جایگاه هنرهای نمایشی تصویری در شرایط کنونی و در همه نقاط جهان چنان برجسته و ممتاز است که شاید کمتر هنری را بتوان یافت که در این تراز امکان رقابت داشته باشد. فیلمهای سینمایی، تلویزیونی، انیمیشن، مجموعههای تلویزیونی و امثال اینها قالبهایی هستند که از مخاطبهای فراوانی برخوردارند و تقریبا جهان شمولترین زبان هنری معاصر برای برقراری ارتباط با همه انسانها فارغ از جغرافیا و زبان محسوب میشوند.
به طور اجمالی پیوند یافتن هنرهای نمایشی تصویری با رویکردهای صنعتی، برخورداری از عنصر مهم جذابیت و سرگرمی، پر کردن اوقات فراغت مخاطب، رویکرد روایت داستانی و بهره بردن از هنرهای گوناگون را میتوان مهمترین دلایل اهمیت یافتن بیش از پیش صنعت سینما و گونههای آن دانست؛ چنان که مارتین اسلین، استاد هنرهای نمایشی، به خوبی اشاره میکند که این هنر در گام نخست میکوشد مردم را سرگرم کند تا به این واسطه بتواند پیام و محتوای مد نظر خویش را به طور غیرمستقیم و با رویکرد اقناعی انتقال دهد.
به عبارت دیگر سرگرمی در حوزه سینما و تلویزیون یک هدف غایی نیست، اما یک راهبرد و الزام اساسی است که زمینه جذب مخاطب را در گام نخست فراهم میآورد. اتفاقا همین الگوی مهم موجب شده است که قدرتها همواره به سرمایه گذاری و بهره بردن از ظرفیت سینما توجه داشته باشند. این مسئله به قدری جدی است که بدون تردید امروز قدرتمندترین ابزار هنری عمومی اثربخش از نظر محتوایی و البته پول ساز، سینما و هنرهای وابسته به آن است. همین موضوع و توجه به این هنر صنعت موجب شده است اصل سیاست گذاری در حوزه هنرهای تصویری به یک بایسته بنیادین بدل شود.
در واقع بهره حداکثری از ظرفیت سینما برای جوامع و حکومتهای گوناگون نیازمند این است که در یک نظام سیاست گذارانه و اجرایی متمرکز، درباره آن برنامه ریزی لازم صورت گیرد. اگر سیاست، برنامه ریزی و نظارت دقیق در فرایندهای تولید و توزیع آثار سینمایی نباشد، هیچ گاه امکان تأثیرگذاری حداکثری و متمرکز ایجاد نخواهد شد. به همین دلیل است که بزرگترین قدرتهای سینمایی جهان از برنامهای جامع برای هماهنگی و اتخاذ سیاستهای اصلی برای تولیدات خویش برخوردارند تا همواره از اثربخشی جامع، متمرکز و هم جهت آثار خویش اطمینان داشته باشند.
هر چند اقدامات سیاست گذارانه و فرایندهای نظارت بر تحقق آنها چنان هوشمند برنامه ریزی شده است که شاید در نگاه نخست اساسا نظارتی دیده نشود. در واقع ایشان از ابزارهای کنترلی غیرمستقیم فراوانی برای جهت بخشی به تولید آثار در راستای سیاستهای کلان خویش بهره میبرند. به عنوان مثال یکی از آشکارترین حوزههای کنترل تولیدات سینمایی، تنظیم سرمایه در این حوزه است.
در هر حال با توجه به سابقه هنر سینما در کشور ما و علاقه ویژه مردم به این حوزه، همواره هنرهای تصویری مورد توجه و اقبال عمومی مردم بوده اند. در سالهای اخیر تولید و توزیع آثار سینمایی و گونههای آن در دو حوزه تقسیم میشود. سیاست گذاری و تولید آثار سینمایی در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مجموعههای تلویزیونی نیز در حیطه سازمان صدا و سیما قرا داشت.
مروری بر تاریخ این دو مجموعه در چهل سال گذشته نشان میدهد ظاهرا دو سیاست متفاوت در زمینه تولید در این دو بستر قرار داشته است، به گونهای که رویکرد و قواعد محتوایی در تولید و نظارت در این دو گونه از نظر بستر پخش متفاوت بوده است. این در حالی است که چنانچه اشاره شد، بایسته و لازم است تا جهت تقویت معنایی و ایجاد اکوسیستم واحد برای اثربخشی حداکثری سیاستهای واحد و فرایندهای هماهنگ در تولید و توزیع همه آثار حوزه هنرهای نمایشی دیداری تنظیم شود.
اکنون با توسعه گسترده فناوریهای ارتباطی و ابزارهای پخش و توزیع در فضای مجازی، بخش مهم و گسترده دیگری نیز به نام وی او دی (ویدئو به درخواست) نیز ایجاد شده است. این ابزار امکان دسترسی در لحظه، آسان و مهمتر از آن توسعه حق انتخاب را برای مخاطب فراهم آورده است. آشکار است که این امکان زمینه تحولی جدی در تولید و توزیع آثار سینمایی را فراهم آورده است. در گامهای نخست متولیان شرکتهای وی او دی، بیشتر تمرکز خویش را بر توزیع آثار تولید شده قرار دادند، اما به مرور در کشور ما خود این شرکتها به حوزه تولید ورود کردند.
مشکل از اینجا آغاز شد که این مجموعهها تلاش کردند با تمرکز بر سرگرمی به هر قیمتی زمینه افزایش مخاطب و درآمدزایی خویش را فراهم آورند. اینجا بود که مشکل پیچیدهتر شد. در کنار سیاستهای متفاوت وزارت فرهنگ و صد او سیما در تولید و توزیع آثار سینمایی، معضل شبکههای تولید خانگی نیز اضافه شد. این در حالی است که در کنار توسعه ابزارها و شیوههای توزیع لازم است فرایند سیاست گذاری، برنامه ریزی و نظارت یکپارچه باشد تا زمینه اثربخشی واحد و تقویت زنجیره معنا فراهم آید.
لازم است حاکمیت و قانون گذار به طور جدی به این حوزه ورود کند و یک بازنگری اساسی در این زمینه داشته باشد. به نظر نگارنده منطقیترین شیوه برای بهره بردن حداکثری و متمرکز از ظرفیت حوزه سینما، ایجاد نهادی متمرکز برای سیاست گذاری، برنامه ریزی و توزیع آثار سینمایی در همه قالب هاست.