معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز؛ نخستینباری که خبر بدی را به کسی دادم، یازدهسال بیشتر نداشتم. خبر فوت یکی از بستگان بود که از روی خامی و ناپختگی آن را پیش یکی دیگر از نزدیکانم نقل کردم. شنیدن خبر آنقدر طرف را شوکه و حالش را خراب کرد که از دیدن این اتفاق خودم نیز تا چند روز بدحال بودم.
این تجربه ناخوشایند کودکی هنوز هم آنقدر برایم پررنگ است که خیلیوقتها از برخورد با چنین موقعیتهایی گریزانم. چندروز پیش یکبار دیگر در چنین موقعیتی قرار گرفتم و آن ترس دوباره در وجودم زنده شد. مانده بودم از کجا و چگونه شروع کنم و تا چه حدی پیش بروم که ظرف تحمل طرف مقابلم گنجایش شنیدن آن را داشتهباشد.
تازه آن روز برای نخستینبار فهمیدم که بهجز خاطره تلخ کودکی، نداشتن مهارت در برخورد با چنین موقعیتهایی هم، عاملی شدهاست تا دچار اضطراب و سردرگمی شوم و بیشتر بترسم. موضوع را که با شیرین شاهیخانهمقدم، روانشناس درمیان گذاشتم، به نکاتی اشاره کرد و توصیههایی در این زمینه داشت که فکر میکنم، شنیدن آنها برای شما هم خالی از نکته نباشد، بهویژه اگر با چنین موقعیتی روبهرو شوید.
اگر خبر بدی دریافت کرده یا شاهد آن بودهاید و باید آن را به دیگران نیز منتقل کنید، ابتدا آرامش خودتان را بهدست بیاورید، سپس ناقل خبر شوید. حسی که شما از آن خبر پیدا کردهاید روی تفکر شما تأثیر میگذارد و نمیتوانید درست و منطقی حرف بزنید و عمل کنید. پس کمی به خودتان زمان بدهید و آرامش اولیهتان را دوباره پیدا کنید.
پیش از دادن خبر بد قدری تأمل کنید و موقعیت را بسنجید. آیا طرف مقابلتان توان شنیدن این خبر را دارد؟ آیا با شنیدن خبر نیاز به فوریتهای پزشکی پیدا میکند؟ آیا نیاز است که از حضور و کمک شخص دیگری هم استفاده کنید؟ آیا این زمان و این مکان جای مناسبی برای بیان این خبر هست؟ همه موقعیتها را که سنجیدید، خود را برای بیان خبر آماده کنید.
برای دادن خبر ناخوشایند عجله نکنید. رُک و صریح بودن در همه جا خوب است، ولی نباید در چنین موقعیتهایی بیگدار به آب بزنید و بیمقدمه سر اصل ماجرا بروید. سعی کنید با کمی صحبت درباره موضوع یا شخص مدنظر ذهن طرف مقابلتان را برای دریافت خبر آماده کنید. برای نمونه از فرد مدنظر و طولانیشدن روند بیماری و مشکلاتش بگویید.
پیش از بیان خبر بد خود را جای شنونده بگذارید و موقعیت را یکبار در ذهنتان مرور کنید. اینکار به شما کمک میکند از واژهها و جملههای مناسبتری برای بیان خبر استفاده کنید تا هم خبر را بیکموکاست گفته باشید و هم از آثار روانی منفی آن قدری بکاهید. سعی کنید؛ لحنی آرام و پشتیبانی کننده از مخاطب داشته باشید تا او بهتر پذیرای خبر باشد.
برای کاستن از تلخی ماجرا و تأثیر منفی خبری مانند دعوا یا جدایی سعی نکنید با کشاندن پای دیگران به موضوع سبب قضاوت طرف مقابلتان شوید. این شرایط بهاندازه کافی برای او سخت و بحرانی است، پس با دادن کدهای اشتباه او را در موقعیتهایی مانند انتقام و حکم صادرکردن برای دیگران قرار ندهید.
