معاون وزیر آموزش و پرورش: مشایعت حماسی مردم چشم دشمنان انقلاب و ایران را کور کرد حضور رئیس سازمان محیط زیست در مراسم تشییع پیکر شهدای اقتدار در تهران مهلت ثبت‌نام فرهنگیان در سامانه نقل و انتقالات تمدید شد (۷ تیر ۱۴۰۴) ۳ کشته و ۵ مصدوم در تصادف دو خودرو سواری در اردبیل (۷ تیر ۱۴۰۴) تاکسی گردشگری چیست و چه مزایایی دارد؟ | اجرای طرح در تهران، به‌زودی بیمه‌شدگان تأمین اجتماعی مغایرت در عناوین شغلی و دستمزد را اطلاع بدهند اطلاعیه جدید سازمان بازنشستگی نیرو‌های مسلح درخصوص حقوق خرداد (۷ تیرماه ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، ۷ تیر ۱۴۰۴) | گرمای شدید در راه مشهد چگونه با پیاده‌روی کلسترول را به تعادل برسانیم؟ عادت‌هایی که متابولیسم را کند می‌کنند غربالگری سلامت روان در تمام مقاطع سنی برای مردان انجام می‌شود یک جامعه‌شناس: مسئله وطن بسیار مهم است | نقطه قوت ایران، مردم هستند رئیس سازمان محیط زیست: نباید از خسارات زیست‌محیطی جنگ غافل شویم معاون آموزش متوسطه آموزش‌ و پرورش: واحدهای آموزشی باید به هوش مصنوعی مجهز شوند پیش‌بینی هواشناسی کشور (۷ تیر ۱۴۰۴) | ورود سامانه بارشی به کشور چند نکته مهم درباره سلامت سالمندان هشدار سازمان تأمین اجتماعی درخصوص کلاهبرداری از پزشکان تشدید نظارت بازرسان بهداشتی در ایام سوگواری محرم و صفر ۱۴۰۴ انجام ۱۰ پرواز از مدینه به مشهد در روز جاری (۶ تیر ۱۴۰۴) فراجا اعلام کرد: عدم تغییر در سیاست‌های فراجا درباره طرد اتباع غیرمجاز اسامی فرآورده‌های بهداشتی و تمیز کننده غیرمجاز منتشر شد وزیر آموزش و پرورش در مشهد: ذره‌ای در مسیر خدمت مجاهدانه و مخلصانه به مردم کم نگذاریم متروی تهران فردا رایگان است (۷ تیر ۱۴۰۴) دستور اخراج همه اتباع غیرمجاز از کشور صادر شد (۶ تیر ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (جمعه، ۶ تیر ۱۴۰۴) | وزش باد، پدیده غالب جوی در سطح استان ۴ پروتکل بهزیستی برای حفاظت از سلامت روان کودکان تحت پوشش در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی عبور دومین هواپیمای خارجی از آسمان ایران (۶ تیر ۱۴۰۴) آخرین مهلت ثبت‌نام آزمون استخدامی آموزش و پرورش، امروز (۶ تیر ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

سادگی‌های بعد از پیچیدگی

  • کد خبر: ۱۷۷۱۰۰
  • ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۸
سادگی‌های بعد از پیچیدگی
می‌گویند دو گروه از پیچیده‌ترین ابنای بشرند: روستایی‌ها و زن ها؛ و پدرم هر چند شرط اول را داشت، اما در مقابل مادرم که هر دو این‌ها را داشت خودش را خسته نمی‌کرد.

مادر من هفتاد و شش ساله است. اهل روستایی در نیشابور. همین امروز ۱۰ مرداد، تولدش است و البته از جشن تولد بیزار است. کل سوادش به آن معنایی که جهان امروز به آن می‌گوید سواد این است که به زور می‌تواند چند کلمه بنویسد (از جمله باد. نان و آب) و اعداد را از یک تا ۱۰ بخواند.

