نشست «نقش قانون عفاف و حجاب در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی» در مشهد برگزار شد حجاب یک مسئله تمدنی و وجه تمایز ما با دنیای غرب است روماتیسم مفصلی ریسک بیماری‌های قلبی را افزایش می‌دهد معاون دادستان مرکز خراسان رضوی: بیش از ۵۰ درصد طلاق‌ها ناشی از بی حجابی و بی‌بند و باری است ۱۵۰ دستگاه تلفن همراه سرقتی در مشهد کشف شد (۲ دی ۱۴۰۳) حق حبس در نکاح چیست و چه آثاری دارد؟ اصول رانندگی در زمان یخبندان و لغزندگی جاده | لغزندگی و رانندگی سقوط مرگبار بالگرد آمبولانس در ترکیه + فیلم عذرخواهی رئیس سازمان نظام پزشکی درخصوص حادثه نابیناشدن ۹ نفر در بیمارستانی در تهران تعداد پشت‌نوبتی‌های جهیزیه به صفر خواهد رسید مدارس کردستان فردا (۳ دی ۱۴۰۳) حضوری است آسیب‌دیدگان اجتماعی بیمه سلامت می‌شوند سالمندشدن جمعیت چه مشکلاتی به دنبال دارد؟ آیا خیار‌های توخالی برای خوردن بی‌خطر هستند؟ کمبود مدرسه در خیابان شهید آرمون مشهد و اطراف آن همچنان پابرجاست | روزنه‌های امید برای حل مشکل کمبود مدرسه هشدار سطح نارنجی سازمان هواشناسی برای مشهد و ۸ کلانشهر دیگر (۲ دی ۱۴۰۳) چگونه از کلاهبرداری‌ در خرید و فروش طلای آنلاین جلوگیری کنیم؟ رئیس‌کل دادگستری خراسان رضوی: مشکلات و تنگنا‌های موجود باید با کار جهادی و تلاش مضاعف رفع شود انجام ۷ هزار تست HIV و شناسایی هفت مورد جدید در مشهد ۵۲ درصد سالمندان را زنان تشکیل می‌دهند توجه وزارت ورزش به قاچاق مکمل‌ هشدار پلیس فتا درخصوص برخورد با سازندگان ویدئو‌های چالشی اینستاگرامی ۳۸ درصد فرهنگیان نیازمند مسکن هستند نزاع مرگبار در دورهمی خانوادگی + عکس وزیر آموزش و پرورش: امتحانات نهایی به هیچ وجه تعطیل نخواهد شد  ۹۶ درصد افراد در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال باسواد هستند پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (یکشنبه، ۲ دی ۱۴۰۳) | تداوم روند افزایش دما تا پایان هفته جاری جزئیات طرح بیمه زنان خانه‌دار و دختران اعلام شد فرودگاه مشهد، میزبان ۱۱۰ بانوی نخبه در پروازی با کادر و خلبان زن | پرواز «ایران بانو» به مشهد آمد (۲ دی ۱۴۰۳) + عکس و فیلم تعویق اعلام نتایج اعتراضات آزمون کیفیت‌بخشی آموزش و پرورش وعده ساخت ۵هزار مدرسه از محل مولدسازی در خراسان رضوی خانواده فاطمی، مقدمه جامعه‌سازی
سرخط خبرها

۲ دهه کار در سالن تشریح | شب‌ها خواب کالبدشکافی می‌بینم | با مرگ کنار آمده‌ام

  • کد خبر: ۱۹۴۲۷۶
  • ۲۲ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۰
۲ دهه کار در سالن تشریح | شب‌ها خواب کالبدشکافی می‌بینم | با مرگ کنار آمده‌ام
گفتگو با پزشکی که نزدیک به دو دهه از عمرش را در سالن تشریح پزشکی قانونی گذرانده است.

(خواندن این گزارش برای گروه سنی کمتر از چهارده سال پیشنهاد نمی‌شود.)

