رضوانی _ هریک این رمانها جایگاه ویژهای در بازارهای جهانی دارند، مانند رمان علمیتخیلی، رمان پلیسیجنایی، رمان فانتزی و .... ادبیات ژانر -با این تعریف- در دنیا طرفداران پروپا قرص و دوآتشهای دارد، آنقدر که برای خرید کتاب تازه منتشرشده از فلان نویسنده ژانرنویسشان صفهای بلند میبندند و او را میلیاردر میکنند، مانند اتفاقی که برای خانم جیکی رولینگ افتاد با مجموعه چندجلدی «هری پاتر»، یا آنچه درباره رمان چندجلدی «نغمه آتش و یخِ» جرج آرآر مارتین روی داد و با ساخته شدن اقتباس سریالی محبوبش، «بازی تاج و تخت»، نویسنده آن شهرتی جهانی پیدا کرد.
آثار موفق در ژانرهایی، چون عاشقانه، فانتزی، جنایی و وحشت همیشه از شهرت و محبوبیت برخوردار بودهاند، زیرا توانستهاند قلب و ذهن مخاطب خودشان را به تسخیر درآورند.
محمدحسن شهسواری، نویسنده و مدرس داستاننویسی و دبیر مجموعه رمان ژانر نشر هیلا، در سخن دبیر مجموعه در ورودی این آثار نوشته است: «هیچ نویسندهای بهاندازه ژانرنویس با شهرزاد احساس همذاتپنداری نمیکند. ژانرنویس مخاطب را بر سریر پادشاهی مینشاند و هدفی جز تسخیر عمیق و تمام قلب و ذهن او ندارد، همچون شهرزاد که اگر هرشب نمیتوانست پادشاه را پای نقل خود نگه دارد، هستی خود را از دست میداد.»
تا پیش از انقلاب، داستانهایی در ژانر عاشقانه یا پلیسیجنایی که به صورت پاورقی در روزنامهها منتشر میشد طرفداران زیادی داشت، اما امروز دیگر به آن صورت نه از پاورقی و پاورقینویس خبری هست، نه از مخاطبان آن.
اینکه چرا چنین آثاری تولید نمیشود و از طرفی مخاطبان نیز یا آشنایی لازم را با آن ندارند یا به خواندن این آثار ترغیب نمیشوند، و مسائلی در این زمینه، موضوعی است که خواستهایم در گزارش پیش رو و در گفتگو با ۲ نویسنده ژانرنویس، یعنی ایرج فاضل بخششی که آثار متعددی در ژانر علمیتخیلی یا به قولی دانشبنیاد منتشر کرده و لاله زارع نویسنده ۲ عنوان رمان ژانر جنایی در بازار کتاب ایران، به پاسخ آن نزدیک شویم.
تخیل را پرت و پلا میدانیم
یکی از نکاتی که برخی درباره علت ناموفق بودن و جدی گرفته نشدن ادبیات ژانر در ایران مطرح میکنند این است که این آثار برای مخاطب عامه است، موضوعی که ایرج فاضل بخششی آن را قبول ندارد و میگوید: معتقدم وقتی درباره داستان صحبت میکنیم، چیزی به اسم زرد و عامهپسند نداریم.
اگر برخی سطح ادبی کار را بالا نمیدانند به خاطر آن ذهنیتی است که از ادبیات سنتی خودمان دارند، اینکه ادبیات باید چیزی پرطمطراق باشد. هر نوعی از ادبیات ویژگیهای خاص خود را دارد. داستانهای انگلیسی بسیار با واژهها بازی میکنند، اما در داستانهای آمریکایی چنین چیزی نمیبینید. هر ژانری هم خط و خطوط خودش را دارد. رمانهای تاریخی ادبیات سنگینی دارد، اما آثار ژانرهای پلیسی یا علمیتخیلی ادبیات سنگینی ندارد. من به چنین خط و خطوطی که این ادبیات عامهپسند است و آن ادبیات خاصپسند، اعتقاد ندارم و اصولا اعتقاد ندارم که داستان زرد و سفید داشته باشد.
او که تاکنون چندین عنوان رمان و مجموعه داستان را روانه بازار کتاب کرده است، یادآور میشود: کاری که در اروپا رایج است، اما در ایران نه، این است که آنجا کتابها معرفی میشوند و در ایران نه. در آنجا داستانها را در مدارس میخوانند. منتقدان و ناشران حرفهای دارند و مثل آنچه در بسیاری از هنرهای دیگر رایج است، روی اثر وقت میگذارند. برایش تبلیغ میکنند و کتابِ آن پرفروش میشود. در نتیجه ممکن است داستانهای بسیار خوبی در ایران داشته باشیم، اما نه من بشناسم، نه شما.
