی دولب است، زیرا اگر این حرکت به سرانجام برسد و بخشی از فارسیزبانان او را دوستدار زبان خود قلمداد کنند، شکاف در صف مخالفان افتاده است و اگر اینچنین نشود، در مرحله دوم، او میتواند از حربه وابسته بودن مخالفان به کشوری که زبانش با زبان آنان یکی است استفاده کند و با کمک مستشاران آمریکایی حاضر در این کشور، به تصفیه داخلی علیه مخالفان دست بزند. این حرکت به طور قطعی باب طبع آمریکا نیز هست که از هر فرصتی برای ضربه زدن به ایران استفاده میکند. البته ناگفته نماند که برداشت نخست از این حربه پیش از این و در جریان انتخابات اخیر، هنگام سخنرانی اشرفغنی در هرات اجرایی شد -که او سخنانی حاشیهساز و اختلافافکن میان مردم خراسان بزرگ بر زبان آورد-، اما نتیجه نگرفت. بر این اساس، شاید استفاده دوباره از حربهای شکستخورده اینبار برداشتی فراکشوری داشته باشد.