پس از دادن خبر بد، وظیفه خود را تمام شده ندانید. قدری تأمل و با او همراهی و همدلی کنید تا هضم اتفاق برایش راحتتر شود. اجازه بدهید او واکنشهای لازم را نشان بدهد و قدری آرام بگیرد. اگر برخورد نامناسبی داشت، ناراحت و دلگیر نشوید. با او حرف بزنید و از اینکه درکش میکنید و حس او را در این شرایط میفهمید به او بگویید.
شاید اگر قدری از تلخی خبر کم کنید، خودتان در بیان آن راحت باشید، ولی اینکار درست نیست. پس از دخلوتصرف در خبر بپرهیزید و بدون هرگونه تغییر در آن واقعیت را به طرف مقابلتان بگویید. گاهی این کار او را در موقعیتهای بسیار بدتر و شوکآوری قرار میدهد، مانند پنهان کردن خبر فوت کسی و برملا شدن آن در زمان نامناسبتری.
پس از شنیدن خبر بد، واکنش افراد بسیار متفاوت است. همچنین حسهایی که تجربه میکنند نیز متفاوت است. در این موقعیتها معمولا منطق آدمی غیرفعال میشود. بهتر است تاجایی که میتوانید برای خروج او از این حالت وقت بگذارید و با دادن راهکارهای منطقی و چشماندازهای امیدبخش، ولی واقعی، به او برای درک بهتر موقعیت و تصمیمگیری مناسب کمک کنید.
درست است که مقدمهچینی لازم است و باید فرد را برای شنیدن خبر ناخوشایند آماده کرد، اما پس از آن دیگر لازم نیست بهکُندی اصل خبر را بدهید و درگیر جزئیات واقعه شوید. این سبب بیتابی فرد مقابل برای شنیدن خبر میشود و او را اذیت میکند. سریع وارد عمل شوید و اصل ماجرا را خیلی کوتاه و روشن به او بگویید.
پس از مرحله مقدمهچینی و دادن خبر بد، باید فرصتی هم برای بیان جزئیات موضوع و اتفاق درنظر بگیرید، یعنی باید این آمادگی را در خودتان ایجاد کنید تا به پرسشهایی که در ذهن مخاطبتان ایجاد شده پاسخ بدهید. این کار بخشی از روند پذیرش و هضم اتفاق است که در ذهن او نقش میبندد. پس پیش از دادن اصل خبر خود را برای این مسئله هم آماده کنید.
دادن خبر ناخوشایند یک بخش ماجرا و پذیرش آن بخش دیگر آن است که باید خودتان را برای این روی سکه هم آماده کنید و انتظار نپذیرفتنش را از طرف مقابلتان داشتهباشد. این مسئله به عمق خبر و روحیه شنونده بستگی زیادی دارد. اگرچه شدت و حدت آن در افراد مختلف متفاوت است، اما معمولا از یک روند یکسانی در همه افراد پیروی میکند. آنچه اهمیت دارد، این است که بدانیم واکنش همه افراد به یک اتفاق مشابه، یکسان و به یک اندازه نیست.
شوک: نخستین واکنش طبیعی به حوادث شوکه شدن است که مدت زمان آن در افراد مختلف متفاوت است و به عمق فاجعه و پذیرش فرد بستگی دارد.
انکار: نپذیرفتن فوری خبر، یک واکنش طبیعی در همه ماست تا از واقعیت فرار کنیم، پس تعجب نکنید اگر طرف مقابلتان با بیان فرضیههایی حتی غیرمنطقی سعی در فرار از موقعیت داشته باشد.
سوگ: این مرحله پس از پذیرش اولیه اتفاق میافتد و گاهی در برخی اتفاقها مانند از دستدادن عزیزی حتی تا سالها ادامه پیدا میکند. پس حواستان به فرد، در گذر بهتر از این مرحله باشد.
اختلال در زندگی: اختلال در روند زندگی و بیحوصلگی در انجام کارها بخشی از واکنشی است که بدن ما بهطور طبیعی از خودش در چنین موقعیتهایی نشان میدهد، ولی موقتی است.
پذیرش و انطباق: فرد در مرحله آخر با پذیرش این موضوع به زندگی عادی بازمیگردد. اتفاقی که هرچه زودتر در زندگی او بیفتد، زودتر روند طبیعی زندگیاش را از سر خواهدگرفت.