از زمان ژولورن تا امروز، ژانر علمیتخیلی از ژانرهای پرطرفدار در غرب و در دنیا بوده، اما اینگونه آثار در ایران چندان مورد استقبال واقع نشده است. نویسندگانی هم که در این ژانر بنویسند انگشتشمارند. نویسنده کتابهای دانشبنیادی، چون «فرشته نگهبان»، «پیامی از فراسوی زمان» و «آقای نسل چهار» درباره استقبال نشدن از این ژانر در ایران میگوید: دلایل زیادی دارد. اولین دلیلش شرایط علم در ایران است. زمانی که غربیها با علم آشنا شدند، ما از آن دور بودیم. برای همین، آینده یا پیشرفت علمی در آینده برای مردم ما قابل تعریف نیست.
دومین مشکل این است که در فرهنگ ما کلمه «تخیل» طوری معنا شده است که اگر کسی کار تخیلی بکند مفهومش این است که پرت و پلا میگوید! تخیل مثل یک چیز منفی است و رمان علمیتخیلی را هم اثری بیخود میدانند! دلیل دیگر به بحث آموزش برمیگردد. ما از دوران مدرسه روی تخیل بچهها کار نمیکنیم و بچهها به چیزهای تخیلی علاقهمند نمیشوند. مسئله دیگر این است که رمانهای علمیتخیلی در دنیا از جایی رشد کرد که ساختن فیلمهای علمیتخیلی این آثار را بزرگ کرد که این اتفاق هم در ایران نمیافتد.
سرانجام جامعهای که در تخیل کردن ضعیف باشد کپیکردن است
فاضل بخششی ادامه میدهد: از طرفی ما به آینده خودمان باور نداریم و تصور میکنیم چیزی برای خودمان طراحی نکردهایم. از این رو اصولا اعتقاد نداریم که میتوانیم داستان علمیتخیلی بنویسیم، در صورتی که تخیل در آثار کلاسیک ما وجود دارد. مثلا در شاهنامه، کیکاووس ۴ عقاب را میبندد به تخت و از این طریق به آسمان پرواز میکند. این داستان هزار سال پیش در شاهنامه آمده است، اما سیستم آموزشی و نوع زندگی، ما را از تخیل دور کرده و این بسیار خطرناک است و باعث میشود همیشه احساس وابستگی کنیم و منتظر باشیم کسان دیگر برای ما تصمیم بگیرند و نتوانیم برای آینده خودمان فکر کنیم.
این نویسنده مشهدی به نقش آموزش در آشنا کردن مردم با آثار خیالانگیز تأکید میکند و میافزاید: در دنیای امروز همهچیز از آموزش شروع میشود. یکی از آموزش و پرورش، یکی هم از حمایت از کسانی که آثار خیالانگیز مینویسند. من کتاب مینویسم و از آن حمایت نمیشود. بنویسم و ننویسم اتفاقی نمیافتد. یعنی حمایتی نیست، نه در اروپا که به من گفتهاند وضعیت ژانر علمیتخیلی در جهان عرب بسیار از ما جلوتر است. من در فیسبوک یک صفحه دارم که داستانهای کوتاه علمیتخیلیام را آنجا میگذارم. ۵۲۰ نفر این صفحه را دنبال میکنند. شاید کمتر از ۳۰ نفرشان داخل ایران هستند و از همین تعداد شاید ده پانزده نفر دانشجویند. حدود ۴۸۵ نفرشان از رشتههای مختلف دانشگاه کابل هستند.
من که اهل افغانستان نیستم، آنها را هم که نمیشناسم، پس چرا صفحه مرا پیدا کردهاند و داستانهای علمیتخیلیای را که آنجا میگذارم میخوانند؟ این برآمده از بحث آموزش و نگاه به آینده است که میگویم و نشان میدهد که نگاه آن دانشجوی افغانستانی به آینده است و نگاه دانشجوی ما نه. به نظرم جامعهای که در بخش خواندن داستان علمیتخیلی و تخیل کردن ضعیف باشد، آیندهای پیش رویش نیست جز کپی کردن.
انقطاع نسلی نویسندههای ژانر، خوانندهها را دور کرد
لاله زارع که ۲ رمان «جمجمه جوان» و «بیتابوت» در ژانر جنایی در ۲ سال گذشته از او منتشر شده است، به گفته خودش، نوشتن در این ژانر را از حدود ۱۰ سال پیش آغاز کرده است. او رمانی دیگر با عنوان «راز کیارش» نیز در دست چاپ دارد که پیش از این در فضای آنلاین انتشار داده است. در متنی که این داستاننویس درباره آثارش نوشته، آمده است: «سعی کردهام کارها با استانداردهای بینالمللی مطابق باشد تا اگر روزی مخاطب خارجی هم خواست بخواند فکر نکند چیزی پیشپاافتاده میخواند، البته تا آنجایی که اجازه ورود داشتهام، چون نیروی انتظامی ما این امکان و اجازه را نمیدهد که مثل نویسنده خارجی برویم سازوکارهایشان را از نزدیک ببینیم یا شخصیت اصلی را بسازیم. من در کارم چیزهایی را نوشتهام که میشده است بازگو کرد و مجوز گرفت و این همه واقعیت نیست.»