به گزارش شهرآرانیوز آفتاب نزده است که سر قرارمان حاضر می‌شوم. خودش می‌گوید قبل از شروع به کار سالن گفتگو را آغاز کنیم و تا قبل از اینکه خودرو اجساد سر برسد، تمامش کنیم. برای اولین بار است که به سالن تشریح  پزشکی قانونی پا می‌گذارم. آنچه از این مرکز امروز در ذهن عموم جامعه نقش بسته است، مربوط می‌شود به همه چیز‌هایی که فقط شنیده اند، نه وظیفه واقعی آن. گروهی از مردم معتقدند که در پزشکی قانونی اجساد تکه تکه می‌شوند، برای همین هم هست که تا اسم پزشکی قانونی می‌آید، خانواده متوفیان به هر دری می‌زنند تا پیکر عزیزشان از این مرکز سر درنیاورد.

گروهی هم می‌گویند اعضای اموات را برمی دارند؛ حال اینکه برداشتن اعضای اجساد به چه درد می‌خورد، سؤالی است که برای جوابش باید گشت و پرتقال فروش را پیدا کرد. دراین میان، اگر صحت همین گفته‌ها را از راویانشان بپرسید و دنبال مدرک باشید، قطعا این افراد دفاعیه محکمه پسندی برای اظهاراتشان درباره پزشکی قانونی نخواهند داشت. این موضوع فقط متکی به شنیده هاست، نه آنچه حقیقت دارد.

داخل اتاق مدیر بخش نشسته ایم که دکتر سعید عرفانی جورابچی، پزشک متخصص سالن تشریح، به سراغم می‌آید. خوش قول است و طبق وعده‌ای که از قبل با او گذاشته ام، درست سر ساعت ۶:۳۰ حاضر می‌شود. با هماهنگی‌هایی که از قبل با مدیرکل، حراست و مدیر روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی انجام داده ام، ابتدا قرار می‌شود همراه با دکتر عرفانی از سالن تشریح بازدید کنیم تا از نزدیک با محیط کار این پزشک باسابقه سالن تشریح آشنا شوم.

بعد از گذر از دو پاگرد و پشت سرگذاشتن بیست سی پله به در ورودی سالن تشریح می‌رسم؛ دری آلومینیمی که طبق گفته دکتر عرفانی طی روز باید بار‌ها ضدعفونی شود. لباس‌ها و چکمه‌های سفید لاستیکی که گوشه‌ای در قسمت رختکن کارکنان به چشم می‌خورد، مرتب کنار هم قرار داده شده اند.

چند تکنیسین قبل از ما در سالن حضور دارند و مشغول بررسی پرونده مرحومانی هستند که قرار است آن‌ها را معاینه کنند. دکتر عرفانی صمیمانه با آن‌ها خوش وبش و من را معرفی می‌کند. استرس و اضطراب در چهره ام موج می‌زند، اما آن‌ها که عمری در این کار هستند و خبره شده اند، خیلی آرام مشغول اند. چهار تخت برای تشریح آقایان و یک تخت برای بانوان و یک تخت دیگر برای دانشجویان آموزشی که وارد این رشته تخصصی می‌شوند، وجود دارد. بوی تعفن شامه را آزار می‌دهد و برای فرار از آن ماسک می‌زنم. اما، بوی بد همچنان شامه ام را آزار می‌دهد.

روی یکی از تخت‌ها برای تشریح، تن نحیف پیرمردی سال خورده را قرار داده اند. مرحوم در یکی از بیمارستان‌های شهرستان نیشابور به دلیل بیماری فوت کرده است. گویا عمل تومور مغزی داشته و حال این کار پزشکان و تکنیسین‌های سالن تشریح است که با کالبدشکافی سر، علت فوت را بیابند. خوشبختانه در زمان کالبدشکافی آنجا نیستم.

دکتر عرفانی ابزار و ادواتی را که برای کالبدشکافی از آن‌ها استفاده می‌شود، شامل تیغ‌های جراحی، پنس و... را با کارکردشان در سالن برایم شرح می‌دهد تا بیشتر با تخصص او در این رشته پزشکی آشنا شوم. تازه آنجاست که‌ می‌فهمم این کار حرفه ای، تخصصی و بسیار حیاتی است؛ موضوعی که در لابه لای حرف‌های دکتر هم مطرح می‌شود.
به سالن اصلی پزشکی قانونی که در طبقه همکف قرار دارد، بازمی گردم، سپس به اتاق دکتر عرفانی هدایت می‌شوم. ساعت ۷:۱۵ صبح را نشان می‌دهد که گفت وگویم با این پزشک متخصص سالن تشریح سازمان پزشکی قانونی آغاز‌ می‌شود.

