یک نکته ناگفته از صلح امام حسن(ع) جنون یک مرغ مهاجر ضمانت رسول مهربانی (ص) برای موفقیت و پیشرفت چیست؟ چشم‌هایت را به من قرض بده! | راهکارهای جلوگیری از خود محوری و استبداد رأی در کلام رسول خدا (ص) راهیابی ۱۲۵ متسابق به مرحله استانی چهل‌وهشتمین دوره مسابقات قرآن در خراسان رضوی ۲۵ هزار بسته تحصیلی به دانش‌آموزان نیازمند اهدا شد + فیلم دیوار ندبه چیست و پیامبر اسلام(ص) چه ارتباطی با این دیوار دارند؟ برپایی نمایشگاه عکس «شکوه قم در قاب تاریخ» در قم نقش خانواده در پرورش نسل آینده از دیدگاه امام رضا(ع) خاطره‌ای که ده سال حاجی‌زاده را در لیست شهدا نگاه داشت برپایی دوره‌های آموزش عمومی قرآن کریم در مساجد سراسر کشور آموزش سواد رسانه‌‌ای در مساجد مشهد بیست‌و‌دومین جشنواره فرهنگی‌هنری امام‌رضا(ع) در ۳۱ استان برگزار می‌شود اجرای طرح مساجد جامعه‌پرداز در مشهد ماجرای یک بانوی تونسی و قرآنی که به مشهد رسید | وقتی شفای یک بیمار به هنر پیوند خورد دیدار تولیت آستان قدس رضوی با خانواده آتش نشان فداکار مشهدی به من مشورت بدهید! کلید طلایی برای ساختن سرنوشتی روشن | مروری بر فواید مشورت در زندگی وقف، از سنت دیروز تا موتور توسعه امروز آیت‌الله علم‌الهدی: مجتمع‌های آموزشی ویژه بانوان درمناطق حاشیه‌ای برای جذب نسل جوان ایجاد شود
سرخط خبرها

در سفر اربعین دلتنگ امام رضا (ع) می‌شوی

  • کد خبر: ۱۸۱۷۸۹
  • ۰۸ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۹
در سفر اربعین دلتنگ امام رضا (ع) می‌شوی
حالا من اینجایم. توی هواپیمای ایران ایر و محمدنیکان روی پایم دارد خروپف می‌کند و یک دستم توی موهایش است و با دست دیگر دارم این ستون را می‌نویسم و امان از بی خوابی.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

‌می‌گویند اربعین را باید امام رضا (ع) بدهد و من که ۱۰ روز پیش مشهد بودم این را با یقین خدمتتان عرض می‌کنم. من امسال تقریبا هیچ امیدی به سفر اربعین نداشتم و در زیارت آخر سلطان طوس وقتی دست بر سینه گذاشتیم که خداحافظی کنیم مثل پسربچه‌هایی که برای مامانشان چشم و ابرو می‌آیند که مثلا رضایت نامه اردویشان را امضا کند زدم روی شانه محمد نیکان، پسرم و با حرکت لب‌ها دو را نشان دادم و گفتم اربعین. تیز بود و گرفت و دوباره تا شد و گفت: لطفا منو بابام رو اربعین بفرستین. حالا من اینجایم. توی هواپیمای ایران ایر و محمدنیکان روی پایم دارد خروپف می‌کند و یک دستم توی موهایش است و با دست دیگر دارم این ستون را می‌نویسم و امان از بی خوابی.

ساعت چهار و نیم صبح است، پلک هایم هزار کیلوست، بی خوابی کلافه ام کرده است. ولی چاره‌ای نیست. قول دادم به خانم زردکانلو مسئول محترم صفحه، راستش با یک معذرت خواهی ساده می‌شد بگویم وقت نمی‌کنم و ایشان هم یقینا می‌پذیرفت، اما وقتی پیام دادند لطفا مطلب آهوی ضامن دار (امام رضایی) باشد، دلم نیامد. این خودش هم برکتی دارد. راستش به رغم این حجم از خستگی.

نامردی بود برای آقایی که مهربان عالم است و این سفر را مدیون اویم چند خطی ننویسم، غرض اینکه توی سفر اربعین بی حدوحساب دلتنگ امام رضا (ع) می‌شوی، اربعین سفر شلوغ و پرهیاهویی است و تو نه اینکه خسته شوی نه، ولی یکهو دلت می‌کشد به آرامش و خنکای آن گنبد و بارگاه، به بازی و دویدن و آب بازی بچه‌ها توی آن صحن‌های معطر و تمیز. گفتم بچه‌ها یاد یک شعری افتاده ام که قرار بود در یک مجموعه شعر کودکانه امام رضایی کار شود و متأسفانه ابتر ماند و کار نشد، بد ندیدم یادداشتم را با همین شعر تمام کنم و لذت مشهد رفتن‌های کودکی مان زیر زبانمان لعاب بیندازد و کیفور شویم از آن همه شکوه و سادگی هوش ربا:

یک روز مادر من آرام بر لب حوض می‌شست روسری را
که دید کنج گلدان در زیر سایه بید جوجه کبوتری را

مادر که مهربان بود با جعبه کفش قرمز لانه برای او ساخت
آهسته با سرنگی آب و غذاش داد و یک حوله رویش انداخت

جوجه کبوتر من آرام جان گرفت و پرهاش بهترک شد
شب‌ها اتاق خوابم با بغبغوش پر از، آوای نی لبک شد

رفتیم مشهد آن سال با کل خانواده با خاله‌ها و دایی
هرکس وظیفه‌ای داشت دایی خریدِ نان و خاله ملیحه چایی

بابا وحید نان را آن شب برای دیزی آرام ریز می‌کرد
جوجه کبوترم هم مسئول سفره بود و آن را تمیز می‌کرد

یک روز عصر خسته برگشتم از حرم وَ دیدم کبوترم نیست
یک ریز گریه کردم تا خواب رفتم از خواب جز این خاطرم نیست

دیدم کبوتر من تاجی قشنگ و زیبا روی سرش نشسته
بالای گنبدی سرخ جوجه کبوتر من با مادرش نشسته

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->