زبان دبستان را خیال انگیزترین و پرتصویرترین زبان میدانم؛ زبانی که برای همه ما آشناست؛ آشنا و مانا در ذهن. این زبان را از چشمها هم میشود خواند. تجربه تحصیلی و حتی زندگی میگوید شاید درسهای کلاسهای دیگر را در گذر زمان فراموش کنیم، اما ساختار درسی دبستان بسان خاطرات روشن تا همیشه با آدم میماند. ما در کلاس اول دبستان در کتاب فارسی با «الفبا» آشنا میشویم و در کتاب ریاضی با جدول ضرب. از این دو مؤلفه یادگیری وام میگیرم تا در یک درس اجتماعی که تا همیشه ما را باید تدبیر کند، به یک فهم مشترک برسیم. میدانیم که الفبا، ترتیب حروف را به ما میآموزد.
این را هم البته میدانیم که در چینش کلمات، جای حروف بسته به نقشی که دارند، فرق میکند. برخی حروف شاید کمتر استفاده شوند، اما برخی حروف بسامد بیشتری دارند و زیادتر به کار و به چشم میآیند، مثل «پ» در ساحت امنیت و آرامش. البته حرف «پ» اولین حرف الفبای امنیت نیست. نباید هم باشد. اگر بخواهیم با الفبای مدرسه قیاس کنیم، باید آن را بگذاریم جای «ی»، آخرین حرف الفبا؛ اما «پ» نمایانترین حرف این الفباست و نماد آن نیز هم؛ جامعه امنیت را با پلیس و کارکرد امنیت بانی اش، اندازه میگیرد.
اما واقعیت این است که در مراحل پیش نیاز و عملی، بسیاری از نهادها و حتی «شخص-فرهنگ ها» پیش از پلیس باید ایفای نقش کنند؛ در حوزه فرهنگ و تربیت و پرورش شخصیت انسانها تا ساخت سازههایی که امنیت را ارتقا دهند. فقط وقتی دیواری فروریخت و «حرز»ی شکست، باید پلیس به میدان بیاید، نه اینکه همه بار خود را زمین بگذارند و توقع داشته باشند پلیس آن همه را بردارد. نمیشود این. تجربه جهانی هم این را امضا میکند که نمیشود همه بار را زمین گذاشت و توقع داشت به بهترین شکل برداشته شود و با سلامت به مقصد برسد.
زمانی میشود توقع داشت که همه چیز سر جای خودش باشد که «همه»، تمام وظیفه و نقش خود را در کارکردی حرفهای به انجام رسانند. اگر چنین نشد، نه تنها آن توقع نابجاست، بلکه با رفتارهای نابجا در جامعه مواجه خواهیم شد که خسارت هایش دامن همه را خواهد گرفت. اینجاست که باید جدول ضرب و تقسیم به میان بیاید و سهمها را مشخص کند. به این مهم توجه کنیم تا جغرافیای وطن از مرز تا مرکز، به کنشگری همگانی و امنیت تمام ساحتی برسد.
در این زنجیره، هر حلقهای که ترک بردارد، از قوت همه زنجیر کاسته میشود. استحکام همه زنجیره است که انسان را به امنیت میرساند و امنیت ستیزان را زنجیر بر پای مینهد. بدانیم که هر چالهای که ایجاد شود، هر زخمی که بر جسمی بنشیند، هر آهی که از نهاد جانی برخیزد، نه فقط پلیس، بلکه همه ما مسئولیم.
کار خود را درست انجام دهیم، باقی مانده را پلیس به اقتدار انجام خواهد داد؛ اقتداری که جان مایه از همراهی تمام ساحتی مردم میگیرد. البته میوه شیرین شجره طیبه اقتدار هم در سبد و سفره و کام مردمان قرار میگیرد. اینجاست که میتوان گفت کمک به پلیس در ارتقای امنیت، کمک به خویش است. حمایت از امنیت، قوه کردن دیوار خانه خود معنا میشود. خردمندان با این شیوه از خانه و جامعه و کشور خود دفاع میکنند. ملت ما هم در خردمندی و خردورزی، پرچم دار است.