همه می‌خواهند بدانند در سالن تشریح چه  می‌گذرد

از خودتان بگویید؟

زاده مشهد هستم و ۴۹ سال را تمام کرده ام. فرزند سوم یک خانواده شش نفره هستم؛ مادر، پدر و یک برادر و دو خواهر. یک فرزند دختر هم دارم.

جرقه سالن تشریح چه زمان در ذهنتان زده شد؟

اگر اشتباه نکرده باشم، سال ۱۳۸۱ بود که از دانشگاه در رشته پزشکی فارغ التحصیل شدم و طبق روال همه پزشکان به خدمت سربازی رفتم. دو سال رئیس مرکز بهداشت منطقه زیر کوه قائنات بودم. دکتر محبتی  آن زمان در پزشکی قانونی مشهد معاون مدیرکل سازمان بودند. ایشان در رشته خودشان متخصصی توانا و از استادان برجسته پزشکی قانونی هستند. به سفارش و اصرار ایشان با وجود اینکه من در همان سال به استخدام مرکز بهداشت درآمده بودم، بعد از تمام کردن دوره طرح سربازی، از سالن تشریح سر درآوردم. البته میل باطنی خودم هم بود.

یعنی همان سال ۱۳۸۱ استخدام شده بودید؟

بله، حکمم آمده بود و استخدام شده بودم.

چه شد که پیشنهاد برای کار در سالن تشریح را پذیرفتید؟

البته علاقه خودم هم بی تأثیر نبود. از همان ابتدا به موضوعاتی که طی روز برایم اتفاق می‌افتاد، نگاه پلیسی داشتم و به نوعی دنبال کشف حقیقت می‌گشتم. (می خندد) همین حس فضولی و کنجکاوی بود که مرا به این مسیر هدایت کرد. برای همین هم زمانی که دکتر محبتی پیشنهاد کار در پزشکی قانونی را دادند، من هم پذیرفتم.

واکنش خانواده به فعالیتتان در پزشکی قانونی و سالن تشریح چه بود؟

به غیر از مادرم، بقیه اعضای خانواده راضی بودند.

همه می‌خواهند بدانند در سالن تشریح چه  می‌گذرد

چرا مادر ناراضی بودند؟

مادرم نمی‌خواست من کار پلیسی انجام بدهم، آن هم به دلیل خطراتی که داشت. البته بیشتر نظرش این بود که من تحصیلم را ادامه بدهم و متخصص شوم. ناگفته نماند خودم هم نیم نگاهی به تخصص داشتم، اما شد دیگر و من وارد این شغل شدم. گاهی با خودم فکر می‌کنم که اگر وارد شاخه تخصصی از پزشکی می‌شدم، شاید برایم بهتر بود. هنوز هم دلم می‌خواهد این کار را انجام دهم و به یکی از شاخه‌های تخصصی پزشکی وارد شوم، اما مشغله و ذهن مشغولی‌ها نمی‌گذارد. آن زمان که وارد این شغل شدم، مشکلات مالی هم در روند رسیدن من به سالن تشریح بی تأثیر نبود؛ باید مستقل می‌شدم و روی پای خودم می‌ایستادم.

اگر امروز بخواهید ادامه تحصیل بدهید و به یکی از شاخه‌های تخصصی پزشکی وارد شوید، چه رشته‌ای را انتخاب خواهید کرد؟

روان پزشکی. (کمی مکث می‌کند و بعد ادامه می‌دهد) این شاخه تخصصی را دوست داشتم، اما نشد.

خارج از کار تشریح، طبابت هم می‌کنید؟

یک کلینیک درمان اعتیاد راه اندازی کرده ام و عصر‌ها در آنجا هستم.

پس فقط کار درمانی نمی‌کنید، روان درمانی هم انجام می‌دهید؟

بله درست است. عموما بخشی از کار مراکز ترک اعتیاد پزشکی است و بخشی هم روان درمانی.