گام برداشتن در عرصه ادبیات ژانر مشکلات و دشواریهای خاص خود را دارد و گاه وضعیت به گونهای است که کمتر کسی رغبت میکند در این حوزه قلم بزند. زارع درباره موانعی که بر سر راه ادبیات ژانر در ایران وجود داشته و امروزه مانع از جدی گرفته شدن آن شده است، میگوید: در ایران ژانر رمانس خیلی پرفروش بوده است که با عنوان ادبیات عامهپسند شناخته میشود. اما در ژانرهای دیگر دچار افت شدهایم.
ادبیات پلیسیمان پیش از انقلاب ژانری پرخواننده بوده و پاورقیهای پلیسی خیلی خوبی نوشته میشده است. اما بعد از انقلاب، نویسندههای آن آثار یا بایکوت شدند یا شرایط کار برایشان فراهم نشد یا مهاجرت کردند و در نهایت نویسندههای قبلی رفتند و جایشان خالی ماند تا انقطاع و فاصلهای بین نویسندههای ژانر رخ دهد. از طرفی، سختیها و محدودیتهایی هم برای نوشتن رمانهای پلیسی و مشخصا جنایی وجود داشت و سبب شد که عدهای از این کار منصرف شوند و کمکم مخاطبان هم فاصله گرفتند. با این همه، امروز تصمیم گرفتهایم دوباره شروع کنیم و به نوعی این ژانر از نو متولد شده است.
او به حرفهای شدن خواننده ایرانی در ژانرهای جنایی و پلیسی اشاره میکند و میافزاید: میتوانید آمار فروش رمانهای ترجمهشده را در ایران ببینید. ادبیات پلیسی و جنایی خارجی همچنان در ایران پرطرفدار هستند. یعنی این علاقه و ظرفیت در ایران وجود دارد.
البته وقتی مخاطب ایرانی بهترینهای ادبیات خارجی را خوانده است و با ذهنی حرفهای شده با ادبیات جنایی فارسی روبهرو میشود، ممکن است توقعش بالا باشد، اما با وجود همه مسائلی که هست، من و چند نویسنده دیگری که مجموعهای از ادبیات ژانر منتشر میکنیم، بازخورد بدی از کارهایمان نگرفتهایم. چاپ اول هر ۲ کتاب من تمام شده و با آن برخورد قهرآمیز نشده است. اگر نویسندهها کار روی این ژانر را ادامه دهند، شاید آثار ایرانی هم زمانی بتوانند شانهبهشانه ادبیات پلیسی خارجی پیش بروند.
اهمیت حرکت روی خط ژانر و واقعبینی
این نویسنده رمانهای جنایی در پاسخ به این پرسش که نقاط ضعف ادبیات پلیسی و جنایی در ایران چیست اظهار میکند: در رمانهای خارجیای که من دنبال میکنم، همه آثار رمانهای درجهیکی نیستند، اما بیشترشان به قواعد ژانری پایبندند و از آنجا که نسبت به آثار ما از معماهای پیچیدهتر یا شگردهایی هوشمندانهتر در گرهگشایی استفاده میکنند، رمانهایشان در شکل تکنیکی جذابتر از کار درمیآید. حالا مضمونش به جهانبینی نویسنده ربط دارد که چقدر عمیق باشد. رمانهایی که در ایران نوشته شده است خیلی پایبند به قواعد ژانر نیستند.
بعضی از دوستان میگویند که در ژانر ننوشتهایم و خود را ملزم به قواعد ژانری نمیدانیم، در حالی که وقتی شما با یک وعده به مخاطب کار را شروع میکنید، باید با همان وعده هم آن را به پایان برسانید. نمیشود به مخاطب نشان بدهیم که قرار است پرونده قتلی را دنبال کند، اما وسطش، چون از حل معما درماندهایم یا، چون نتوانستهایم روی خط پلات حرکت کنیم، از چیزی که وعدهاش را دادهایم تخطی کنیم و بگوییم نمیخواستیم این را براساس ژانر بنویسیم.
سخن پایانی این نویسنده نیز این است: بیش از هر چیزی نویسندهها هستند که باید به کار خودشان ایمان داشته باشند و همچنین نباید توقع بازده زودهنگام داشته باشند و اگر میخواهند وارد این فضا شوند، به اثرشان نگاهی واقعبینانه داشته باشند تا بالأخره به نتیجه برسند.