زرنگی را اغلب با زیرکی و هوش مترادف میدانند. از لحاظ روانشناسی نیز بین ضریب هوشی و زیرکی رابطه مستقیمی وجود دارد. به گونهای که افراد به اصطلاح زبر و زرنگ را افرادی باهوش تلقی میکنند. در مقیاس کلان هم اغلب چنین قاعده و رابطهای صادق است، مثلاً میگویند مردم یک شهر یا منطقه و کشوری به زیرکی معروف هستند یا بالعکس، بارها نیز شنیده و خواندهایم که مردمان فلان شهر یا کشور، مردمانی ساده و صادق هستند، یعنی نه باهوش هستند و نه زیرک و زرنگ!
اما آنچه در زندگی روزمره شاهد آن هستیم و در اطراف خود میبینیم و تجربه میکنیم، نشاندهنده آن است که معنا و مفهوم زرنگی و زیرکی کمکم دارد تغییر میکند و آدمهای زیرک با آزارهای هوشمندانه رفتارهایی خاص را به جامعه تحمیل میکنند.
به چند نمونه توجه فرمایید، آیا به نظر شما.
رانندهای که سر یک چهارراه دوبله نگه میدارد و به اصطلاح خودش درکمترین زمان و فاصله به مغازهای میرود و چیزی میخرد و بر میگردد، آدم زرنگی نیست؟
کاسبی که جنس مانده از سال قبل را با جنس تازه امسالی مخلوط میکند و به عنوان جنس امسالی به مشتریها قالب میکند، آدم زرنگی نیست؟
تعمیرکاری که با نگاه کردن، عیب ساده وسیلهای را تشخیص میدهد، اما به صاحب وسیله نمیگوید تا به بهانه پیچیدگی عیبیابی، پول بیشتری بگیرد، آدم زرنگی نیست؟
حتما شما میتوانید دهها و شاید صدها نمونه دیگر به این فهرست بیفزایید که ذکر آنها در این نوشتار نمیگنجد. متأسفانه امروزه اینگونه نمونههای پرشمار از تقلبات هوشمندانه افراد همچون تارهای عنکبوت سراسر زندگی ما را دربرگرفتهاند. به طوری که اغلب افراد در شغل خود، ابتدا به جای آنکه به سودهای متعارف و طبیعی آن شغل بیندیشند و روی آنها حساب کنند، به منفعتهای متقلبانه و جانبی آن شغل که البته به هوش و زیرکی فرد بستگی دارد، فکر و روی درآمدهای پنهان ناشی از زیرکی خود حساب باز میکنند!
اکنون این سؤال اساسی را میتوانیم مطرح کنیم که این رفتارهای زیرکانه و هوشمندانه آیا عاقلانه و فکورانه هم هستند؟
به طور قطع پاسخ منفی است. زیرا وقتی افراد تنها با تکیه بر زرنگی و هوش فردی، برای منفعت بیشتر خود، به اختراع شیوههای عجیب درآمد از راههای متقلبانه دست میزنند، هرگز فکر نمیکنند و عقل خود را به کار نمیبرند که همزمان، خود در معرض صدها تقلبکاری و نیرنگهای هوشمندانه افراد و مشاغل دیگر قرار میگیرند.
افراد یک جامعه میتوانند باهوش و زیرک باشند، اما الزاما فکور و عاقل نیستند. جنس رفتارهای عاقلانه با جنس رفتارهای هوشمندانه تفاوت دارد. رفتارهای فکورانه و عاقل، اغلب صادق و سالم هستند، اما رفتارهای زیرکانه اغلب متقلبانه و ناسالم.
از رفتارهای عاقلانه و متفکرانه هم فرد بهره میبرد و هم جامعه، اما از رفتارهای زیرکانه هردو جامعه متضرر میشوند. هرچند ممکن است درنگاه ظاهری و سطحی وگاهی محدود فرد زیرک از رفتار هوشمندانه خود منفعت ببیند، اما در سطح کلان و ازآنجا که در همهجا با اشخاص باهوش و متقلبی از جنس خود مواجه است، به طور قطع زیان خواهد دید.
لازم است که فرد فرد ما به رفتارهای خودمان و دیگران توجه کنیم که آیا واقعا کنشهای فردی و اجتماعی ما براساس عقل و فکر است یا زرنگی و زیرکی و باهوشی؟!
با توجه به آنچه گفته شد تردیدی وجود ندارد که ما در میان انبوه افراد باهوش و زرنگ محاصره شدهایم. اما آیا واقعا به اندازه کافی هم شاهد رفتارهای عاقلانه و فکورانه در جامعه هستیم که بتوانیم از مواهب آن بهرهمند شویم؟ واقعیت آن است که ما همیشه از دود ناشی از هوش افراد، کور شدهایم، اما به ندرت از آتش عقل و فکر، گرم شدهایم.