از اولین روز‌های شروع کارتان در پزشکی قانونی بگویید؟

همان روز‌های اول که دوره آموزشی ام را شروع کردم، من را به سالن تشریح فرستادند. شاید هنوز نتوانسته بودم خودم را راضی کنم که وارد این شغل شوم، اما دوره آموزشی ام که آغاز شد، فهمیدم به این کار علاقه دارم. آن سال‌ها دکتر غروبی مشوقم بودند. بعد از پایان دوره آموزشی حکمم برای شهرستان جاجرم استان خراسان شمالی خورد.

دو سال از مشهد دور بودم و آنجا معاینات پزشکی و کالبدشکافی را با هم انجام می‌دادم. بعد از آن به شهرستان چناران منتقل شدم و سال ۱۳۸۷ بود که به مشهد آمدم. آنچه در خاطرم هست، ۹۰ درصد این سال‌ها را در سالن (کالبدشکافی) بودم، چون این کار را دوست داشتم و دارم. چندمرتبه در این سال‌ها رفتم معاینات، اما علاقه‌ای به این کار نداشتم و باز همان حس کنجکاوی و کشف حقیقت به سراغم آمد و پایم را به سالن تشریح کشاند.

چطور؟

ما هر روز در این کار یک مطلب جدید یاد می‌گیریم. اجساد عموما شرایط متفاوتی دارند و یک پزشک متخصص باید با تشریح آن از وضعیت و علت فوت سر دربیاورد. برای مثال تشریح یک جسد که در وضعیت سرمای شدید بوده و دچار تغییراتی شده با جسدی که کاملا سوخته، متفاوت است.

نوع جراحات در جسد یخ زده با جسد سوخته متفاوت است و کشف این حقیقت خودش نیازمند کاری حرفه‌ای در سالن تشریح است. ما پزشکان سالن باید به قدری چشممان انواع واقسام اجساد و وضعیتشان را ببیند، تا در کار مسلط شویم؛ از نوع جراحات، خراش ها، سوختگی، شکستگی و کبودی ها. همین تسلط می‌تواند خیلی زود ما را در سالن به نتیجه برساند و علت فوت را بیابیم.

همه می‌خواهند بدانند در سالن تشریح چه  می‌گذرد

در زمان تشکیل خانواده به مشکل برنخوردید؟

چطور؟

خانواده همسرتان با شغل شما مشکلی نداشتند؟

خیر. همسر من یکی از همکارانم در بخش اداری سازمان بود. او کاملا به وضع کاری من آگاه بود و از آن اطلاع داشت.

دخترتان اگر بخواهد وارد این رشته تخصصی شود، شما موافقت می‌کنید؟

او همین الان هم مشتاق است و علاقه زیادی به این کار دارد. اگر بخواهد روزی به این حوزه وارد شود، ۱۰۰ در صد موافقم و به نظر و خواسته اش احترام می‌گذارم.

کار در پزشکی قانونی و سختی آن در زندگی شخصی تان تأثیر گذاشته است؟

خیر. سعی می‌کنم مسائل کاری را با محیط خانه قاتی نکنم. اتفاقا من اهل سفر، ورزش و تفریح هستم. هیچ وقت نگذاشتم که کارم در زندگی ام تأثیر بگذارد. البته چه بخواهیم، چه نخواهیم، سختی‌های هر کاری در ناخداگاه انسان تأثیر می‌گذارد. من هر موقع به مرخصی می‌روم و برای مدتی از کار دور می‌شوم، بعد از اینکه به سالن برمی گردم، تا چند روز اول اذیت می‌شوم، اما دوباره به اوضاع عادت می‌کنم.

با این تفاسیر، سختی کار در سالن تشریح، روی شما تأثیر گذاشته است؟ هنوز نتوانسته اید با آن کنار بیایید؟

قطعا. شما الان که پایین رفتید و سالن را مشاهده کردید، فضای سالن خیلی تمیز و به قول امروزی‌ها شیک بود! یکی دو ساعت دیگر اگر آنجا باشید، سختی کار ما را خواهید دید. هوای گرم، فساد نعشی را سرعت می‌بخشد و بوی تعفن، فضای سربسته سالن را پر می‌کند. جسد را که از داخل یخچال بیرون می‌آورند و روی تخت‌ها قرار می‌دهند، بویی که پخش می‌شود، به شدت اذیت کننده است.