به خاطر این یکی می‌تواند به شش تا بچه اش تلفن کند و عدد فشار خونش را روی دستگاه بخواند. با این حال کمتر در زندگی ام آدمی به پیچیدگی او دیده ام. شاید فقط یک نفر، پدرم؛ که او هم تا وقتی زنده بود جمله پایانی اش بعد از هر مرافعه‌ای با مادرم این بود: من حریف تو نمی‌شوم (هیچ کس حریف مادرم نمی‌شود) و به نظرم این خودش از هوش و خردمندی پدرم بود.

می‌گویند دو گروه از پیچیده‌ترین ابنای بشرند: روستایی‌ها و زن ها؛ و پدرم هر چند شرط اول را داشت، اما در مقابل مادرم که هر دو این‌ها را داشت خودش را خسته نمی‌کرد. در برابر یک روستایی زاده خیامی مسلک سنت گرای فمینیست. بله. این را یادم رفت بگویم که مادرم فمینیست‌ترین سنت گرا و سنت گراترین فمینیستی است که در عمرم دیده ام. توضیحش واقعا پیچیده است، اما به همه این دلایل حرف‌های این زن، که گاهی می‌تواند از خشم دیوانه ام کند، هنوز در زندگی برایم کلیدی برای یک جور دیگر دیدن اتفاق هاست.

در این ستون اگر زنده باشم و بتوانم هر هفته بنویسمش دلم می‌خواهد از او بیشتر بنویسم. نه اینکه، چون مادر من است. به این دلیل که، نمی‌دانم. چون نمی‌خواهم مثل سی و چند سال اول زندگی ام که این حرف‌ها سرم نمی‌شد، بایستم و ببینم که امکان دیدن جهان از یک عدسی عجیب همین طور مفت از کفم برود و فراموش شود و به هوا برود. نمی‌خواهم افسوسش را، آن طور که درباره پدرم دارم، با خودم ببرم آن دنیا.

طبیعت آدم جوری است که تا مدت‌های مدید با این سادگی‌های بعد از پیچیدگی سرشاخ می‌شود. به خصوص اگر پدر و مادرش باشند؛ و من هم شدم. فراوان؛ و با هر دوشان، اما درباره مادرم خوب یادم است که از وقتی سر فرمان را کج کردم و به سمت دیگری رفتم که به «زبان» او گوش دادم و کاری که او با کلمات می‌کرد که همان کلمات من بودند، اما در عبارات او دیگر همان‌ها نبودند.

از بعضی جمله هایش که گاهی به عنوان چکیده جهان بینی یا برداشت خودش درباره یک وضعیت می‌گفت صم بکم می‌شدم. برای امروز که تولدش است بعضی از این عبارات را بیشتر برای یادآوری خودم و شاید خودمان نوشته ام، چون می‌دانم که به یک معنا با نوشتن از یکی شان داریم یک تجربه جمعی را مرور می‌کنیم.
***

حیف از مادرم که مرد (هر وقت غصه چیزی را می‌خورم یا می‌گویم حیف که این طور. حیف که آن طور این را می‌گوید. به نظرش وقتی مرگ هست، حسرت خوردن، دلیلش هر چه هست، بی معناست)

به عشق کی؟ به یاد کی؟ (وقتی که داری خودت را برای چیزی به فنا می‌دهی در حالی که حتی نمی‌دانی چرا؟)

خودم مانده ام و گوش هایم (در توصیف تنهایی اش.)

پال پال کردن (در تاریکی و گیجی پیِ چیزی گشتن. یک جور گمراهی و درماندگی و تنهایی توی این اصطلاح هست که عاشقش هستم.)

مگر دنبال آتش آمده ای؟ (وقتی برای به دست آوردن چیزی یا کسی یا برگشتن به وضعیتی عجله دارم و بی تابی می‌کنم.)

کار یک بار می‌شود (بدون شرح)

تاریکی بنشین، روشنایی را بپا (بدون شرح)

هر چیزی از آدمیزاد بهتر است (همیشه وقتی عکسی، کاغذی، پارچه‌ای یا یادگاری از کسی که دیگر نیست پیدا می‌کند این را می‌گوید.)

دو تا قبر را می‌گذارند کنار هم برای آبادی (بدون شرح)

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->