یکی از ویژگیهای حرم آداب و رسوم خاص آن است. آدابی که سالیان دراز است دست به دست گشته تا امروز و احتمالا در آینده هم خواهد بود. تعویض گلهای کنجهای ضریح؛ نورافشانی میلاد، نقاره زنی، سیاه پوشی حرم، تعویض پرچم سبز گنبد به پرچم سیاه عزا در ایام عزا و دهها آداب دیگر که هرکدامشان داستانی برای خود دارند.
این روزها هم که به ایام شهادت آقا نزدیک میشویم، پرچم گنبد را به پرچمی سیاه رنگ تغییر داده اند و این علامت یعنی مشهد عزادار سلطان خراسان است.
یک همسایهای داشتیم که همیشه حرم میرفت. صبح زود وقتی میخواستم بروم مدرسه او داشت از حرم میآمد، سید بود و اهل محله او را آقاسید صدا میزدند. آقاسید بعدازظهر اربعین پرچم بالا سر خانه اش را از «یا حسین (ع)» به «یا ضامن آهو (ع)» تغییر میداد و این یعنی روضههای خانه آقا شروع شده. هرشب روضه میگرفت تا میرسید به شب شهادت. برای ظهر شهادت هم از قبل چند دیگ مسی بزرگ شله مهیا میکرد و همه محل در حیاط بزرگ خانه آقا مشغول پختن شله میشدند.
بخش زیادی از خاطرات من و بچههای محل از همان مراسم و حال و هوای خاص خانه آقاست. خانه آقاسید مرکز محله بود. همان روضه خوانیها و مراسم پخت شله مشهدی نقش مهمی در رفاقت و صمیمت همسایهها داشت. صبح شهادت همه محل جمع میشدند میرفتیم حرم آقاسید جلو همه یک پرچم سیاه رنگ دستش میگرفت و بقیه محله درحالی لباس سیاه به تن داشتند به سمت حرم میرفتیم. پدر من و چندتای دیگر از مردان محله میماندند خانه آقاسید تا نهار را مهیا کنند.
همان عادت روزهای کودکی تا سالها با من مانده بود، حتی وقتی خانه مان را از چهارراه محمدآباد در رده علی آباد بردیم دریای اول (خیابان وحید کنونی) من صبح شهادت آقا امام رضا (ع) میرفتم حرم.
چندسال قبل هوای رده را کردم؛ از روزنامه زدم بیرون با خط دوم مترو رفتم محله بچگی. آقاسید از دنیا رفته بود؛ خیلی از همسایهها از محله رفته بودند، اما من انگار ایستاده بودم وسط خاطره هایم. انگار همه چیز کوچک شده باشد. پسرهای آقاسید خانه را کوبانده بودند و یک ساختمان چند طبقه مثل قارچ از وسط خاطرات من سر در آورده بود.
حالا که اربعین تمام شده؛ آقاسید در خیال من مهیای عزای سلطان خراسان میشود.