من وقتی به خانه می‌روم و از این فضا دور می‌شوم و دوباره برمی گردم، زمان می‌برد تا دوباره به این وضع عادت کنم. حتما این کار و این شغل در ناخودآگاه ما تأثیر می‌گذارد، اما همان طور که گفتم، سعی می‌کنم تأثیرات منفی اش را از خودم دور کنم. همسرم و همچنین دخترم می‌دانند که وقتی از کار فارغ می‌شوم و به خانه برمی گردم، نباید درباره سالن چیزی بپرسند. اگر خودم توضیح بدهم، گوش می‌کنند؛ مثلا ممکن است گاهی درباره برخی اجساد مواردی را بگویم، اما آن‌ها چیزی نمی‌پرسند که من به زمان سالن برگردم.

همه می‌خواهند بدانند در سالن تشریح چه  می‌گذرد

از آن دسته افرادی هستید که در جمع فامیل در کانون توجه قرار دارند؟ یعنی از شما می‌خواهند از سالن برایشان بگویید؟

خیر. من درون گرا هستم و عموما وارد بحث نمی‌شوم.

واکنش مردم در برخورد با یک پزشک سالن تشریح چگونه است؟

عموما درباره شغل من و همکارانم بین مردم ترسی توأم با اشتیاق وجود دارد. آن‌ها می‌خواهند بدانند که در سالن تشریح چه اتفاقاتی می‌افتد.

یک فرد درون گرا در مقابل علامت سؤال‌هایی که مردم در ذهن دارند، چه واکنشی نشان می‌دهد؟

(می خندد) سعی می‌کنم آن چیز‌هایی را که مردم دوست دارند بشنوند، برایشان بگویم.

سختی‌هایی که پزشک سالن تشریح با آن روبه روست، چیست؟

(مکث می‌کند، انگار که تصویر یا تصاویری در ذهنش نقش بسته باشد، به نقطه‌ای خیره می‌شود و حرفش را ادامه می‌دهد) ما هر روز کارمان را با جسد شروع می‌کنیم و با آن هم تمام می‌کنیم. اینکه هر روز هم نوعت را‌ می‌بینی که با عناوین مختلف جانش را از دست داده است و باید تنش را کالبدشکافی کنی، سختی کار من و همکارانم را دوچندان می‌کند. البته حجم زیاد کار را هم به این سختی اضافه کنید. ما در پزشکی قانونی با کمبود نیرو مواجه هستیم. سالن تشریح با چهار پزشک مدیریت می‌شود.

در روز‌های تابستان این شلوغی بیشتر می‌شود. امروز استاندارد معاینات در سالن‌های تشریح یک تا دو جسد در روز است. ممکن است بپرسید چرا. برایتان توضیح می‌دهم. کار در سالن تشریح کشف حقیقت است. ما در اینجا باید وقت کافی برای مشورت، بررسی، کشف و تحقیقات داشته باشیم که با شرایط موجود سختی کار من و همکارانم زیاد می‌شود. گاهی اتفاق می‌افتد که ما تا هفت جسد را کالبدگشایی می‌کنیم. این را هم بگذارید در کنار کشیک‌های هفته‌ای دوبار، کمیسیون‌ها و... که وقت زیادی از من و همکارانم می‌گیرد.

چه سختی‌های دیگری هست که با آن روبه رو هستید؟

برخی اجساد.

چطور؟

بعضی متوفیان کودک هستند. من در این سال‌ها هنوز هم با دیدن اجساد کودکان اذیت می‌شوم. همین چند وقت پیش یک پسر دوازده ساله به دلایلی فوت کرده بود که من و همکارانم سر صحنه آن رفتیم. مادرش از خانه بیرون رفته بود و خبر نداشت. وقتی به خانه برگشت، درست همان لحظه با جسد فرزندش روبه رو شد. بچه داخل پیاده رو افتاده بود و خون زیادی از او رفته بود. صحنه تلخی بود. صورت آن زن هیچ وقت از ذهنم بیرون نمی‌رود.

همین الان هم که دارم با شما حرف می‌زنم، همان تصاویر در ذهنم نقش بسته است. (انگشت اشاره و شست دست راستش را از هم باز‌ می‌کند و با انگشتانش گیجگاهش را ماساژ می‌دهد. قبل از اینکه حرفی بزنم، صحبت قبلی اش را ادامه می‌دهد) مادرش گریه نمی‌کرد؛ شوکه شده بود. نیم ساعت می‌شد که به جسد پسرش خیره شده بود. مرگ کودک تلخ است، اما کالبدشکافی آن تلخ تر.

همه می‌خواهند بدانند در سالن تشریح چه  می‌گذرد

تابه حال شده است در سالن تشریح بدن یکی از آشنایان، اقوام یا اعضای خانواده خودتان را تشریح کنید؟

متأسفانه بله. اولین سال‌های کاری ام بود. اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۸۵ بود. دوست صمیمی ام که دانشجوی سال آخر پزشکی بود، با همسرش در مسیر دوراهی طرقبه شاندیز دچار سانحه رانندگی شدند. همان شب تن بی جانش را‌ می‌آورند سالن. من خبر نداشتم و زمانی که از همکاران گزارش اجساد ورودی را خواستم، متوجه شدم که در فهرست یک نفر تصادفی داریم. وارد سالن شدم و تا چشمم به او خورد، نتوانستم خودم را کنترل کنم.

اشکم جاری شده بود. شوکه شده بودم و باورش برایم سخت بود. بهترین خاطرات زندگی ام را با او داشتم. ضربه شدیدی به شکمش خورده بود و کلیه هایش پاره شده بود. دنده هایش هم شکسته بود. خلاصه که سخت بود و همچنان هم برایم سخت است.

مورد دیگری هم بوده است؟

برای کالبدشکافی خیر. همان یک مرتبه اتفاق افتاده است.

باوری بین مردم وجود دارد که کسانی که سرو کارشان با جنازه است، انسان‌هایی قصی القلب می‌شوند؟

چطور؟

به نوعی مردم معتقدند این افراد احساس ندارند.

قصی القلب! خیر، به هیچ وجه. من با مرگ کنار آمده ام. برای همین هم هست که وقتی با فوت یکی از اقوام مواجه می‌شوم، آن را باور می‌کنم و با این مقوله کنار می‌آیم. دیگر مثل بیست سال پیش نیستم؛ زمانی که خبر فوت یکی از بستگان را به من می‌دهند، عموما گریه وزاری نمی‌کنم.

سرد و بی روح چطور؟

خیر، اصلا و به هیچ وجه. شخصیتم تغییر نکرده است. اتفاقا من به شدت احساسی هستم.

مردم تصور می‌کنند که اجساد را در پزشکی قانونی تکه تکه می‌کنند. یا اعضای بدن اجساد را برمی دارند! برای همیشه پاسخ این سؤال را بدهید.

(می خندد) بله همه این طور فکر می‌کنند، اما آنچه در سالن اتفاق می‌افتد، برش‌های اتوپسی یا کالبدگشایی است. برش‌هایی که در سالن روی اجساد انجام می‌شود، علمی و تخصصی هستند. ما برشی داریم با عنوان Y. این برش، به شکلی است که وقتی دوخته می‌شود، حداقل تظاهر را دارد؛ بنابراین اصلا قطعه قطعه شدنی در سالن وجود ندارد.

عموما اجسادی که برای کالبدشکافی به سالن منتقل می‌شوند، به چه علت فوت کرده اند؟

بیشترین اجسادی که با آن روبه رو هستیم، مربوط می‌شود به متوفیان حوادث رانندگی که بیشتر در جاده‌ها اتفاق افتاده است.

مورد دیگر چطور؟

شاید خودکشی. عموما فوتی‌هایی را جای ما می‌آورند که مورد داشته باشند.

چه موردی؟

علت فوت مشخص نیست؛ مثل پرونده‌های قتل.

در این سال‌ها سخت‌ترین روز کاری تان چه روزی بوده است؟

چند سال قبل یک مورد داشتیم که به شدت آزارم داد. امیرحسین پسربچه‌ای بود که مرد جوانی او را به اطراف شهر مشهد کشانده و آزار داده و سپس به طرز دل خراشی به قتل رسانده بود. سرش متلاشی شده بود. همان روز‌ها بدن یک دختربچه خردسال را هم آوردند که به قتل رسیده بود. آن زمان من کشیک بودم که هر دو کودک فوت شده را به سالن آوردند. کالبدگشایی شان را هم خودم انجام دادم. قاتلان دو پرونده در ملأعام اعدام شدند و در آن زمان هم خودم حضور داشتم. اتفاقی که لحظه به لحظه با آن روبه‌رو شدم.

از این خاطرات خاص باز هم دارید؟

(کمی فکر می‌کند و ادامه می‌دهد) یک مورد دیگر هم بود. آن زمان در بولوار شاهنامه بخشی وجود داشت شبیه به حلبی آباد. در آنجا با ایرانیت و پلاستیک برای خودشان سرپناه درست کرده بودند. یک مادر و پسر در یکی از همین آلونک‌ها که پر از زباله و ضایعات بود، به دلیل استنشاق گاز سمی مونوکسیدکربن ناشی از گاز خوراک پزی جان داده بودند.

چون از زمان فوت یک هفته گذشته بود، اجساد دچار فساد نعشی شده بودند و بوی تعفن همه فضا را گرفته بود. هیچ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود. در محل چهل کبوتر بودند که این پرندگان هم همگی تلف شده بودند و بوی تعفن با زباله‌ها قاتی شده بود. به قدری این بوی بد شدید بود که برای اولین بار و شاید آخرین بار حالت تهوع گرفتم و بالا آوردم. محرومیت آن مادر و پسر و وضع زندگی شان هم بسیار آزاردهنده بود.

در سالن تشریح تاکنون به مورد عجیبی هم برخورده اید؟

یعنی چه؟

مثلا جسدی زنده شود؟

ما در این سال‌ها موردی نداشتیم. البته یک مورد در شیراز بوده که فقط بر اساس شنیده هاست. هر امکانی وجود دارد.

تابه حال جسد چهره معروف را هم کالبدشکافی کرده اید؟

چهره برای کالبدشکافی نبوده، اما در خاطرم هست که روزی از بستگان یکی از هنرپیشه‌های مطرح صداوسیما و سینما را به سالن آورده بودند و ایشان نیز خودش در سالن بالا حضور داشت.

تاکنون اتفاق افتاده است که جسدی دوبار تشریح شود؟

منظورتان را متوجه نمی‌شوم.

جسدی پس از انجام معاینات و کالبدگشایی به خانواده متوفی تحویل داده و دفن شود، اما بنا به دلایلی دوباره نبش قبر و به سالن منتقل شود.

اگر بگویم بله که خودزنی کرده ام. بوده است، اما خیلی کم.

چرا این اتفاق افتاده است؟

زمانی که یک جسد فاسد می‌شود، خون به قدری در فضا نشت پیدا می‌کند که دیگر خون مردگی‌ها و لخته خون‌هایی که در زمان مرگ اتفاق افتاده است، مشاهده نمی‌شود. یا کبودی‌های ناشی از ضربه توی سر. در خاطرم هست که سه نفر یک کارگر را در کوه‌های اخلمد ضرب وشتم کرده بودند. یکی از افراد با شی ء سخت بر سر این فرد کوبیده بود. متهمان اعتراف کرده بودند که متوفی را درحالی که نیمه هوشیار بوده است، سوزانده اند. ما ابتدا بر اساس همین ادعا کالبدشکافی کردیم. جسد خیلی سوخته بود.

یک سوراخ در ناحیه تخت پشت متوفی ایجاد شده بود که محل را برش دادیم، اما چیزی نیافتیم. جسد بسته بندی شد برای تحویل دادن به خودرو بهشت رضا (ع). زمانی نگذشته بود که بازپرس ویژه قتل تماس گرفت و گفت که یکی از متهمان اعتراف کرده است که با اسلحه از ناحیه پشت به سمت متوفی شلیک کرده است. آنجا بود که با همین سرنخ جسد را باز کردیم و با بررسی همان محل، مرمی گلوله را که در نزدیکی استخوان قفسه سینه جناق گیر کرده بود، پیدا کردیم.

از جسد می‌ترسید؟

خیر!

حتی شب‌های شیفت که تنها هستید و باید به تنهایی معاینات را انجام دهید؟

خیر، بار‌ها اتفاق افتاده است که تنها بوده ام و شب‌ها هم برای معاینات در سالن حضور داشته ام. این اتفاقات عموما از بیرون جذاب است، اما بعد از اینکه به صورت روزانه با آن مواجه می‌شوید، برایتان عادی می‌شود.

کابوس هم می‌بینید؟

کابوس خیر، اما خواب کالبدگشایی زیاد.

تشریح پیکر آشنا و غریبه برایتان فرق می‌کند؟

چطور؟

یعنی برای آشنایتان وقت بیشتری بگذارید یا اصلا کالبدشکافی نکنید.

از نظر روحی و روانی و سختی بله، اما از لحاظ خدمات و کشف علت فوت خیر. همیشه تصور اینکه بستگان خیلی نزدیکم اینجا بیایند، جزو کابوس هایم است.

در این سال‌ها تهدید هم شده اید؟

تهدید نشدم، اما درخواست برای اینکه گزارش به نفع یک طرف باشد، زیاد داشته‌‍ام. عموما این اتفاق در معاینات بیشتر اتفاق می‌افتد و من هم در هر موقعیتی که قرار داشته باشم، به وظیفه سازمانی ام عمل می‌کنم. حتی برای برادر خودم این کار را نخواهم کرد.

در کالبدشکافی متوفیانی که به قتل رسیده‌اند، اتفاق افتاده که بی گناهی فردی که مظنون به قتل بوده است، ثابت شود؟

بارها. در همه پرونده‌های جنایی من و همکارانم بر اساس یافته هایمان علت فوت را اعلام می‌کنیم که در همان لحظات اولیه حقیقت ماجرا آشکار می‌شود. این یافته‌ها نیز در روند رسیدگی به پرونده مؤثر خواهد بود که به استناد آن گناهکاری یا بی گناهی افراد دخیل در پرونده مشخص می‌شود.

خطا در تشخیص هم وجود دارد؟

خیلی ناچیز. من و همکارانم سعی می‌کنیم ایراداتمان را تا حد زیادی کم کنیم. الان شش سال است که علت فوت‌ها در همین مرکز تعیین و اعلام می‌شود. گروهی که امروز در سالن مشغول فعالیت هستند، همگی بیش از ۱۰ سال سابقه دارند. ما برای برخی مورد‌ها عموما با همکاران مشورت و طبق داده‌های موجود نتیجه گیری می‌کنیم.

بیشترین زمان نگهداری جسد در پزشکی قانونی چند روز است؟

اجسادی که هویت مشخص و خانواده دارند، کمتر از ۲۴ ساعت، اما اجساد با هویت نامعلوم یا به اصطلاح مجهول الهویه تا یک ماه بعد از معاینه فریز (منجمد) می‌شوند و اگر شناسایی نشوند، با دستور قضایی در آرامستان دفن می‌شوند.

تابه حال شده است به این موضوع فکر کنید که روزی خودتان را هم به سالن تشریح بیاورند؟

(انگار که منتظر شنیدن این سؤال باشد، هنوز حرفم تمام نشده است، سریع پاسخ می‌د هد) هر روز فکر می‌کنم، هر روز.

اذیت کننده است؟

خیر، به هیچ وجه. هر شخص دیگری هم جای من باشد، به این موضوع فکر می‌کند. ما، چون هر روز جنازه می‌بینیم، هر روز هم به مرگ فکر می‌کنیم. البته قضیه مرگ برای من حل شده است و ترسی از آن ندارم.

برای فرار از سختی‌های کار چه‌ می‌کنید؟

با همسرم به دل طبیعت می‌زنیم. به تازگی قله دماوند را فتح کردیم و جزو اولین گروه پزشکی قانونی کشور هستیم که آن بالا رفتیم. حتی پرچم پزشکی قانونی را هم بالای قله دماوند نصب کردیم.

اگر برگردیم به دوره سربازی در نظام پزشکی می‌مانید یا به سالن تشریح می‌روید؟

قطعا برمی گردم به سالن تشریح. من عاشق کارم هستم. معمولا همه فراری هستند از این کار، اما من کارم را دوست دارم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->